سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

آیا گیاهان«می شنوند»؟ گویا حسی دارند که هنوز ناشناخته است!

    نظر

آیا گیاهان«می شنوند»؟ گویا حسی دارند که هنوز ناشناخته است!

  اما آیا گیاهان قادر به "شنیدن" هم هستند؟ به نظر می رسد که دانه های فلفل قرمز تند (چیلی) می توانند گیاهان پیرامون خود را حس نمایند، حتی اگر آن همسایگان در محفظه ای بدون روزنه قرار شده باشند، که این القاگر آن است که گیاهان دارای حسی هستند که تاکنون ناشناخته باقی مانده است.

یکی از بحث برانگیزترین ادعاها [در علم مدرن] این است که گیاهان می توانند بشنوند، نظری که گذشته آن به سده نوزدهم بر می گردد. از آن زمان تاکنون، چندین مطالعه عنوان کرده است که گیاهان به صدا واکنش نشان می دهند، که این خود به القاهایی تاحدودی نادرست منجر شده است که حرف زدن با گیاهان می تواند به رشد آنها کمک نماید.

تیمی از دانشگاه استرالیای غربی در کراولی با هدایت مونیکا گاگلیانو دانه های فلفل چیلی (کاپسیکوم اننووم) را در هشت ظرف پتری (ظرف کوچک مخصوص کشت میکروب) گذاشت و آنها را در دایره ای پیرامون گلدان گیاه مرزه شیرین (فونیکولوم وولگار) چید.
مرزه شیرین مواد شیمیایی را در هوا و خاک رها می سازد که رشد دیگر گیاهان را کند می نماید. در یکی از چینش ها مرزه در محفظه ای کاملا بسته قرار داده شد که مانع از رسیدن مواد شیمیایی آن به دانه ها می گردید. در آزمایش های دیگری، محفظه بود اما گیاه مرزه در داخل آن قرار نداشت. در همه موردها، تمامی چینش ها در درون محفظه های ضد صدا انجام گرفت تا از هر گونه دخالت علایم بیرونی جلوگیری گردد.
همان گونه که انتظار می رفت، تخم های چیلی که در معرض مرزه قرار داشتند در مقایسه با هنگامی که مرزه نبود با سرعت کمتری جوانه زدند. شگفتی هنگامی بود که مرزه حاضر بود، اما در محفظه بدون روزنه کاملا جدا شده بود: دانه ها [در این هنگام] بالاترین [سرعت های] جوانه زنی را داشتند.
گاگلیانو این آزمایش را با 2400 تخم چیلی در 15 محفظه تکرار نمود و هر بار نتایج همان بود، که این چنین القا می کند که این دانه ها به گونه ای از علامت (سیگنال) واکنش نشان می دادند. وی بر این باور است که این علامت تخم های چیلی را قادر می سازد تا رسیدن مواد شیمیایی که موجب کندی رشد آنها می شود را پیش بینی کنند. در آماده باش برای این وضعیت، آنها شروع به رشد سریعتر می نمایند. به نظر گاگلیانو، از آنجا که محفظه های پیرامون مرزه مانع خروج علایم شیمیایی می شد ممکن است صدا بود که [در این علامت دهی] نقش داشت.  
در آزمایش جداگانه ای، دانه های چیلی ای که در همسایگی گیاهان چیلی درون محفظه ای قرار داشتند نیز به صورت پایایی در مقایسه با دانه هایی که به تنهایی بزرگ می شدند رشد متفاوتی داشتند، که این القاگر آن است که گونه ای از علامت دهی میان آنها در جریان بود. 
ریچارد کاربان از دانشگاه کالیفرنیا در دیویس اظهار داشت، اگرچه این پژوهش در مرحله های ابتدایی خود قرار دارد، اما نتایج آن ارزش پیگیری را دارد. این دستاوردها ، به گفته او، چنین القا می کند که گیاهان دارای وسیله ارتباطی تاکنون-ناشناخته ای هستند، اگرچه هنوز روشن نیست آن چه می تواند باشد

زن، عروسکِ بازی نیست

    نظر

http://www.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/saidgodari/29.jpg

زن، عروسکِ بازی نیست

خداوند شما را با کرامت خلق کرده است، خداوند همان طوری که قوانینی برای محدودیت مردها در حدود این‌که فساد بر آن‌ها راه نیابد دارد، در زن‌ها هم دارد.
همه برای صلاح شماست. همه قوانین اسلامی برای صلاح جامعه است. آن‌ها که زن‌ها را می‌خواهند ملعبه مردان و ملعبه جوان‌های فاسد قرار بدهند، خیانتکارند. زن‌ها نباید گول بخورند، زن‌ها گمان نکنند که این مقام زن است که باید بزک کرده بیرون برود با سر باز و لخت! این مقام زن نیست، این عروسکِ بازی است نه زن. زن باید شجاع باشد، زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت بکند. زن آدم‌ساز است، زن مربی انسان است.
از خیانت‌های بزرگی که به ملت ما شد این بود که نیروی انسانی ما را از دست گرفتند. نیروی جوانان ما را به عقب راندند، نیروی بانوان ما را به عقب راندند، بانوان ما جنگجو بودند، این‌ها خواستند ننگ‌جو باشند! و خدا نخواست. این‌ها اهانت به مقام زن کردند. این‌ها می‌خواستند زن را مثل شیء، مثل یک متاع به این دست و آن دست بگذارند... زن‌ها باید تقوا داشته باشند. زن‌ها مقام کرامت دارند. زن‌ها اختیار دارند، همان طوری که مردها اختیار دارند.
 
امام خمینی (ره)

 


آرزو در پیری

    نظر

http://www.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/saidgodari/29.jpg

آرزو در پیری

هوا به شدت گرم بود و غلامان با بادبزن­های بزرگ دو طرف تخت هارون ایستاده بودند و او را باد می­زدند.
سرای هارون در سکوت فرو رفته بود. هارون بر تخت تکیه زده و به گوشه­ای خیره مانده بود.
گویی افکاری عمیق مغزش را در هم پیچیده بود بلاخره بعد از سکوتی طولانی لب به سخن گشود و گفت: خیلی مایل هستم تا بدانم آیا کسی در این زمان هست که پیغمبر اسلام را دیده باشد؟
یکی از درباریان جلو آمد و گفت: بله، مولایم! شنیده­ام در یمن پیرمردی زندگی می­کند که پیغمبر اکرم را دیده است.
هارون شگفت­زده از جا بلند شد در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود گفتی: به هر وسیله­ای که ممکن است پیرمرد را نزد من بیاورید که مشتاق دیدارش هستم. چند نفر از فرستادگان رهسپار یمن شدند و پیرمرد را در حالیکه محاسنش تا روی شکمش کشیده شده و بیش از مشتی استخوان نبود در کجاوه­ای چوبی قرار داده و نزد هارون آوردند.
هارون از دیدن پیرمرد خوشحال شد و بعد از خوش آمدگویی گفتی: آیا تو پیغمبر را از نزدیک دیده­ای؟!
پیرمرد با صدایی لرزان و بسیار ضعیف جواب داد: آری من پای منبر پیغمبر اکرم (ص) بوده­ام و از او احادیث بسیاری شنیده­ام.
هارون که قیافه حق به جانبی به خود گرفته بود و سعی بر این داشت تا هیجانی را که سر تا سر وجودش را فرا گرفته پنهان کند. سرفه­ای کرد و گفت: می­توانی بگویی پیغمبر اسلام چه شکلی داشت و رخسارش چگونه بود؟
پیرمرد گفتی: پیغمبر قامتی بلند داشت و چشم­هایی مشکی رنگ که در میان صورت گندمیگون و پیشانی بلندش می­درخشید. موهای آن جناب مجعد بود و بدنش بوی خوش می­داد. به طوری که از هر کوچه­ای عبور می­کرد تا مدتی بوی عطر بدن او در آن کوچه می­پیچید و هر رهگذری را شیفته خود می­گرداند.
هارون گفتی: آیا از آن حضرت حدیثی به یاد داری که برای ما بیان کنی؟
پیرمرد لحظه­ای مکث کرد و گفتی: در این لحظه تنها یک حدیث از آن حضرت به یاد می­آورم که می­فرمود:
(یشیب ابن آدم و یشیب فیه خصلتان الحرص و طول الامل)
اولاد آدم پیر می­شود ولی دو صفت در او جوان می­گردد، حرص و آرزوی دراز.
هارون که از پیرمرد خوشش آمده بود دستور داد تا پول زیادی به او هدیه دادند و او را به آهستگی درون کجاوه گذاشته و به وطنش بازگردانند.
پیرمرد پول را گرفت و رهسپار وطن شد. چند فرسخی از بغداد دور شده بودند که فرستادگان هارون متوجه صدای ضعیفی از کجاوه شدند. پیرمرد با صدایی آهسته آن­ها را صدا می­کرد. وقتی نزد پیرمرد رفتند، گفتی: من را به بغداد بازگردانید چون مطلب مهمی دارم که حتما باید با خلیفه در میان بگذارم.
فرستادگان دوباره کجاوه را به طرف بغداد باز گرداندند و پیرمرد را نزد هارون رساندند. هارون که از دیدن دوباره پیرمرد متعجب شده بود گفتی: تو چه حرف مهمی داشتی که به خاطرش این همه راه را بازگشتی؟!
پیرمرد با صدای ناله و ضعیفی گفتی: می­خواستم بدانم هدیه­ای را که به من داده­ای فقط برای امسالم بود یا این که همه ساله بیایم و این هدیه را بگیریم؟
هارون از شنیدن سوال پیرمرد با صدای بلند خندید و گفتی: راست گفتی که پیغمبر فرموده­اند: هر چند اولاد آدم پیر شود دو صفت او جوان می­شود! تو می­توانی تا هر چند سال دیگر که دوست داشتی بیایی و این هدیه را از من بگیری.
پیرمرد شاد شد و به طرف وطنش بازگشت اما این شادی به پیرمرد وفا نکرد. او هنوز در چند فرسخی وطنش بود که عزراییل جانش را گرفت و نتوانست از این هدیه بهره­مند شود.
 

آرزوهایت را دور نریز

    نظر

http://www.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/saidgodari/27.jpg

آرزوهایت را دور نریز

بسیاری از ما دوره نوجوانی را پشت سر گذاشته ایم. دوره ای سرشار از رویاها و آرزوهایی که شنیدن شان خیلی زیباست اما رسیدن به آنها تنها در دنیای ذهنی نوجوان ها ممکن است.
در واقع نوجوانی آخرین دوره رویاپردازی لجوجانه انسان است. بعد از آن به مرور زمان ذهن ما به واقعیت های زندگی نزدیک تر می شود و تلاطم زندگی، آرزوها و آرمان های نوجوانی را به طور بنیادی تغییر می دهد.
اما همواره باید به یاد داشته باشیم که ملموس بودن به تنهایی ویژگی یک هدف خوب نیست؛ شاید لازم باشد که دوباره از بالا نگاهی به هدف هایمان بیندازیم تا مطمئن شویم از این طرف بام هم نیفتاده ایم. در این بین روان شناس ها راههای میان بر را پیشنهاد می کنند؛
روش اول عرض اندام در مقابل دیگران است.
کسانی که این شیوه را دارند، برای انتخاب هدف هایشان خیلی متکی به ارزیابی های دیگرانند؛ اینکه «نکند مردم فکر کنند من آدم نادانی هستم» یا «همیشه باید آدم جذابی به نظر بیایم» و... اینها می شود ملکه ذهن این آدم ها و هدف های کوچک و بزرگ زندگی شان را براساس همین ارزیابی ها می سازند.
کوشش برای داشتن یک مدرک تحصیلی یا ورزشی تنها به خاطر پرستیژ اجتماعی، تلاش برای چیدن یک سفره غذای عالی از ترس قضاوت منفی میهمان، تلاش برای داشتن یک ماشین مدل بالا برای به نظر رسیدن به خیابان و بسیاری دیگر از این موارد.
روان شناسان نام این هدف ها را هدف های «خودگرا» گذاشته اند؛ از آنجایی که هدف در نهایت بر اساس عرضه کردن خود جلوی دیگران انتخاب می شود. مطالعات نشان داده که جوان هایی که چنین اهدافی در زندگی دارند در مجموع چندان موفق نخواهند بود و در درازمدت با مشکل مواجه خواهند شد.
روش دوم راحت طلبی فردی نام گذاری شده است.
افراد راحت طلب و در عین حال نیمه باهوش این دسته، می خواهند با کمترین زحمت به نتیجه برسند. آنها در تمام جنبه های زندگی شان از تحصیل کردن گرفته تا خرید کردن می خواهند راه میان بر بروند.
اگر هدف این افراد پولدارشدن است، نوعی از پولدارشدن را می خواهند که کمترین زحمت را داشته باشد. آنها احتمالا بهترین طعمه های شرکت های تجارت هرمی هستند.
استرالیایی ها به این شیوه انتخاب هدف هدف های فرار از کار می گویند و مطالعات شان نشان داده که این شیوه هم در دراز مدت بی نتیجه است و حتی بهداشت روانی جوانان را هم درآینده به چالش خواهد کشید.
روش سوم از دیدگاه محققان هدف های مشخص شده نام دارد. آنها معتقدند کسانی که هدف های مشخص و صبورانه دارند، و در واقع هدفشان خوب انجام دادن کاری است که شروع کرده اند و چون در این مسیر بیشتر یاد می گیرند، در طولانی مدت آنها هستند که هم سلامت روان بیشتری دارند و هم سکه موفقیت را به نام زده اند.
غیر از این، روان شناس ها معتقدند کلا برخی نوجوانان بیشتر هدف گرا هستند و برعکس برخی دیگر در بی خیالی و بلاتکلیفی به سر می برند.
جوانانی که هدفگرا هستند؛ همیشه برای خودشان هدف های کوتاه مدت و بلندمدت دارند، هدف هایشان نه به راحتی در دسترس ونه غیر قابل دسترس اند، برای کارهای خودشان هم فرصت زمانی دارند و معمولا پیش از موعد کارشان تمام شده است، زیرا فشار روانی هم هدف هایشان یادشان نمی رود، همیشه حواسشان هست که چقدر به هدفشان نزدیک شده اند.
براساس این تحقیق باید یادآوری کرد که توصیه روان شناسان اصلا این نیست که جوانان باید همه رؤیاهای شخصی و آرزوهای بلندمدت شان را برای همیشه از ذهنشان بیرون کنند؛ بلکه آنها معتقدند که اگر شما این ویژگی های چهارگانه را رعایت کنید، احتمال بیشتری دارد که به هدف های بزرگی که در ذهنتان می پرورانید برسید.
پژوهشگران معتقدند وقتی که ما یک هدف بزرگ و بلندمدت برای خودمان تعریف می کنیم، هر چقدر هم که صبور باشیم، زندگی کم کم برایمان کسالت بار می شود. اما اگر همین هدف بزرگ را کوچک کنیم و تبدیلش کنیم به هدف های هفتگی یا حتی روزانه، از کسالت بلند مدتی هم نجات پیدا می کنیم.
هدف های کوچک باعث می شود که هم هدف های نیمه بزرگ و هم هدف تقریبا بزرگ راحت تر به دست بیاید و دیگر اینکه زمان را با بی هدفی سپری نکرده باشید.
خیلی از مواقع در زندگی، نوجوان حتی به صورت مشروط، حق انتخاب بیش از یک هدف را دارد.
اما بیشتر کسانی که فقط و فقط به یک هدف فکر می کنند، از شکست بیشتر می ترسند و اضطراب و استرس بیشتری را تحمل می کنند. گاهی ما در راه رسیدن به یک هدف، ممکن است با هدف های متفاوت اما نزدیک به هدف قبلی مان آشنا شویم و به آنها علاقه بیشتری پیدا کنیم.
انعطاف پذیری در انتخاب هدف، هم ذهنمان را خلاق تر و بازتر نگه می دارد و هم باعث می شود در موقعیت های بهتر پیش رو را خراب نکنیم و همیشه راهی را برای ادامه دادن داشته باشیم.
این پژوهش نشان می دهد که اگر قرار باشد که جوان از هدف های کوچک و بزرگ زندگی لذتی نبرد هیچ کدام از این توصیه ها هم برای او ارزشی ندارد. در واقع هدف ها باید آن قدر مهیج باشند که رسیدن به آنها نیاز به کوشش و حتی اندکی ریسک داشته باشد؛ نه آن قدر غیر واقعی و تنها رویاپردازانه باشد.

4 توجیه برای ورزش نکردن

    نظر

http://www.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/saidgodari/29.jpg

4 توجیه برای ورزش نکردن

بسیاری از افراد رژیم غذایی را بهترین راه­حل کاهش وزن می­دانند، اما این سوال مطرح می­شود که واقعاً این روش چقدر در کم شدن وزن مؤثر بوده است؟ احتمالاً خیلی­ها خود را از خوردن غذاهای مورد علاقه­شان محروم کرده و فقط به صرف سالاد، نان تست، گریپ و... اکتفا می­کنند و یا برای دوره­ای کوتاه پیاده­روی را در پیش می­گیرند که بعضاً با فشاری بیش از حد توانایی نیز هست. این نوع رژیم سخت و طاقت­فرسا فقط موجب تحلیل انرژی و قوای بدنی و در نهایت موجب کسالت روحی می­شود.
کارشناسان معتقدند مؤثرترین روش برای کاهش وزن، انجام فعالیت­های جسمانی و ورزش مستمر است. خوردن مقداری غذای مورد علاقه و سپس نگران ازدیاد وزن بودن و در مجموع سرزنش کردن خودتان اثری در کاستن وزن ندارد، فقط اضطراب و ناراحتی­های درونی را موجب می­شود. البته این به معنای مهر تأیید بر زیاده­روی در خوردن نیست.
ورزش کردن حتی سه یا چهار مرتبه در هفته نه تنها در کاهش وزن مؤثر بوده، بلکه موجبات شادابی ونشاط را فراهم می­آورد. با تحرک و فعالیت­های بدنی جریان خون به مغز و قلب سریع­تر انتقال می­یابد و همین امر سبب می­شود که فکر آرامش و تمرکز بیشتری یابد و نهایتاً به برنامه­ریزی صحیح در رابطه با مسایل روزمره زندگی کمک کند، اما متأسفانه خیلی­ها برای ورزش نکردن دلایل مختلفی دارند. چهار مورد از بهانه­های معمول، با ذکر راه­حل­های مناسب بیان شده است. این موارد عبارتند از:
اولین توجیه: کارهای روزانه­ام خیلی زیاد است و دیگر وقتی برای ورزش باقی نمی­ماند.
راه­حل: نهایت تلاش خود را بکنید تا فعالیت­های بدنتان را در طول روز افزایش دهید، مثلاً صبح­ها بالا رفتن آهسته از پله­های محل کارتان، بعد ­از ناهار چند دقیقه را به راه رفتن اختصاص دهید و یا بعد از ظهر در منزل برای 10 دقیقه وزنه متناسب با توانایی­­تان بلند کنید. تمام این فعالیت­ها درکل مدت روز حداکثر نیم ساعت از وقت شما را می­گیرد.
دومین توجیه: به اندازه کافی بودجه ندارم که بتوانم وسایل ورزشی تهیه کنم و یا در یکی از سالن­های بدن­سازی عضو شوم.
راه­حل: ممکن است تهیه دستگاه­هایی مانند نوار نقاله و یا دوچرخه­های مخصوص لاغری خارج توانایی مالی شما باشد، ولی باید توجه کرد که تمام وسایل ورزشی گران نیست. می­توان با صرف هزینه کمتر استفاده از وسایل ساده­تر به نتیجه دلخواه دست یافت. برای پیاده روی استفاده از کفش­های ورزشی گران­قیمت ضرورتی ندارد و کفش راحت و کتانی نیز می­تواند هدف ما را تأمین کنند.
سومین توجیه: احتمالاً تنبل­ترین شخصی هستم که می­شناسم، حتی اگر بخواهم ورزش کنم، شروعش برایم سخت است.
راه­حل: فعالیت­های ورزشی را با انواع آرام و سبک آغاز کنید، اگر تمایل داشته باشید می­توانید با یک روز شرکت در کلاس­های یوگا شروع کنید و سپس تعداد دفعات در هفته را افزایش دهید. در بیشتر مواقع پیش­بینی می­شود که با مدتی ورزش کردن چنان احساس خوبی پیدا می­کنید که دیگر نیازی به تلاش، برای وادار کردن خودتان به فعالیت­های بدنی نباشد.
چهارمین توجیه: همیشه بدون هیچ مشکلی ورزش را شروع می­کنم، ولی خیلی زود احساس دلزدگی و خستگی می­نمایم و نهایتاً به تدریج از دفعات ورزشم کاسته می­شود.
راه­حل: دلزدگی از ورزش برای بعضی از افراد می­تواند قابل انتظار باشد، ولی قبل از وقوع این اتفاق با ایجاد تنوع در ورزش می­توان از بروز چنین مشکلی جلوگیری کرد.
اساساً شروع هر کاری برای بعضی از اشخاص دشوار است، اما ملزم کردن خود به انجام کار مورد نظر، نه تنها در ورزش کردن بلکه در تمام امور زندگی تأثیر دارد.