سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

اهمیت پذیرش اشتباهات در زندگی زناشویی

    نظر

اهمیت پذیرش اشتباهات در زندگی زناشویی

 در زندگی زناشویی وقت برای همه چیز هست. وقت هست که روی حرفتان بایستید، وقت هست عذرخواهی کنید، و متاسفانه وقتی هم می‌آید که باید اشتباهتان را بپذیرید. کنفسیوس می‌گوید، "مردی که اشتباه کند و آن را اصلاح نکند، اشتباه دیگری مرتکب خواهد شد." اولین قدم در اصلاح یک اشتباه، مخصوصاً در زندگی زناشویی، قبول اشتباه است.
 
اشتباه به هر شکل و اندازه ‌ای اتفاق می‌افتد. بعضی از آنها مثل خیانت بسیار جدی هستند و بعضی مثل گفتن یک دروغ مصلحتی کوچک و بی ‌اهمیت به نظر می‌رسد. مسئله این است که زندگی زناشویی همیشه برمبنای اعتماد ساخته می شود و زوجین باید بتوانند اینقدر احساس امنیت و صداقت داشته باشند که اشتباهشان را به همسر خود اعتراف کنند. خیلی‌ها شاید بتوانند عذرخواهی کنند اما قبول کردن اشتباهشان را گردن نمی‌گیرند. معنی آن این است که آنها به‌ خاطر اینکه طرف مقابل متوجه کارشان شده عذرخواهی می‌کنند و توجیه نشده‌اند که کارش اشتباه بوده است. به همین دلیل خیلی مهم است که هر دو طرف باید اطمینان داشته باشند که اعتراف به اشتباهشان عواقب بدی برایشان نخواهد داشت. درست مثل کودکی می‌ماند که موقع ناخنک زدن به ظرف شیرینی دستگیر شده است. ممکن است عذرخواهی کند اما تا زمانیکه متوجه نشده است که نباید اینکار را بکند، آن را ادامه خواهد داد.
 
برای قبول کردن اشتباهتان باید بتوانید غرورتان را زیر پا بگذارید. اما به خاطر داشته باشید که عشق غرور نیست و باید با همسرتان صاف و رو راست باشید. نباید هیچ قضاوتی بینتان باشد، تنها چیزی که باید وجود داشته باشد، عشق بی قید و شرط است. البته ندرتاً این اتفاق می‌افتد ولی باید اینگونه باشد. و تنها راه رسیدن به چنین رابطه‌ ای داشتن احترام متقابل است. در اکثر مواقع افراد به این دلیل به همسرانشان دروغ می‌گویند که همسرشان یک سیستم اعتقادی متفاوت با آنها دارد و تصور می‌کنند که با دنبال کردن سیستم اعتقادی خودشان موجب بروز ناراحتی بین آنها خواهد شد. مشکل این مسئله این است که وقتی اشتباهی مرتکب می‌شوید و سعی می‌کنید آن را پنهان کنید واقعاً باور ندارید که کارتان اشتباه بوده است. و قبول کردن اشتباهتان اینطور می‌شود که حرفی را می‌زنید که به آن اعتقاد ندارید. به همین دلیل خیلی مهم است که با همسرتان کاملاً صادق باشید. کسی نمی‌گوید که در همه چیز—یا حتی نصف مسائل زندگی-- باید با هم توافق داشته باشید اما باید بتوانید صداقت داشته باشید. اگر نتوانید مطمئناً دچار مشکل می‌شوید.
 
یک نکته درمورد قبول اشتباهات در زندگی زناشویی این است که می‌توانید کمی اعتبار از دست رفته را نزد همسرتان دوباره به دست آورید. توجیه کردن رفتارتان و انداختن تقصیر به گردن دیگران موجب غرور و تکبر می‌شود که در هیچ رابطه‌ای چندان جالب نیست. شاید تعجب کنید که چرا برای همه اینقدر سخت است که اشتباهشان را بپذیرند. واقعیت این است که این مشکل مربوط به روان انسان مربوط است. سیستم روانی درونی ما کمکمان می‌کند در زندگی تصمیم بگیریم. این یعنی ذهن ما اینطور برنامه‌ریزی شده است که بطور مداوم به دنبال دلایل عملی برای توجیه کارهایمان است. به همین دلیل با اینکه اشتباه می‌کنیم، فرایند فکری برای خود ایجاد کرده‌ ایم که باعث می‌شود احساس کنیم کار درستی انجام می‌دهیم. برای بعضی این ویژگی آنقدر قوی است که ذاتاً نمی‌توانند اشتباهشان را قبول کنند.
در بسیاری از روابط توانایی عذرخواهی کردن و قبول اشتباه نامتعادل است. یک طرف ممکن است برای قبول اشتباه خود و عذرخواهی کاملاً مایل و راحت باشد درحالیکه این کار برای طرف مقابل سخت است. وقتی این اتفاق می ‌افتد، زوج از هم دور می‌شوند و ارتباط در بسیاری جوانب ازدواج برهم می‌خورد. اصلاح این وضعیت تقریباً سخت است، مخصوصاً اگر سالها از روی آن گذشته باشد. نکته این است که بگویید اشتباه کرده ‌اید و توام با آن از ته دل فهمیده باشید که کارتان اشتباه بوده است. وقتی شما و همسرتان بتوانید اشتباهات خود را بپذیرید نه تنها رابطه ‌تان قوی‌تر و صادقانه‌تر می‌شود بلکه مفهوم بهتر و والاتری نیز می‌گیرد.
 

آرزوهایت را دور نریز

    نظر

آرزوهایت را دور نریز

بسیاری از ما دوره نوجوانی را پشت سر گذاشته ایم. دوره ای سرشار از رویاها و آرزوهایی که شنیدن شان خیلی زیباست اما رسیدن به آنها تنها در دنیای ذهنی نوجوان ها ممکن است.
در واقع نوجوانی آخرین دوره رویاپردازی لجوجانه انسان است. بعد از آن به مرور زمان ذهن ما به واقعیت های زندگی نزدیک تر می شود و تلاطم زندگی، آرزوها و آرمان های نوجوانی را به طور بنیادی تغییر می دهد.
اما همواره باید به یاد داشته باشیم که ملموس بودن به تنهایی ویژگی یک هدف خوب نیست؛ شاید لازم باشد که دوباره از بالا نگاهی به هدف هایمان بیندازیم تا مطمئن شویم از این طرف بام هم نیفتاده ایم. در این بین روان شناس ها راههای میان بر را پیشنهاد می کنند؛
روش اول عرض اندام در مقابل دیگران است.
کسانی که این شیوه را دارند، برای انتخاب هدف هایشان خیلی متکی به ارزیابی های دیگرانند؛ اینکه «نکند مردم فکر کنند من آدم نادانی هستم» یا «همیشه باید آدم جذابی به نظر بیایم» و... اینها می شود ملکه ذهن این آدم ها و هدف های کوچک و بزرگ زندگی شان را براساس همین ارزیابی ها می سازند.
کوشش برای داشتن یک مدرک تحصیلی یا ورزشی تنها به خاطر پرستیژ اجتماعی، تلاش برای چیدن یک سفره غذای عالی از ترس قضاوت منفی میهمان، تلاش برای داشتن یک ماشین مدل بالا برای به نظر رسیدن به خیابان و بسیاری دیگر از این موارد.
روان شناسان نام این هدف ها را هدف های «خودگرا» گذاشته اند؛ از آنجایی که هدف در نهایت بر اساس عرضه کردن خود جلوی دیگران انتخاب می شود. مطالعات نشان داده که جوان هایی که چنین اهدافی در زندگی دارند در مجموع چندان موفق نخواهند بود و در درازمدت با مشکل مواجه خواهند شد.
روش دوم راحت طلبی فردی نام گذاری شده است.
افراد راحت طلب و در عین حال نیمه باهوش این دسته، می خواهند با کمترین زحمت به نتیجه برسند. آنها در تمام جنبه های زندگی شان از تحصیل کردن گرفته تا خرید کردن می خواهند راه میان بر بروند.
اگر هدف این افراد پولدارشدن است، نوعی از پولدارشدن را می خواهند که کمترین زحمت را داشته باشد. آنها احتمالا بهترین طعمه های شرکت های تجارت هرمی هستند.
استرالیایی ها به این شیوه انتخاب هدف هدف های فرار از کار می گویند و مطالعات شان نشان داده که این شیوه هم در دراز مدت بی نتیجه است و حتی بهداشت روانی جوانان را هم درآینده به چالش خواهد کشید.
روش سوم از دیدگاه محققان هدف های مشخص شده نام دارد. آنها معتقدند کسانی که هدف های مشخص و صبورانه دارند، و در واقع هدفشان خوب انجام دادن کاری است که شروع کرده اند و چون در این مسیر بیشتر یاد می گیرند، در طولانی مدت آنها هستند که هم سلامت روان بیشتری دارند و هم سکه موفقیت را به نام زده اند.
غیر از این، روان شناس ها معتقدند کلا برخی نوجوانان بیشتر هدف گرا هستند و برعکس برخی دیگر در بی خیالی و بلاتکلیفی به سر می برند.
جوانانی که هدفگرا هستند؛ همیشه برای خودشان هدف های کوتاه مدت و بلندمدت دارند، هدف هایشان نه به راحتی در دسترس ونه غیر قابل دسترس اند، برای کارهای خودشان هم فرصت زمانی دارند و معمولا پیش از موعد کارشان تمام شده است، زیرا فشار روانی هم هدف هایشان یادشان نمی رود، همیشه حواسشان هست که چقدر به هدفشان نزدیک شده اند.
براساس این تحقیق باید یادآوری کرد که توصیه روان شناسان اصلا این نیست که جوانان باید همه رؤیاهای شخصی و آرزوهای بلندمدت شان را برای همیشه از ذهنشان بیرون کنند؛ بلکه آنها معتقدند که اگر شما این ویژگی های چهارگانه را رعایت کنید، احتمال بیشتری دارد که به هدف های بزرگی که در ذهنتان می پرورانید برسید.
پژوهشگران معتقدند وقتی که ما یک هدف بزرگ و بلندمدت برای خودمان تعریف می کنیم، هر چقدر هم که صبور باشیم، زندگی کم کم برایمان کسالت بار می شود. اما اگر همین هدف بزرگ را کوچک کنیم و تبدیلش کنیم به هدف های هفتگی یا حتی روزانه، از کسالت بلند مدتی هم نجات پیدا می کنیم.
هدف های کوچک باعث می شود که هم هدف های نیمه بزرگ و هم هدف تقریبا بزرگ راحت تر به دست بیاید و دیگر اینکه زمان را با بی هدفی سپری نکرده باشید.
خیلی از مواقع در زندگی، نوجوان حتی به صورت مشروط، حق انتخاب بیش از یک هدف را دارد.
اما بیشتر کسانی که فقط و فقط به یک هدف فکر می کنند، از شکست بیشتر می ترسند و اضطراب و استرس بیشتری را تحمل می کنند. گاهی ما در راه رسیدن به یک هدف، ممکن است با هدف های متفاوت اما نزدیک به هدف قبلی مان آشنا شویم و به آنها علاقه بیشتری پیدا کنیم.
انعطاف پذیری در انتخاب هدف، هم ذهنمان را خلاق تر و بازتر نگه می دارد و هم باعث می شود در موقعیت های بهتر پیش رو را خراب نکنیم و همیشه راهی را برای ادامه دادن داشته باشیم.
این پژوهش نشان می دهد که اگر قرار باشد که جوان از هدف های کوچک و بزرگ زندگی لذتی نبرد هیچ کدام از این توصیه ها هم برای او ارزشی ندارد. در واقع هدف ها باید آن قدر مهیج باشند که رسیدن به آنها نیاز به کوشش و حتی اندکی ریسک داشته باشد؛ نه آن قدر غیر واقعی و تنها رویاپردازانه باشد.

خدا کجاست؟

    نظر

خدا کجاست؟

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟
نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم.همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.!

خانم! فرمایشی نداری؟

    نظر

خانم! فرمایشی نداری؟

زن در کمالات مرد خیلی دخیل است. مرد هم همین‌طور. مرد و زن وظیفه واجب دارند نشاط همدیگر را حفظ کنند. زن وطیفه دارد وقتی شوهر به خانه می‌آید زبانش را از گلایه ببندد...
مرد هم وظیفه دارد وقتی به خانه می‌رود غصه‌های بیرونش را به داخل نبرد؛ همان‌جا دم در بریزد و دوباره فردا صبح جمع کند. مرد وقتی در می‌زند و می‌خواهد وارد شود باید عاشقانه وارد شود. زن هم باید عاشقانه مرد را بپذیرد. لازم نیست زن حوادث خانه را به مرد بگوید؛ قوری شکست، بشقاب شکست و...، اجناس مادی می‌شکند! بگذار استراحت کند.
چهار پنج روز دیگر به او بگو اگر یک وقت چشمت به قوری افتاد ظاهرا یک قوری لازم است. زن باید چشمش را از هم‌چشمی با افراد ببندد نباید به مرد بگوید خانه خواهرم این‌طور بود... دو تا انسان یک‌جور در عالم نیست روزیِ افراد هم متفاوت است. شما به جای این‌که با زندگی خواهرت هماهنگ شوی باید با زندگی شوهرت بسازی.
شما مردها هم از هم‌چشمی بپرهیزید؛ نباید در خانه از زن‌های دیگر تعریف کنید چون زن حساس است، احساس می‌کند شما نسبت به او دلسرد شده‌اید و هیچ دردی برای زن بالاتر از این نیست. شما می‌خواهی برای خانمت تعریف کنی از حضرت مریم علیهاالسلام تعریف کن. شما فقط بگو قرآن چه آیات جالبی دارد می‌آیی بنشینیم با هم بخوانیم؟ شما از حضرت زهرا سلام الله علیها صحبت کن، اما به او نگو چرا هیچ‌چیز تو مثل او نیست. هیچ چیز او نمی‌تواند مثل او بشود! شما وقتی می‌خواهی بیرون بروی دو کلمه به خانم بگو فرمایشی نداری؟
 
استاد شیخ حسین انصاریان

من میتوانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشتهخو یا شیطان صفت باشم،

    نظر

از دست نوشته‌هاى مهاتما گاندى

 من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌ صفت باشم،
من مى‌توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،
من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،
چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است.
 
و تو هم به یاد داشته باش: من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى، من را خودم از خودم ساخته‌ام،
منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است،
تویى که تو از من می‌سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
 
لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى
و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه
ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى.
 
می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
می‌توانى از من متنفر باشى بی‌هیچ دلیلى و من هم،
چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسان‌هاست،
پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
 
تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمى صادر کنى و من هم،
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می‌کنند و می‌ستایند،
حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتى رقیبى،
من قابل ستایشم، و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت،
اما همگى جایزالخطا.
نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى،
و یادت باشد که این ها رموز بهتر زیستن هستند.