سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

اصول حرکت به سوی عالم برزخ

    نظر
اصول حرکت به سوی عالم برزخ
چگونگی زندگی در برزخ، بسته به چگونه زیستن در دنیا
اصول حرکت
مراحل حرکت از دنیا به سوی برزخ
انواع تولد در دنیا و آخرت
شناخت محسوسات دنیا، برای درک کمالات انسانی

اصول حرکت به سوی عالم برزخ
 
 
 
 
 
 
 
اشاره:
راه، مسیر رسیدن به هدف مطلوب را نشان می دهد. شناخت راه در هر حرکت و جنبشی در حیات فردی و اجتماعی، مهمترین رکن پس از انتخاب هدف و پیش از شروع حرکت است. انسان به عنوان گل سرسبد جهان هستی و عصاره آفرینش، بنابر نفخه ی نهفته ی الهی در وجود خویش، همواره در مسیر کمال در تکاپوست .اما سرکشی نفس و راهزنی شیطان امکان انتخاب نقطه کمال واقعی و انتخاب مسیر مطلوب را با مشکل مواجه می کند و اینجاست که ضرورت شناخت هدف و انتخاب مسیر مناسب و کم خطر برای وصول به کمال مطلوب بیش از پیش خود را می نمایاند.
سلسله مباحث راهشناسی شامل مجموعه جلسات سخنرانی استاد محمد شجاعی است که پس از تلخیص و ویرایش تقدیم می گردد.
این گفتار سعی دارد تا با ترسیم هدف مطلوب انسان و معرفی مستقیم ترین، کم خطر ترین و نزدیکترین راه برای رسیدن به آن هدف، چشم اندازی را برای مشتاقان طریق کمال انسانی و بویژه علاقمندان جوان و مبتدی با بیانی رسا و روان ترسیم نماید .
جلسات سخنرانی راه شناسی در 54 جلسه ایراد شده است.
 
 
مرگ پایان «حرکت‌های» زندگی ما نیست، بلکه تنها رها شدن روح از جسم و انتقال به بدن برزخی و عالم جدیدی به نام برزخ است. هر خیر و شری که در دنیا هست، نمونه کوچکی است از آنچه که کمال آن در آخرت وجود دارد.
این دنیا با همه عظمتش در مقابل آخرت، مثل رحم مادر است در مقابل دنیا. انسان در دنیا مثل جنینی است که با مرگ به عالم برزخ وارد و متولد می‌شود. این تولد، با رها ساختن بدن صورت می‌گیرد. مثل خواب که ما را وارد فضای جدیدی می‌کند.
ما مسافریم
آیات و روایات به ما یادآوری می‌کنند که در دنیا مسافریم و باید به عالم برزخ منتقل شویم. خداوند به پیامبر(صل الله وعلیه و آله)فرمود: (انّک میّتٌ و انّهم میّتون‌ـ ای پیامبر! تو مرده‌ای و دیگران نیز مرده هستند)، نه این‌که خواهی مرد. این به معنی نزدیک بودن مرگ است.
پیامبر فرمود: (موتوا قبل ان تموتوا؛ قبل از آن‌که شما را بمیرانند، بمیرید.) یعنی در حالی که جسم شما در این دنیاست، روح خود را به عالم برزخ بفرستید و در همین دنیا با قوانین آخرتی که محیط بر دنیاست، زندگی کنید. به همین دلیل فرمودند: (الآخره محیطه بالدنیا ـ آخرت به دنیا احاطه دارد.)
چگونگی زندگی در برزخ، بسته به چگونه زیستن در دنیا
نوع زندگی سعادتمندانه یا پرعذاب در برزخ، بستگی به نوع زندگی ما در دنیا دارد. اگر جنین در رحم مادر زندگی موفقی را طی کند، در دنیا تولد سالمی خواهد داشت وگرنه تولدش آغاز عذاب‌های اوست.
بسیار بوده‌اند افرادی که با آرزوهای دنیوی محاسبات زیادی کردند و به آن‌ها نرسیدند. قرآن و معصومین به ما سفارش کرده‌اند غافل نشویم و برای کسب کمال روح تلاش کنیم، زیرا اصل شخصیت ما روح است و نه جسم و مادیات ما.
اصول حرکت
الف ـ ضرورت عمل با معرفت:
حضرت علی(علیه السلام) فرمود: (ما من حرکه الّا و انت محتاج فیها الی معرفه[1]‌ـ هیچ حرکتی نیست مگر اینکه تو در آن نیاز به معرفت داری.)
ب ـ آفات حرکت بدون معرفت:
1 ـ امام صادق(علیه السلام )فرمود: (العامل علی غیر بصیره، کالسائر علی غیر طریق، لا تزیده سرعه السیر الّا بُعداً ـ عمل‌کننده‌ بدون بصیرت، مانند کسی است که در مسیر درست حرکت نمی‌کند. بنابراین هرچه سرعتش بیشتر باشد، از راه اصلی دورتر می‌شود.
2 ـ امام صادق(علیه السلام ) فرمود: (من عمل علی غیره بصیره، کان یُفسده اکثر من ما یصلح ـ کسی که از روی بصیرت عمل نکند، فسادش بیشتر از اصلاحش خواهد شد.)
رعایت اصول حرکت و زندگی دنیا به سوی عالم برزخ:
وقتی می‌گوییم مقصد زندگی ما عالم برزخ است، نباید ذهنمان برود به لحظه‌ای که از دنیا می‌رویم، بلکه مقصود این است که تمام آنچه که در زندگی دنیا انجام می‌دهیم برای رسیدن به مقصد برزخ و آخرت باشد که زندگی ابدی ما را تشکیل می‌دهد.
هنگامی که به ما بگویند 3 روز دیگر به یک اردو یا یک سفر چند روزه خواهیم رفت، ما چه می‌کنیم؟ شروع می‌کنیم به تهیه امکانات لازم، از پوشاک و خوراک و سایر ملزومات، وگرنه در مقصد با سختی و عذاب مواجه خواهیم شد.
بنابراین، برای انسان که گریزی از رفتن به سوی مقصد برزخ ندارد، واجب است که معرفت لازم را برای نحوه حرکت و تهیه امکانات لازم به سوی آن عالم را کسب کند.
حرکت مادی و معنوی: حرکت و رشد انسان دو نوع است: مادی و معنوی. برخی افراد رشد مادی دارند، اما از رشد معنوی بی‌بهره یا کم‌بهره‌اند. رشد مادی به جسم مربوط است و رشد معنوی به روح.
مراحل حرکت از رحم مادر به سوی دنیا
1 ـ سلول: پس از لقاح بین اسپرم مرد و تخمک ‌زن، یک سلول ایجاد می‌شود.
2 ـ توده سلولی: سلول شروع به رشد می‌کند و به سه قسمت تقسیم می‌شود که سه بخش بدن انسان را می‌سازد.
3 ـ اندام‌سازی: اندام‌هایی مثل دست، پا، چشم، قلب، کلیه، ستون فقرات و... در این مرحله ساخته می‌شود.
مراحل حرکت از دنیا به سوی برزخ
حرکت و رشد مادی: 1 ـ نوزادی، 2 ـ کودکی، 3 ـ نوجوانی، 4 ـ جوانی، 5 ـ میانسالی، 6 ـ پیری. انسان در این دوره‌ها برای انواع رشدهای مادی و دنیایی تلاش می‌کند.
حرکت و رشد معنوی: رشد معنوی کسب فضایل اخلاقی و زدودن رذیله‌های اخلاقی است. روح که اصل شخصیت انسان است باید برای کسب نیازمندی‌های زندگی آخرتی آماده شود. شخصیت روح، از راه گوش، چشم، افکار، نوع ارتباط‌های دینی یا غیردینی و غذاهایی که به آن داده می‌شود، شکل می‌گیرد.
نتیجه حرکت آگاهانه و ناآگاهانه
نتیجه حرکت و رشد آگاهانه در رحم مادر، تولد سالم و نتیجه حرکت ناآگاهانه، تولد ناقص، بیمار و... است. ناقص‌الخلقه‌ها در رحم مادر، حرکت و رشد ناآگاهانه‌ای داشته‌اند که منطبق با نظام زیستی دنیا نبوده است. بنابراین، اگر آن‌‌چه که برای زندگی ابدی آخرتی نیاز داریم، در رحم دنیا کسب نکنیم، هنگام مرگ (تولد به برزخ) تولد سالمی نخواهیم داشت.
حرکت آگاهانه، فقط کسب اطلاعات آخرتی نیست
حرکت آگاهانه در دنیا، تنها این نیست که اطلاعات آخرتی داشته باشیم، بلکه مقصود این است که طوری در دنیا زندگی کنیم که امکانات لازم برای زندگی در شرایط زیستی عالم برزخ را کسب کنیم. در همه کارها اعم از درس خواندن، شغل، تفریح، خانواده و جامعه، شخصیت ارزشمندی کسب کنیم تا آن را با خود به عالم برزخ ببریم، نه جاذبه‌هایی که ما را در راه دنیا متوقف کند. باید بتوانیم آنچه را که کسب کرده ایم به عالمی ببریم که به قول قرآن: «یوم لا ینفع مال و لا بنون، الا من اتی الله بقلب سلیم[2] ـ در آن روز، نه مال و نه فرزند به انسان نفعی نمی‌رساند، بلکه نفع از آن کسی است که از دنیا با خود قلب سلیمی بیاورد.»
با چنین دیدگاهی، دنیا و آخرت را یکپارچه و متصل به هم می‌بینیم، نه جدا از هم. پس باید در عمر کوتاهی که در هر لحظه می‌توان سرنوشت میلیون‌ها سال را تعیین کرد، یاد بگیریم و عمل کنیم. اما نباید مانند کسانی باشیم که 5 یا 10 سال کسب علم دنیایی می‌کنند، اما از علوم آخرتی بی‌بهره‌اند. اینها مغضوب خداوند هستند.
پیامبر اکرم9 فرمودند: «ان الله یبغض کل عالم بالدنیا، جاهل بالآخره ـ خداوند بر هر عالم به دنیا که جاهل به آخرت است، غضب می‌کند.»
حضرت فرمودند: از ما نیست کسی که یک روز در هفته را برای آموزش دینش قرار ندهد.
بنابراین در مدت محدود عمر، باید در حرکت به سوی آخرت، این آگاهی را کسب کنیم که اوضاع زندگی ابدی چگونه است و چه‌طور افراد را به بهشت راه می‌دهند و سپس لوازم آن زندگی را در دنیا کسب کنیم.
برای حرکت آگاهانه باید کسانی را الگوی خود قرار دهیم که این مسیر را خوب می‌شناسند. یعنی پیامبر اکرم(صل الله و علیه و آله) و ائمه معصومین که آموزش‌های لازم را برای این حرکت دیده‌اند.
فراموشی ابدیت و زندگی جاودانه، منشأ اشتباهات در دنیا
فراموشی ابدیت و زندگی جاودانه چیزی است که موجب می‌شود انسان، هرچه‌قدر هم از اوضاع زندگی آخرتی مطلع باشد، در دنیا به اشتباهات زیادی بیفتد و خود را ارزان بفروشد.
خداوند در قرآن حدود 80 مرتبه، «خلود و جاودانگی» زندگی انسان را یادآوری کرده و به همین دلیل، معصوم7 فرمود: بهایی کم‌تر از بهشت برای شما نیست، پس خود را جز به بهشت نفروشید.
علم به آخرت دو معنا دارد
1 ـ اطلاعات لازم را در مورد جایی که می‌خواهیم برویم و تا ابد در آن زندگی کنیم، کسب نماییم.
2 ـ تجهیزات لازم را برای سفر روح کسب کنیم، نه این‌که تنها به فکر توسعه مادی و آباد کردن دنیا باشیم.
معصوم7 فرمود: «الدنیا مزرعه الآخره ـ دنیا مزرعه آخرت است.» نتیجه این می‌شود که به فرموده معصوم7: «الدنیا دار مَمَرِرّ و الآخره دار مقر ـ دنیا سرای عبور است و آخرت سرای قرار گرفتن»[3]
نتایج اصالت دادن به آخرت در دنیا
1 ـ اگر ما به آخرت اصالت بدهیم و بدانیم که سرنوشت همه چیز را «تفکر آخرتی» تعیین می‌کند، تمام حرکت‌های خود را در دنیا بر همین اساس انجام می‌دهیم. اجازه نمی‌دهیم هیچ عملی از ما سر بزند که با اصول زندگی آخرتی منافات داشته باشد.
2 ـ بیش از آن‌که برای نیازهای زودگذر دنیایی خود نگران باشیم، نگران تهیه امکانات زندگی ابدی خواهیم شد.
3 ـ آماده مرگ (تولد برای زندگی شیرین ابدی) می‌شویم.
4 ـ حتی جوان‌ها نخواهند گفت: «حالا خیلی وقت داریم»، چه رسد به افراد مسن و سالخورده.
5 ـ اصالت دادن به آخرت، منافاتی با نیازهای دنیوی ندارد. زیرا حضرت علی( علیه السلام ) فرمودند: برای آخرت چنان باش که انگار فردا خواهی مرد و برای دنیا چنان باش که انگار همیشه زنده هستی.
6 ـ ‌اصالت دادن به آخرت، موجب می‌شود انسان همه دارایی‌ها و توانایی‌های دنیوی خود را به استخدام آخرت درآورد.
7 ـ اصالت دادن به آخرت، مانع گناه و دلبستگی‌های حرام می‌شود.
از فرمول نسبت هزاران نتیجه به‌دست می‌آید:
فرمول نسبت: «نسبت دنیا به آخرت مانند نسبت رحم مادر است به دنیا.»
قوانین اساسی حاکم بر حرکت جنین از رحم مادر به سوی دنیا، شبیه قوانین حاکم بر حرکت انسان از دنیا به‌سوی آخرت است.
 

انواع تولد در دنیا و آخرت: 1 ـ ناقص، 2 ـ بیمار، 3 ـ ضعیف، 4 ـ سالم، 5 ـ سالم قوی
1 ـ تولد ناقص
اگر جنین در رحم مادر، در مجرا و مسیر حرکت و رشد صحیح خود قرار نگیرد، ناقص‌الخلقه متولد می‌شود و هنگام تولد، مثلاً چشم، گوش، دست و پا یا سایر عضوهای اصلی را ندارد. چون این نقص‌ها «برطرف‌کردنی» نیستند، انسان همه عمر در عذاب است.
نباید این نقص‌ها را به حساب خداوند گذاشت، بلکه عوامل مختلفی از جمله جهالت پدر و مادر یا عوامل خارجی مثل جنگ و ... در این نوع تولد مؤثر است. ضمناً خداوند قوانین تولد سالم را از طریق پیامبر صلوات الله علیه و ائمه: آموزش داده است. در احادیث آمده که چه کنید تا فرزند شما زیبا، عاقل، باهوش و سالم متولد شود.
این نوع تولد در آخرت، مخصوص سه گروه است: 1 ـ کفار، 2 ـ منافقین، 3 ـ مشرکین
علت عذاب ناقص‌الخلقه‌ها در دنیا و آخرت
در دنیا و آخرت قوانینی حاکم است که هرکس آن‌ها را رعایت کند، از عذاب در امان است وگرنه مشمول عذاب خواهد شد.
مثلاً در دنیا قانون طول موج وجود دارد. پس کسی که ابزار گوش را در رحم مادر تهیه نکرده، نمی‌تواند صداها را از طریق امواج بشنود. کسی که چشم تهیه نکرده، ابعاد رنگ‌ها، زیبایی‌ها و... را درک نمی‌کند. کسی که دست و پا تهیه نکرده در عذاب است. اما همان‌گونه که جنین تا وقتی که در رحم مادر بود، عذاب نمی‌کشید، انسان هم تا وقتی که در دنیا به سر می‌برد، عذاب آخرت را نمی‌کشد. دلیلش این است که جنین در شرایط زیستی رحم، نیازی به ابزارهای دنیایی نداشته است.
روحی که ناقص‌الخلقه به آخرت منتقل شود و ابزار منطبق با شرایط زیستی آخرت را در دنیا تهیه نکند، تا ابد زندگی پر عذابی دارد. اما روحی که با ابزارهای منطبق با اصول زیستی آخرتی پیوند خورده، تا ابد با شادی و نشاط زندگی می‌کند.
2 ـ تولد بیمار
بیماری‌های دنیا: اگر جنین در مسیر حرکت و رشد طبیعی قرار نگیرد، نوزاد هنگام تولد، هرچند که عضوهای اصلی را دارد، اما بعضی بیماری‌ها را هم دارد. مثل یرقان، گرفتگی یک رگ قلب، کج بودن استخوان دست، پا، یا دررفتگی لگن. ویژگی این بیماری‌ها این است که «برطرف‌کردنی» هستند.
نوزاد بیمار تا زمانی که یک، دو یا چند بیماری که از رحم مادر با خود آورده برطرف نشود، در عذاب است. درمان برخی بیماری‌ها کوتاه مدت و برخی طولانی خواهد بود. این بیمار تا زمان کسب سلامتی نمی‌تواند به کودکان سالم بپیوندد. (نوعی زندان)
بیماری‌های آخرت: در تولد بیمار، روح انسان هنگام انتقال، ناقص (همراه با شرک، کفر یا نفاق) نیست، بلکه با یک یا چند نوع بیماری متولد می‌شود، ‌مثل حسادت، کبر، سوء خلق، زودرنجی، بدهکاری ،حق‌الناس، ضعف ارتباط با دیگران و...
روح متولد شده، بسته به نوع و تعداد بیماری‌هایی که با خودش به همراه دارد، دو عامل عذاب و معطلی را برای درمان تحمل می‌کند و تا زمانی‌که سلامت کامل (شرایط زیستی بهشت) را کسب نکند، شایستگی ورود به بهشت را پیدا نمی‌کند. به همین دلیل خداوند دنیا را به خاطر دارا بودن قابلیت رحمی نسبت به آخرت، محل مناسبی برای درمان ما معرفی نموده و ما را به تلاش برای کسب قلب سلیم و زدودن آلودگی‌های روح دعوت می‌نماید. از طرفی دوران جوانی، اهمیت بسزایی در خودسازی دارد، چرا که بیماری‌ها هنوز در روح انسان عمیقاً ریشه ندوانیده‌اند و با تلاش کم‌تر و در زمان کوتاه‌تر قابل درمانند.
اما اگر انسان در دنیا بیماری‌های روح را درمان نکند، حتی اگر به مقام «سعد» (از اصحاب پیامبر9) برسد، گرفتار عذاب شدید قبر خواهد شد.
3 ـ تولد ضعیف: برخی نوزادها نه ناقص و نه بیمارند، بلکه ضعیف هستند و قادر به ملحق شدن به زندگی عادی دنیا نیستند. آنها را در دستگاه قرار می‌دهند تا با دارو تقویت شوند.
روح در این تولد، با نقص یا بیماری منتقل نمی‌شود، بلکه همانند نوزادی سالم ولی ضعیف به برزخ منتقل و متولد می‌گردد. ضعف‌های اعتقادی در دنیا مثل ضعف در توحید، نبوت و... چنین تولدی را در پی دارد.
اما روح متولد شده، پس از طی مراحل آموزشی، آمادگی ورود به بهشت را کسب می‌نماید. نوع آموزش‌ها نیز به نوع و درجه ضعف روح منتقل شده بستگی دارد.
درمان قبل از تولد به دنیا و آخرت
خداوند در رحم دنیا «وسایلی» را فراهم آورده تا ضعف مؤمنان را قبل از تولد به عالم برزخ درمان کند. استفاده از این وسایل، ما را در کسب «قلب سلیم» مدد می‌رساند. یکی از این وسایل، توسل به معصومین: است که فرمود: «نحن الوسیله ـ ما وسیله‌ایم.»
این وسایل در مورد افرادی که بیماری‌شان شدید است، کارساز نمی‌شود و آن‌ها با بیماری و ضعف به عالم برزخ متولد می‌شوند و کار در آن‌جا سخت‌تر است.
این درمان شبیه درمان‌هایی است که در مورد جنین بیمار انجام می‌شود. جنین را از رحم مادر بیرون می‌آورند، قلب، کلیه یا بیماری دیگرش را درمان کرده و به رحم مادر برمی‌گردانند تا به رشد طبیعی خود ادامه دهد و سالم متولد شود.
4 ـ تولد سالم
این تولد نه ناقص است، نه بیمار و نه ضعیف، بلکه «سالم» است.
انسان‌هایی که سالم به برزخ متولد می‌شوند، در دنیا اهل مراقبت نفس بوده و متوجه اعمال خویش می‌باشند. زمانی که روحشان به گناهی آلوده شد، با توبه و استغفار به درمان بیماری می‌پردازند و در صورت ایجاد هر شک و شبهه‌ای در مسائل عقیدتی، سریعاً نسبت به رفع ضعفشان اقدام می‌کنند. در نتیجه در هنگام تولد با به همراه داشتن «قلبی سلیم»، دچار معطلی و عذاب برای درمان نخواهند شد و به بهشت ابدی خداوند داخل می‌گردند.
5ـ تولد قوی
الف)‌ تولد قوی از رحم به دنیا:
در این تولد، جنین به دلیل آمادگی‌هایی که داشته و آمادگی‌های خود رحم، رشد مناسبی در رحم کرده است. به همین دلیل، بعد از تولد، از نوزادهای سالم دیگر، بهره‌برداری بیشتری از دنیا می‌کند.
والدین در 6 ویژگی جنین مؤثرند: 1 ـ سلامت، 2 ـ قدرت، 3 ـ زیبایی، 4 ـ‌اخلاق، 5 ـ هوش، 6 ـ عقل
برخی عواملی که در این 6 مورد تأثیر دارند: 1 ـ زمان آمیزش و بسته شدن نطفه، 2 ـ مکان آمیزش، 3 ـ نحوه آمیزش،
4 ـ غذای قبل از آمیزش، 5 ـ آمادگی روحی و ذکرهای قبل از آمیزش، 6 ـ مراقبت‌های دوران بارداری
ب) تولد قوی از دنیا به آخرت:
در این تولد، روح در کسب معنویات دنیا، سعی می‌کند بهترین‌ها باشد. در مقابل آلودگی‌های ظاهر و باطن حساس است. در صادرات و واردات قلبی،‌اهل پاکی و مراقبت است. چنین روح‌هایی «السابقون السابقون» هستند و در خوبی‌ها از دیگران سبقت می‌گیرند. احکام خدا را بر زندگی و تمایلات خود حاکم می‌کنند. نیازهای آخرتی خود را فدای دنیا نمی‌کنند. چون عمر گران‌ترین سرمایه‌ کسب و تهیه از دنیا است و پس از تولد (مرگ) باید در زمان بسیار طولانی، ثانیه به ثانیه‌ آن را حساب پس بدهند، این‌گونه روح‌ها در مصرف بیهوده و نادرست عمر بخل می‌ورزند. آن‌ها سعی می‌کنند در دنیا حساب شده و منظم زندگی کنند و با ابدیت انس بگیرند تا مرگ برایشان غریب و وحشتناک نباشد، بلکه عزیز و دوست‌داشتنی باشد.
تولد سالم چگونه به‌دست می‌آید؟
پس از تولد در آخرت (مرگ)، هیچ‌یک از چیزهایی که در دنیا برای کسب آن‌ها وقت گذاشته‌ایم به درد ما نمی‌خورند، مگر «الا من اتی الله بقلب سلیم ـ مگر کسی که قلب سلیم با خود بیاورد.» «قلب سلیم» تنها از راه کنترل غرایز و تمایلات نباتی و حیوانی، و به کمال رساندن استعدادهای انسانی به‌دست می‌آید که خداوند برای آن‌ها خود را «احسن الخالقین» نامیده، نه برای استعدادهای نباتی و حیوانی.
شناخت محسوسات دنیا، برای درک کمالات انسانی
محسوسات دنیا چهار دسته هستند و هر یک دارای کمال مخصوص خود هستند.
1 ـ جمادات: خاصیت عنصری دارند، رنگ و شکل می‌پذیرند و فضا را اشغال می‌کنند.
2 ـ نباتات: علاوه بر کمالات جمادات، رشد و تولیدمثل می‌کنند و زیبایی و قدرت بدنی دارند.
3 ـ حیوانات: علاوه بر کمالات جمادات و نباتات، غریزه، غضب، شهوت و عاطفه دارند و به همنوع کمک می‌کنند.
4 ـ انسان‌ها: علاوه بر کمالات نباتات و حیوانات، استعداد اشرف مخلوقات شدن دارند که سایر موجودات هرچه‌قدر هم تلاش کنند، به این مقام نمی‌رسند.
[1]بحار ج 74 ص 268
[2] سوره شعراآیه 89-88
[3] بحارالانوار ج75 ص

علم و جهل به آخرت

    نظر
از کجاییم، در کجاییم، به کجاییم؟
اصول دین ـ احکام ـ اخلاق
وضعیت عالم،‌ جاهل،‌ قاصر و مقصر
علومی که انسان به تحصیلشان نیاز دارد
....................................................................
 
از کجاییم، در کجاییم، به کجاییم؟
امام علی (علیه السلام) فرمودند: رحم الله امرأ علم من أین و فی أین و الی أین ـ خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده، در کجا به سر می‌برد و به کجا خواهد رفت؟
معرفت به این‌که: «از کجا آمده‌ایم؟ در کجا به سر می‌بریم؟ و به کجا خواهیم رفت؟»، موجب می‌شود که انسان، خود و دیگران را به بلندای ابدیت دیده و برای زندگی ابدی‌اش، تلاشی بی‌نهایت را آغاز نماید. او به دنبال کسب معرفت نه تنها برای خودش، بلکه برای اهل خانواده و دیگران می‌باشد.
آموزش افراد خانواده و یا آماده کردن بستر آموزش برای آنها، بر عهده پدر خانواده بوده و هر کوتاهی در این زمینه، خیانتی ابدی در حق اعضای خانواده محسوب می‌شود و او را در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی مسئول خواهد ساخت.
این عجیب است که برخی والدین به فرزندشان اجازه نمی‌دهند برای آموزش دین خود، کلاس بروند، اما به دختر جوان برای یادگیری علوم دنیا در یک شهر غریب اجازه می‌دهند.
اگر کسی به فرموده اولیای دین در مورد چگونه زیستن در این دنیا توجه نکند و اکتفا کند به زندگی گیاهی و حیوانی که مثلاً بدن قوی و خانه خوب و ... ، مشمول این آیه می‌شود که فرمود: یعلمون ظاهراً من الحیاه الدنیا و هم عن الآخره غافلون[1] ـ آن‌ها فقط به ظاهر زندگی دنیا علم دارند و از آخرت غافلند.
 
اصول دین ـ احکام ـ اخلاق
این سه پایه، اساس اسلام است و روابط ما را با خدا، آخرت، انسان‌های دیگر، امور دنیوی و... برای تولدی سالم تنظیم می‌کند.
هرکسی به اندازه‌ای که از این سه اصل برخوردار شود انسان از نوع اشرف مخلوقات است و به هر اندازه که از آن‌ها فاصله دارد، به گیاه و حیوان شباهتش بیشتر است.
خداوند به پیامبر ( صل الله و علیه و آله ) فرمود: «ذرهم یخوضوا و یلعب ـ ای پیامبر! بگذار این‌ها در زندگی حیوانی خود بچرند و بازی کنند.»
ارزش‌های علم به آخرت
ـ امام علی ( علیه السلام )فرمود: «رأس الفضائل العلم ـ رأس همه فضیلت‌ها علم آخرتی است.» در روایت دیگر فرمود: «العلم حجاب من الآفات ـ علم مانع آفت‌ها است.»
ـ‌ پیامبر(صل الله وعلیه وآله)فرمود: دلی که در آن حکمت نیست، مثل خانه‌ی خراب است. حکمت یعنی تعالیم انبیا.
ـ حکمت که قلب را آباد و روح را روشن می‌کند، در هر سنی انسان را جوان نگه می‌دارد، اما قطع آن، پیری و شکستگی می‌آورد.
ـ خداوند قبل از اخذ تعهد از جاهل برای یادگیری علم دین، از عالم تعهد گرفته که به جاهل یاد دهد.
ـ قلب چون ماهیتش مادی نیست، با گذشت زمان، پیر و ضعیف نمی‌شود، بلکه قدرتمند می‌شود.
ـ آنچه یاد می‌گیریم باید به دیگران یاد بدهیم.
ـ به ما دستور داده‌اند که: «تفقهوا ـ دنبال فهم عمیق دین باشید و در سطوح دین متوقف نشوید.»
ـ طلب العلم فریضه علی کل مسلم ـ یاد گرفتن علم دین بر هر مسلمان واجب است[2]. (این جدا از عمل است.)
ـ امام صادق(علیه السلام)فرمود: دوست ندارم جوانی از شما را جز در دو حال ببینم که روزش را آغاز می‌کند: یا عالم باشد و یا در حال یادگیری علم.
ـ حضرت علی (علیه السلام)فرمود: «تعلّموا العلم فان تعلم حسنه ـ علم (حرکت به سوی آخرت) را بیاموزید. به راستی که یادگیری این علم حسنه است. اشاره است به آیه‌ی «ربّنا آتنا فی الدنیا حسنه [3]»
ـ «بالعلم یُطاع الله ـ به‌وسیله علم، خدا اطاعت می‌شود.» وگرنه انسان نمی‌داند چگونه خدا را اطاعت کند. برای همین است که حضرت فرمود: «رُبَّ متنسکٍ و لیس له دین ـ چه بسیار اهل عبادتی که دین ندارد.» چون از روی علم عبادت نکرده است. یا امام صادق(علیه السلام)فرمود: کسی 60 سال نماز می‌خواند، اما یک رکعت آن هم به خاطر ناآگاهی او مورد قبول خدا نمی‌شود، ـ پیامبر( صل الله و علیه و آله) فرمود: «العلم افضل من العباده ـ علم از عبادت بالاتر است.»
ـ حضرت (علیه السلام)فرمود: «الکلمه من الحکمه ... ـ کلمه‌ای از حکمت که کسی یاد بگیرد و بیان کند و خود عمل کند، برایش بهتر از یک سال عبادت است.
ضررهای جهل به آخرت:
ـ «الجهل اصل کلّ شر ـ جهل، اصل و ریشه تمام بدی‌هاست.[4]»
ـ افراد جاهل و ناآگاه اشتباه، گناه و آلودگی‌های بیشتری دارند. ریشه اکثر گرفتاری‌های خانوادگی،‌ مسائل اجتماعی و... به جهل برمی‌گردد.
ـ «و لا تموتوا جهالا ـ مواظب باشید نسبت به آخرت جاهل از دنیا نروید.» ممکن است کسی پزشک یا مهندس خوبی بشود، اما نسبت به آخرت جاهل باشد. زیرا این‌ها به درد آخرتش نمی‌خورد.
ـ جاهل مردن یعنی تولد بیمار و ضعیف
ـ «فان الله لا یعذر عن الجهل ـ خداوند از جهل نمی‌گذرد.»
ـ جاهلان یکی از 6 گروهی هستند که بدون حساب وارد جهنم می‌شوند.
ـ پیامبر(صل الله و علیه و آله)فرمود: «ذنب العالم واحد و ذنب الجاهل ذنبان ـ گناه عالم بی‌عمل، یک گناه است، اما گناه جاهل دو گناه است.» عالم عذاب می‌شود برای گناهی که کرده و جاهل عذاب می‌شود هم برای گناهی که کرده و هم برای این‌که علم دین را یاد نگرفته است.
ـ «صراط» راهی است تاریک و پروحشت که طی 3 هزار سال، از داخل جهنم می‌گذرد. در آن‌جا استغفارهای دنیوی به داد انسان می‌رسد.
ـ در 50 هزار سال قیامت، ثواب تحصیل علوم آخرتی به کار انسان می‌آید.
وضعیت عالم،‌ جاهل،‌ قاصر و مقصر
قاصر (یا مستضعف): کسی است که نمی‌توانسته یاد بگیرد. مثل برخی روستایی‌ها.
مقصر: کسی است که خودش تعمداً کوتاهی کرده، اما می‌توانسته یاد بگیرد.
ـ گناه عالم بی‌عمل کم‌تر از جاهل مقصر است. چون عالم می‌دانسته و عمل نکرده، اما جاهل مقصر هم نمی‌دانسته و هم عمل نکرده است. پس جاهل مقصر دو گناه دارد، یکی این‌که نرفته یاد بگیرد و دیگر این‌که به‌خاطر جهلش به گناه‌های متعدد می‌افتد.
ـ امام صادق(علیه السلام)فرمود: جاهل را جز در دو حال ندیدم: یا افراط می‌کند، یا تفریط.
ـ جهل در دین، انسان را به جهنم می‌برد.
ـ مسئولیت جهالت برخی افراد، با عالمانی است که کتمان علم کرده و به آنان آموزش نداد‌ه‌اند.
علومی که انسان به تحصیلشان نیاز دارد
1 ـ علمی که عمل انسان را صالح می‌کند: قرآن می‌فرماید: «انّ الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات[5] ـ همه انسان‌ها در زیان هستند مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند.»
«عمل صالح» عملی است که قلب را سالم نگه دارد تا به ابدیت انتقال یابد.
مهم این است که انسان عمل صالح را سالم نگه دارد. لذا عمل صالح بدون علم و آگاهی نمی‌شود. اگر هم کسی انجام داد نمی‌تواند نگهش دارد و با گناهانی مثل عجب و ریا و... تباهش می‌کند.
مهم‌ترین اعمال، اعمالی است که درباره‌ی آن‌ها از ما سؤال خواهد شد. بنابراین باید مهم‌ترین وقتمان را روی آن‌ کارها بگذاریم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: مشغول باش به کاری که در مقابل آن مسئول هستی.
2 ـ علمی که ندانستنش جهل را زیاد می‌کند: چه بسا ندانستن یک مسئله ریشه‌ای، انسان را دائماً در گناه غوطه‌ور نماید. چرا که افزایش جهل، مساوی است با افزایش میزان خطا و گناه.
3 ـ شناخت خدا و آگاهی در دین او: عمل همراه با بینش و آگاهی است که ارزشمند است. مانند ضربه‌ی شمشیر حضرت علی(علیه السلام)در روز جنگ خندق.
4 ـ علم به حلال و حرام‌های خداوند: امام صادق(علیه السلام)فرمود: یک حدیث که تو در مسائل حلال و حرام یاد بگیری برایت از دنیا و آن‌چه که در آن است، بهتر است. در جایی دیگر فرمودند: بهترین چیزی که مردم درباره‌ی‌ آن سؤال کنند، مسئله‌ی حلال و حرام است.
نکته: برای دست‌یابی به علم، باید تلاش کرد. دعای بی‌عمل به انسان سودی نخواهد رساند. نباید تنبلی کرد. «الکسل یُفسد الآخره ـ کسالت، آخرت را تباه می‌کند[6]
امام رضا( علیه السلام ) فرمودند: کسی که از خدا موفقیت را می‌خواهد ولی تلاش نمی‌کند، خودش را مسخره کرده است.
روم آیه7[1]
کافی جلد 1ص30[2]
سوره بقره آیه 200
[3]
غررالحکم ص 73[4]
عصر 1و2[5]
مستدرک ج 13ص [6]

اسلام ، دین گفتگو

    نظر
عمل صالح یعنی چه ؟
بزرگترین خطر ، عجب در عبادت
حفاظت از دین در پرتو ولایت
اسلام ، دین گفتگو و منطق
جامعیت دستورات اسلام درهمه زمانها
التقاط چیست؟
رعایت احکام الهی، در ایجاد سنخیت و بهره برداری از کمالات بهشتی
تصویری از بهشت و جهنم
چرا برخی در قیامت با صور مختلف محشور می شوند ؟
جنبه اعجاز علمی قرآن
هماهنگی و وحدت میان موضوعات قرآنی
قرآن باطل نیست
موسیقی و آهنگ قرآن
......................................................................
 
عمل صالح یعنی چه ؟
یعنی عملی که وحی تاییدش کرده باشد . اگر کسی آن را انجام دهد، خودش را تقویت کرده است .
عمر انسان فقط با عمل صالح و ایمان ارزش دارد وبقیه اش ضرر است . به فرمود? حضرت علی (علیه السلام) : برای یک گناه در دنیا 100 سال در عذاب آخرتی خواهد بود و برای یک خیرش میلیون ها سال در بهشت است . بنابراین، محصول ایمان و عمل صالح تولد سالم انسان در آخرت است .
بزرگترین خطر ، عجب در عبادت
امام خمینی (ره)می فرماید:« اگر خداوند بهشت و جهنم را بردارد ، چند نفر برای خود خداوند عبادت می کنند ؟»
اگر انسانی در مسیر عبادت، به کمالاتش طوری توجه کند که روی حقیقت سایه بیفکند، دچار عجب می شود . مثل کسانی که از یاران نزدیک پیامبر(صل الله و علیه و آله) بودند و سوابق نیکو و کمالاتشان مانع پذیرش ولایت علی(علیه السلام)شد .
خیلی تفاوت است بین عملی که برای خداست و عملی که برای خود خواهی است . بعضی ها به خاطر عجبی که دارند، نمی توانند پا روی خودشان بگذارند و مصالح را بر خودشان ترجیح دهند . عجب آن قدر خطرناک است که خداوند گاهی اوقات مخصوصا ،بنده اش را به گناه می اندازد تا دچاراین مهلکه عجب نشود .
خداوند به حضرت داوود (علیه السلام) می فرماید :« صدیقان را بترسان و به گناهکاران بشارت بده » چون صدیقان تکیه شان به خودشان و اعمالشان است و ممکن است دچارعجب شوند . ولی گنهکاران هیچ چیز و هیچ کسی را جز من ندارند .
پذیرش احکام الهی و ولایت فقیه در تولد سالم در قیامت :
احکام الهی که ولی فقیه بیان می کند، احکامی است که به کمک آنها خود را برای تولد سالم و شرایط زیستی آخرت آماده می کنیم و رعایت نکردن آنها باعث تولد بیمار یا ناقص در قیامت می شود . کسانی که معتقدند ولایت فقیه از قانون اساسی کشور برداشته شود،آیا می خواهند با عقل خودشان برنامه ریزی کنند؟ در صورتی که نه خود، نه روح، و نه جسم و مصالح آن و نه انواع هوی های نفسانی انسان را می شناسند . حذف حاکمیت فقیه، یعنی حذف حدود خدا و در نهایت منجر به این می شود که افرادی بدون لیاقت و صلاحیت علمی و عملی که تنها متکی به تحصیلات دانشگاهی و نظرات دیگران هستند در رأس امور قرار گیرند و باعث سقوط و انحراف مردم شوند چون نمی توانند سعادت مردم را تامین کنند و مانند یک پدر واقعی برای مردم ، مصالح ابدی و قلب سلیم در آنها را مورد توجه قرار دهند .
حفاظت از دین در پرتو ولایت :
بدون ولایت ، کفار طمع داشتند که اسلام را از بین برده یا منحرف کنند . دین بدون ولایت نمی تواند در مقابل هجوم دشمنان مقاومت کند. همچنانکه تمام هجوم دشمن به این اصل قرآنی است که اگر از آن غافل شویم همه شرافت دینی و انسانی و اخروی خود را از دست می دهیم . همان طور که شاهد هستیم در کشورهایی مانند افغانستان ، الجزیره،و ....که تحت ولایت و رهبری واحد نیستند، نمی توانند به پیروزی نائل شوند ، چون آنچه مانع بروز اختلافات ، کج روی ها، نفهمی ها وسایر موارد می شود، ولایت و وجود امام امت است که نظام دهنده کل است.
ولایت بالاتر از تمام فروع دین است :
ولایت ازنماز ، حج ، روزه ، زکات و... بالاتر است . چون راهنمای همه آنها ولی است که آنها را برای امت ترسیم کرده و جهت می دهد . تبیین نماز و روزه واقعی با اوست و تنها معصوم (علیه السلام) است که این گونه مهر تایید برحکومت می زند . چون دشمن اسلام با اسلامی محدود به نماز و روزه و گریه مشکلی ندارد و حتی انرا ترویج می کند ؛ اما با حاکم شدن روح ولایت بر جامعه ، با اسلام مبارزه می کند تجلی ولایت خداوند بر روی زمین معصومان(علیهم السلام)است و کسی که در زمان معصوم(علیه السلام) و یا غیبت آنان تحت ولایت الهی نیست، نمی تواند دین اسلام را بپذیرد ، شیطان است که او را تدبیر می کند پس تحت ولایت اوست .
اسلام ، دین گفتگو و منطق :
1- اسلام دین تعصب نیست. از آنجا که هر کسی در زندگی احتیاج به الگوئی در جهات فکری ، عقیدتی ، اخلاقی و ... دارد و خود را به نوعی تسلیم هر یک از انها می کند اگر دچار تعصب شود ، منحرف شده، به بهشت راه نیافته و نمی تواند به سوالات قیامت جواب دهد .
2- اسلام دین گفتگو، برهان و منطق است . هیچ مانعی برای پذیرش و تعقل در آن وجود ندارد . خدا در قرآن می فرماید: هر راهی غیر از این دین، باطل است . بقیه صراطها و سبل دیگر ناحق و باطل اند . کسانی را از باطل رفتند این گونه خطاب قرار می دهد که برای چه به دنبال دین غیر خدا هستید؟چه می خواهید ؟ دراین غرورها و مقاومت ها و ... دنبال چه هستید ؟
دشمن و ایجاد تردید در مسائل دینی و مقدسات :
امروزه تنها چیزی که می تواند مردم را مطمئن جلو ببرد یقین آنهاست و اگر تزلزل داشته باشند نمی توانند جلو بروند .دشمن سعی در وارد کردن ضربه با ایجاد تزلزل و تردید دراعتقادات و مسائلی مانند : ولایت فقیه ، عدم قطعیت دین علیه رساله و فقه و... دارند تا آنجا که قصد دارند اسلام آمریکایی را بین مسلمانان پیاده کنند . اسلامی که با هیچ یک از مسائل مانند حج، روزه، گریه و... مشکلی ندارد و تنها زمانی که مساله ولایت فقیه "که تنها عامل متحد کننده مسلمانان است " مطرح نشده باشد، احساس خطر نمی کند .بدین جهت، اهمیت ولایت دراسلام والاست که حذف آن، زمینه ساز اسلام آمریکایی را خواهد بود.
جامعیت دستورات اسلام درهمه زمانها
خالق انسان، علیم و بی نیاز است لذا او را در هیچ یک از اصول زندگی اش و در هیچ دوره ای ، بی برنامه رها نکرده است . علاوه بر هدایت تکوینی او ، برای رساندن او به کمال انسانی ( هدایت تشریعی ) مجموعه قوانینی را در قالب دین که از جامعیت خاصی در همه زمانها برخوردار است، برای او فرستاده است . دینی که هدفش از حضرت آدم (علیه السلام) تا حضرت قائم(علیه السلام) یکی است .از این رو هدایت انسان را در همه دوره ها، از جمله امامت ، غیبت و ...بر عهده دارد .
گذشت زمان خللی بر آن وارد نمی کند؛ چون در اساسی ترین اصول (اصل آزادگی ، قاعده نفی سبیل و...) ثابت است؛ اما در برخی از فرعیات دیگر ، متغیر است که باید در طول زمان استخراج شوند .
التقاط چیست؟
التقاط یعنی اینکه ما قبول داریم اسلام خوب است؛ اما لازم بدانیم در مسائل سیاسی و اقتصادی و ... اسلام را رها کنیم و به سراغ مکاتب دیگر برویم . جدا کردن مدیریت علمی از مدیریت اسلامی و فقهی، نوعی التقاط است .
التقاط به دلایل زیر باطل است :
1- دین اسلام، آخرین دین الهی است . یعنی کاملترین دین است و بعد از آن نیازی به آمدن دین نیست . ضمنا ناقص بودن دین اسلام با حکمت خدا سازگاری ندارد؛ چون خداوند که هدایت موجودات را بر عهده دارد، بندگان خود را بلا تکلیف و بدون صراط روشن رها نمی کند .
2- اگر معتقد باشیم که اسلام احتیاج به مشاوره دارد به این معناست که خداوند آگاهی ندارد و در تدوین و تشریع قوانین دین، نیازمند کمک است آن هم کمک بندگان که هر کمالی هم داشته باشند از خود خداست .
این سخن افرادی است که به صفات جمال و جلال خدا اعتقاد ندارند . این حرف جاهلانه است خداوند می فرماید « الیس الله بکاف عبده – آیا خدا برای بنده اش کافی نیست ؟( زمر 36) دیگران چه توانی داشته اند که من نداشته ام 0 من بهترین مخلوقاتم ، پیامبر (صل الله وعلیه و آله) و دوازده معصوم( علیهم السلام) را برای شما فرستادم .
رعایت احکام الهی، در ایجاد سنخیت و بهره برداری از کمالات بهشتی
هرکمالی که در دنیا هست ، چکیده و عصاره ای از عالم برزخ است . اگر کسی بخواهد از کمالات برزخ بهره مند شود ، باید خود را با آن کمالات هماهنگ کند . ناهماهنگی با کمالات باعث ایجاد جهنم می شود . همانند جنینی که متولد شده ولی نمی تواند از امکانات دنیا مثل "طول موج ، نور،هوا و..."استفاده کند .
خداوند بهشت را در اختیار همه قرار داده است؛ همانطور که دنیا را برای جنین قرار داده است . اگر روح با کمالات فوق العاده قوی بهشت (عطر بهشتی، موسیقی،و...)سنخیت نداشته باشد، دچارعذاب می شود . زیرا برای درک واستفاده نعمتهای بهشتی توان بالایی لازم است .ایجاد این سنخیت ها و هماهنگی ها، تنها با رعایت احکام الهی در دنیا ایجاد می شود.
ایجاد سنخیت و شباهت به الگوها در الحاق آنها در قیامت :
برای ملحق شدن به پیامبر (صل الله و علیه و آله) و امامان (علیهم السلام) باید با آنها شباهت ایجاد کرد. اساس الحاق و پیوستن را شباهت تعیین می کند . نمی توانیم در دنیا الگوهای دیگر و غیر معصوم داشته باشیم و انتظار داشته باشیم در آخرت با معصومین (علیه السلام) محشور شویم ؛ حتی به میزان سنخیتی که با آنها داریم در شب اول قبر به استقبالمان می آیند . این استقبال به میزانی است که در دنیا از لحاظ رفتاری به ائمه(علیه السلام) شبیه تر شده و در همه جنبه های زندگی خود، آنها را الگو قرار داده باشیم
باید بدانیم که در قیامت با هر کسی که مورد علاقه ماست و با او سنخیت داریم محشور می شویم . اگر در دنیا با ائمه (علیهم السلام) زندگی کرده باشیم و برایمان الگو بوده باشند ، آنها نیز از لحظه مرگ تا قیامت ما را رها نمی کنند . امام علی (علیه السلام) می فرمایند: به دنبال جمال باطنی باش که ماندنی است . پس باید با علما و اهل معرفت انس بگیریم و با آنها شباهت ایجاد کنیم .
تصویری از بهشت و جهنم :
خدای رئوف و رحیم همانگونه که برای تبدیل دانه گلابی به درخت برنامه دارد ، برای انسان هم برنامه هایی مناسب دارد، تا از طریق عقل و پیامبران ، به هدف غایی خود ،یعنی شباهت به خدا رسیده و به قدرت و اراده ای برسد که هر چه اراده کند ، انجام شود .
ما با اطاعت از خدا همین حالا بهشت خود را می سازیم. با یک سبحان الله درختی در بهشت کاشته می شود. با اعمال نیکو قصرهای بهشتی ابدی می سازند . اما جهنمی ها زندگی پر عیش دربهشت رامی بینند و حسرت می خورند و این عذاب دیگری است .
نحوه پاسخگویی به نکیر و منکر در شب اول قبر
هزاران سوال به محض ورود انسان به قیامت هزاران سوال هست که باید جواب داده شود. تنها شخص مطیع که در این دنیا درست رفتار کرده باشد.می تواند پاسخ دهد .
معیار ورود به بهشت و جهنم به اندازه مطیع بودن افراد است . با این طاعت، سنخیت و شرایط لازم برای ورود به بهشت فراهم می آید. بهشتی که زاییده نفس خود انسان است . هر اندازه ازفاصله گرفتن از طاعت خدا، انسان را به جهنم نزدیکتر می کند . در واقع از لحظه مردن تا برزخ و قیامت وهرآنچه که با آن روبرو می شویم بازتاب روح خودمان است و براساس عملکرد نفس انسان با او برخورد می شود .
چرا برخی در قیامت با صور مختلف محشور می شوند ؟
تمام صورتهایی که انسان برای نفس خود ساخته است ، در قبر همراه اوست . نفس از آینه حساستر است؛ مثل دوربین فیلمبرداری است که در طول عمر، با هر چه ارتباط برقرار کند اعم از دیدنیها ، شنیدنیها ، خیالات و ...آن را ضبط می کند و همراه نفس می شود . هر چه انسان تمنا کند نفس شکل همان تمنا را می گیرد .
این است که انسانها در قیامت با صور مختلف محشور می شوند . چون هر عمل ظاهری و باطنی و خیالی انسان در نفس او ضبط می شود و شکل می گیرد .هر چه کنیم ( از شر و خیر ) در روح ما ضبط می شود و پیش خدا محفوظ است .مانند جنینی که هر چه در دوران جنینی کسب می کند تبدیل به اعضای وجودی اش می شود . ما نیز هر عملی انجام می دهیم در نفس ضبط شده، جذب شاکله اش می شود .
خدا در قرآن می فرماید " محمدآیه38: هر کس گناهی را کسب کند بر ضد خودش کسب کرده است ".
جنبه های اعجاز قرآن
1- توسط فرد بی سواد نازل شده است : نمی تواند از طرف فردی درس نخوانده وامی باشد ، چون از ایشان سابقه علمی یا نوشته ای نداشته اند و بی سواد بوده است و تنها عده معدودی هم سواد خواندن و نوشتن داشتند اما فرهنگ بالایی نداشتند ، و اگر به دنبال شهرت و محبوبیت بود در جوانی در کنار حضرت خدیجه (س) اعتبار، محبوبیت و اخلاق و ... داشت .
فرهنگ قرآن با چنین جامعیت در سبک و اسلوب و سطح بالای علمی ، نمی تواند کار بشر بی سواد و یا جامعه بی فرهنگ عرب آن زمان باشد حاوی اطلاعاتی است که مردی درس نخوانده نمی توانسته انها را جمع کند و0... نیست . جامعه عرب بعد از نزول قرآن تبدیل به مهم ترین و متمدن ترین ملل جهان شدند .
جنبه اعجاز علمی قرآن
- قانون زوجیت و سخن گفتن حیوانات :"در جریان سوره نمل 61 " که به آن اشاره شده و اکنون دانشمندان آن راکشف کرده اند .
- اشاره به کروی بودن زمین در " سوره معارج 40" فلا اقسم برب المشارق و المغارب" ، پروردگار مغرب ها و مشرق ها؛ اشاره به کروی بودن زمین دارد که می تواند چند مشرق و چند مغرب داشته باشد .
- حرکت ماه و خورشید و خلق شب و روز واشاره به حرکت آنها در حالات مخصوص (شناور هستند )
"هوالذی خلق الیل و النهار و الشمس والقمر ، کل فی فلک یسبحون " (انبیاء32)
- جهت دار بودن حرکت خورشید :" الشمس تجری لمستقرلها"
- جاذبه زمین در" الله الذی رفع السموات بغیر عمد ترونها[1] ")
3- تایید مسائل قرآنی همراه با پیشرفت علم :
آیات قرآن از تنوع و زیبایی خاصی برخوردارند . بعضی آیات در زمینه ها و موقعیت های مختلفی مانند : جنگ و صلح، زمان حکومت رسول (صل الله و علیه و آله) در مدینه، محاصره اقتصادی یا در فشار و سختی ها بر مومنین و ... نازل شده است . در هر مورد قرآن موضوعی را مطرح می کند . همه این مطالب با گذشت زمان و پیشرفت علم تازگی دارند و هر بار دریچه های جدیدی از آن به روی ما گشوده می شود . علم نمی تواند این مسائل را در زمینه های مختلف اقتصادی ، علمی ، سیاسی و ... انکار کند .
4- هماهنگی و وحدت میان موضوعات قرآنی
در مورد همه موضوعات در قرآن، سخن به میان آمده است . اسلوب خاص آن و طبقه بندی زیبای مطالب خود یک معجزه است ؛ به گونه ای که آیه ای ، آیه دیگری را تایید می کند . هیچ اختلافی را درزمینه های مختلف نمی توان بین آنها یافت . در اسلام، دنیا و آخرت طوری تنظیم شده که با زندگی خوب دنیایی می توان از آخرت هم بهره مند شد ومنافاتی باهم ندارند . ازهمین رو مومن به ثبات و وحدت شخصیت می رسد برخلاف افراد دیگر که در مکاتب دیگر، دچار تناقض می شوند . حتی دانشمندان هم با پیشرفت علم نظراتشان را را نقض می کنند .
قرآن باطل نیست :
قرآن انسانها را دعوت به تفکر کرده است واین آزادی را ایجاد کرده که در آن تدبر کنیم و تنها ادعا نمی کند . اگر قرآن باطل بود این گونه دعوت به مطالعه و تحقیق نمی کرد . اخلاقیات، سیاست، تجارت، و ... در قرآن تغییر نکرده است؛ . شما باید تعقل کنید آنها که شجاعت تدبر در قرآن را ندارند قلبهای آلوده دارند؛ دچار تعصب و خودخواهی اند در واقع خدا کورشان کرده است . قرآن از جنبه های فصاحت بلاغت نثر و نظم ترکیب و انسجام در ترکیب و آهنگ و ..... معجزه است .
موسیقی و آهنگ قرآن
خود قرآن سفارش می کند که باتدبر و آهنگ خاصی خوانده شود . هدف اصلی موسیقی ، تاثیر در روح است . هر موسیقی با حس های مربوط به خودش در ارتباط است . بعضی با حس جنگ، بعضی با حس شهوانی و ایجاد هیجان و ...! اما موسیقی سازنده با حرکت انسان به سمت ابدیت و آخرت، باید سازگاری داشته باشد . با آن بخش از روح متعالی انسان( یعنی گرایش به خدا، کمال مطلق، بی نهایت ) باید ارتباط داشته باشد . روح انسان را دراین جهات به حرکت وا دارد و نیرو دهد . انسان با تلاوت قرآن ، به یاد فضیلت ها، ارزشها، یاد خدا و ابدیت بیفتد و تاثیر لحن قرآن در ایجاد روح معنوی قابل انکار نیست .

شناخت احکام عامل آرامش

    نظر
علل ناتوانی انسان در تهیه عوامل خوشبختی
احکام دین خدا انسان را خوشبخت می کند.
روح بی‌نهایت‌ طلب انسان را فقط «دین» آرامش می‌دهد
آیا در محدودیت ها و سختیهای احکام الهی، به انسان ظلم شده است؟
حکمت احکام واجب و حرام
دو دیدگاه برای احکام واجب و حرام
.........................................................................................................
 
علل ناتوانی انسان در تهیه عوامل خوشبختی
یکی از دلایل نرسیدن به شناخت، ضعف قوای ادراکی از جمله حواس پنج‌گانه می‌باشد اصولاً تا «حس» نباشد، «ذهن» تشکیل نمی‌شود. یعنی انسان بعد از تولد از طریق حواس سمعی و بصری، ذائقه، لامسه و شامه تشکیل ذهن می‌دهد و بعد از قوی شدن معلومات ذهنی‌اش با استعدادهای باطنی چیزی به نام «عقل» را در خود ایجاد و فعال می‌کند و پس از گذشت زمانی دارای دو قوه ادراکی یعنی «احساس» و «عقل» می‌شود.
احساسات بشری در هر یک از جنبه‌های سمعی و بصری و... از بسیاری از حیوانات ضعیف‌تر است. از طرفی عقل انسان که علم به یک‌سری کلیات دارد، علی‌رغم سوابق زیاد علمی بشر و تفکرات چند هزار ساله، هنوز هم محدودیت‌هایی دارد. یکی از دلایلش این است که عقل معمولاً از طریق حواس تغذیه می‌شود و چون حواس ضعیف اند، به تبع عقل هم ضعیف خواهد ماند. دیگر این‌که عقل در محدوده کلیات عمل می‌کند و در مورد جزئیات و بسیاری از بایدها و نبایدها راه به جایی نمی‌برد. پس عقل انسان هم نمی‌تواند برنامه صحیح و کاملی را برای سعادت بشر تنظیم کند.
اگر انسان را به ماشینی تشبیه کنیم، همان‌طور که از همان ابتدا، برای بهره‌برداری از ماشین (روشن کردن آن) و ادامه بهره‌برداری (استفاده در طول چند سال) و تعمیرات و اصلاح (تعمیر خرابی ماشین) احتیاج به اطلاعاتی داریم که فقط باید از متخصص کمک بگیریم، در برخورد با انسان نیز نیاز به اطلاعاتی داریم که باید از متخصص بگیریم. چه برای (شروع کار) یک انسان و تکون او، مثل شناخت کیفیت محیط قبل از تولدش و شرایط و زمان تشکیل نطفه و... و چه در نحوه (ادامه زندگی) و (درمان در صورت بروز بیماری).
بشر به علت نقص حسی و عقلی قادر به تأمین این اطلاعات نمی‌باشد. پس باید به سراغ صاحب دین یعنی خداوند برویم.
اگر بشر می‌توانست راه حلی برای خوشبختی پیدا کند، 300 نظریه در مورد آن مطرح نمی‌شد.
شهید مطهری; فرمود: هیچ دو فیلسوفی را پیدا نمی‌کنید که درباره انسان و سعادت او، نظرشان مشترک باشد. فروید سعادت را در آزادی انسان از عقده‌های جنسی می‌داند، کمونیسم در ریاضت بشری و دیگری در لیبرالیسم.
مطالعه در مورد این نظریه‌ها نشان می‌دهد که عمر هر یک فقط چند دهه است و این به درد عمر 60 ساله بشر نمی‌خورد. همچنین محدودیت‌هایی نظیر: 1 ـ محدودیت عقلی (خارج بودن تشخیص مصالح و مفاسد از حوزه عقل بشر و گرفتار بودن آن به حبّ و بغض‌ها)، 2 ـ محدودیت علمی (که مقدمه کار عقلی است)، 3 ـ محدودیت حواس و قوا، 4 ـ محدودیت در مطالعه و تحقیق (بعضی مسائل از حیطه مطالعه او خارج‌اند.)
این‌ها نشان می‌دهد که انسان قادر به تهیه راه حلی جامع برای نیل به خوشبختی نیست. در این‌جا عقل بشر متوجه خالق همه هستی یعنی خداوندی می‌شود که به همه‌ی نیازها و اصول یاد شده علم دارد.
احکام دین خدا انسان را خوشبخت می کند.
در جلسه گذشته بحث بر این بود که انسان به هیچ وجه نمی تواند برنامه جامعی تنظیم کند که سعادت دنیا و آخرتش را تنظیم کند.
لذا می بایست اطلاعات مربوط به شناختهای پنج گانه (جسم، روح و ... ) را از خداوند که تنظیم کننده و خالق همه چیز است بگیرد. خالق کل شیء است. خودش از عدم موجودی را خلق کرده است و ذره ذره وجود هر شیء ای را می داند و کار عبث از او سر نمی زند چون حکیم است.
روح بی‌نهایت‌ طلب انسان را فقط «دین» آرامش می‌دهد
به کسی را که از عقلش استفاده نکند، دیوانه می‌گویند. همچنین کسی که استعدادهای فطری خود را شکوفا نکرده،‌ نمی‌توان اشرف مخلوقات نامید.
اکثر افراد عمر خود را صرف تهیه نیازهای مادی خود می‌کنند و به دنبال آرامش هستند و می‌بینند حتی وقتی به نیاز خود دست یافتند، باز هم نیاز جدیدتری در درونشان فریاد می‌کشد. چنین افرادی به همین ترتیب عمر خود را طی می‌کنند و نمی‌دانند این فریاد نیاز، از روح و فطرت بی‌نهایت‌طلب انسان است و با مادیات آرامش نمی‌یابد. بلکه تنها «دین» است که نیاز فطری انسان را پاسخ داده و به انسان آرامش می‌دهد. قرآن می‌فرماید: «استجیبوا لله و لرسوله اذا دعاکم لما یُحییکم [1]ـ هنگامی که خدا و رسولش شما را دعوت می‌کنند تا شما را زنده کنند، اجابت کنید.»
بنابراین، زنده بودن انسان به پاسخ‌گویی به دعوت دین است وگرنه انسان حیات انسانی ندارد و در بیراهه کسب مادیات، هرچه بیشتر برود سرگردان‌تر می‌شود و مانند دختر راکفلر تا خودکشی هم پیش می‌رود.
برای همین است که در کشورهایی که انسان‌ها فقط به توسعه مادی می‌اندیشند به انواع بیماری‌های روانی گرفتار شده‌اند و جالب این‌که در برخی از این‌گونه کشورها مردم به «ایمان‌درمانی» رو آورده‌اند.
مؤمن وقتی در نماز روح خود را با بی‌نهایت پیوند می‌دهد، به آرامش می‌رسد و از حرص به دنیا (که منشأ بیماری‌های روانی است) فاصله می‌گیرد. به همین دلیل، کم‌ترین بیماری‌های جسمی و روحی در مؤمنین و بیشترین آن‌ها در غیرمؤمنین دیده می‌شود.
آیا در محدودیت ها و سختیهای احکام الهی، به انسان ظلم شده است؟
بعضی از افراد این مسئله را نمی پذیرند و اظهار می کنند که با منطق و علم آن ها سازگاری ندارد. فکر می کنند خودشان به واسطه علم و تحصیلات و غیره واجد شرایط هستند و خدا باید کارهایش را طبق عقل آن ها تنظیم کرده باشد. به احکام الهی از جمله جهاد و روزه و کیفر و ... ایراد می گیرند اما آیا واقعاً در احکام الهی برای انسان، ظلمیبه اوشدهاست ؟ از آنجا که مسئله عدل جزء اصول دین ماست یعنی قائل شدن به اینکه خدا هر حکمی را در جای خودش صادر کرده است. مطابق نیاز و ساختار وجودی ماست و چیزی جز رحمت و رأفت نیستند. این عقاید و اصول باید با وجود ما گره بخورند. تا هنگامی که ما دین خود را باور نداریم به چیزی که ما را آفریده است اعتراض داریم ، نمی توانیم آن را عاشقانه عبادت کنیم. برای تقرب به او باید او را کمال مطلق ببینیم و دوستش داشته باشیم.
اگر ما عقیده داریم که در احکام خدا به ما ظلم و سختگیری شده است، باید ببینیم علت این ظلم چیست ؟.
یک سری از ظلم ها به واسطه کمبود و ضعف است مثل نیاز آمریکا به منابع طبیعی کشورهای دیگر. اما آیا خداوند احتیاج دارد، در حالی که خودش معدن کمالات و قدرت هاست ؟ اما بعضی ها از روی ترس، ظلم می کنند مثل ترس ابرقدرت ها از انقلاب و انتقال این اندیشه به کشورهای دیگر. اما خدایی که تمام قدرت ها و قوت ها در دست اوست باید از چه چیزی بترسد که ظلم کند ؟
علت سوم ظلم کردن حسادت است. افرادی که کمبودی دارند و می خواهند به قدرتی برسند و دیگران چیزی نداشته باشند. اما خداوند به کسی نیاز ندارد." لله خزائن السموات و الارض "_ تمام زمین و آسمان از آن اوست.[2]
بعضی ها در اثر جهل دچار ظلم می شوند در حالی که خداوند علیم است و جهلی در او نیست. پس در واقع دلیلی نیست که خدا بخواهد ظلم بکند. این ما هستیم که باید فهم و درک خود را بالا ببریم.
برگردیم به اینکه خداوند حکیم است و هیچ کار عبث و بیهوده ای نمی کند.
اصل پنجم این است که إنّ الله بالنّاس لرئوفٌ رحیم[3] _ خداوند نسبت به همه مردم رئوف و مهربان است. احکامی که می فرستد از روی مهربانی به بندگانش است و هرآنچه که منع کرده است مربوط به ابعاد حیوانی انسان است و اینکه بتواند به هدف خلقت که همانا تبعیت از دین خدا و شکوفایی و تجلی صفات و کمالات الهی است دست یابد و از حیوانیت خود بگذرد تا به اوج انسانیت برسد.
فلسفه وجودی این احکام و منع کردن ها همین است که ذکر شد. این که بتواند با دعا، روزه و نماز و ... از حیوانیت خود جدا شده و به اوج برسد. از جمله ماه هایی که برای سازندگی روح و جسم است ماه رمضان است  و سفارش شده دعا بخوانید و مراقب باشید حواس پنج گانه شما (فکر، خیال، واهمه، حس و ... ) روزه باشند و یک تمرین یک ماهه است.
حکمت احکام واجب و حرام
براساس آیاتی از قرآن چون خداوند، خالق، عالم، بی نیاز، عادل، مهربان، آسان گیر و حکیم است همه دستوراتش مبتنی بر حکمت است. برخی از حکمت های احکام واجب و حرام بدین شرح است :
1- منطبق بر فطرت بشر است. 2- برای منفعت خود بشر است نه به نفع خدا 3- منطبق است با سنت های الهی که ثابت و تغییرناپذیرند. 4- برای همه زمان ها است نه زمانی خاص.(چون فطرت بشر در طول تاریخ ثابت است.) و با مد و فناوری و ... تغییر نمی کند. 5- احکام اسلام، مترقی ترین قوانین است چون منطبق بر شناخت های پنج گانه است. 6- منطبق است بر ساختار وجودی انسان. 7- حکمت برخی دستورات سخت دین، کنترل نفس حیوانی برای رشد روح است.
دو دیدگاه برای احکام واجب و حرام
الف- اطاعت بی چون و چرا : این دیدگاه می گوید از علت دستورات الهی سؤال نکنید و فقط اطاعت کنیم.
علت جویی از دستورات خدا به این معنی است که چیزی خدا را محدود کرده که فلان دستور را داده است.
از معایب این دیدگاه این است که اوّلاً انگیزه کافی برای مقید شدن به احکام واجب و حرام ایجاد نمی کند زیرا انسان وقتی حکمت احکام الهی را بفهمد راحت تر به آن ها عمل می کند ثانیاً آثار تربیتی نامناسبی دارد به ویژه برای نسل جوان.
ب- اطاعت همراه با درک علل احکام : وقتی اطاعت همراه با درک باشد انسان به این نتیجه میرسد که عمل به آن ها به نفع خود اوست و میفهمد که واجب ذاتاً خوب و حرام ذاتاًٌ بد و مضر است.
میزان صبر و اطاعت افراد بستگی به درجه آگاهی آن ها دارد. داستان موسی و خضر(علیهما السلام) از این نوع است. خضر به موسی می گوید ( کَیفَ تَصبِرُ عَلی ما لَم تُحط بِه خبراً _ چگونه صبر کنی بر آنچه که احاطه به آن نداری ؟ )) علت این که اطاعت نمی کنی و بی صبری می کنی عدم احاطه ی تو به امور است.
سوره انفال آیه 24[1]
سوره منافقون آیه 7[2]
سوره بقره آیه [3]

خوشبختی چیست؟

    نظر
 خوشبختی چیست؟
اهمیت و لزوم کسب اساسی ترین علم ( اصول سه گانه )
کسب علم براساس نیاز آخرتی
اثرات مخرب جهل در زندگی انسانها
معنای علم در احادیث اسلامی
جایگاه علم در زندگی انسان
جایگاه و رتبهُ طالب علم
آفات عدم کسب علم
خوشبختی چیست؟
تفاوت‌های «خود» حیوانی و انسانی
شناخت ابعاد وجودی انسان،‌ لازمه خوشبختی
............................................................................................................
 
اهمیت و لزوم کسب اساسی ترین علم ( اصول سه گانه )
طاعت یعنی عامل نجات دهنده، فقط شامل نماز ، روزه و... نیست؛ بلکه انجام وظیفه الهی در مقابل خانواده، دوست و همسایه می باشد . انسان در برخورد با هر یک از موارد مذکور نیازمند کسب علم و آگاهی است . کسب معارف الهیه، لازم ترین و مهم ترین علمی است که بدون آنها، هیچ علمی را نمی توان به درستی کسب کرد . بدون این معارف انسان دچار افراط و تفریط خواهد شد .
آنچه عمل را بالا برده و به آن ارزش می دهد، آگاهی و بینش فرد است . پیامبر (صل الله و علیه و آله) می فرماید: عمل کم با علم بسیار، بهتر از عمل زیاد با علم کم است ..
 
کسب علم براساس نیاز آخرتی
کسانی که در دنیا خیلی سریع عمل کرده و همواره خود را محاسبه می کنند، در آخرت بدون معطلی و عذاب، به حسابشان رسیدگی می شود؛ لذا در کسب علم باید وقت خود را براساس نیازهای آخرتی تنظیم کرد.
لازم ترین علم،علمی است که انسان را اصلاح کند و آفت های راه را به او بشناساند . زیرا مهم این است عملی را که انجام می دهیم، حفظ کرده و سالم با خودمان به ابدیت ببریم . چنین علمی ندانستنش به ما آسیب می زند و در حرکت به ابدیت دچار مشکل خواهیم شد هر چند که یادگیری علوم دنیایی در جهت ساختن آخرت زیباتر خواهد بود .
مهم ترین علومی که انسان برای یادگیری آنها وقت بگذارد و حتی سختی بکشد، حلال و حرام است . در واقع مهم ترین عامل در تامین سعادت ابدی، تولد سالم و ماندن در صراط مستقیم، یادگیری مسائل دینی، عبادی، معاشرتی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ... آشنا بودن با آلودگیها و آفتهای راه است . 
کسی که علم و آگاهی ندارد، رشد و تکاملی هم نخواهد داشت ودر طول مسیر زندگی، در حال حرکت است، اما همواره در انتهای راه است وهمیشه نتیجه زحماتش تباه می شود؛ زیرا عمر خود را برای امور موقتی در دنیا تلف می کند .
امام صادق ( علیه السلام) می فرماید : دوست دارم جوان را در دو حالت ببینم؛ یا در حال یادگیری علوم باشد و یا در حال انجام وظیفه انسانی باشد . افراد گروه سوم به خاشاک روی آب تعبیر شده اند که با هر موج و نسیمی روحشان متلاطم می شود دائما متلون اند، در نتیجه روح خود را تباه می کنند .
اثرات مخرب جهل در زندگی انسانها :
جاهل نمی تواند حق را اداء کند؛ پس در روابط خود دچار افراط و تفریط شده و چون نمی تواند رابطه درستی بر قرار کند، باعث می شود روح او، استعدادها و نعمتهای خدایی را ضایع کند و دچار گناه می شود.
معنای علم در احادیث اسلامی
علم به معنای شناخت قوانین حرکت انسان از دنیا به آخرت (عقاید، اخلاق، احکام ) است که الگوی حرکت انسان برای حرکت به سمت کسب روح سالم می باشد به طوری که می توان گفت : اطاعت صحیح، تنها در گرو کسب علم است .
پیامبر (صل الله و علیه و آله) فرمودند :برای هر چیزی راهی است و راه بهشت، کسب علم است .
جایگاه علم در زندگی انسان :
طلب علم گاهی بر شب زنده داری وعمل به مستحبات برتری دارد . پیامبر اکرم (صل الله و علیه وآله) فرمودند :« العلم افضل العباده » . علم از عبادت بالاتراست . چرا که کسب معرفت ، اولین مرحله هر حرکت است و عبادت نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد .
جایگاه و رتبهُ طالب علم :
حجم اطلاعات علمی انسان مهم نیست؛ مهم این است که شوق حرکت و تلاش برای کسب علم در وجودش بوده و دائمی باشد . در این صورت، مشمول آمرزش و مغفرت خاص خداوند قرار می گیرد .
تمام موجودات جهان برای طالب علم استغفار می کنند .کسی که در طلب علم است، بهشت هم در طلب اوست .
آفات عدم کسب علم:
1- بدون کسب علم، هرگز آفت های مسیر حرکت ابدی مان را نخواهیم شناخت و در صدد رفع آنها بر نمی آییم .
2- تنها سرمایه ما روح ماست و تنها هدف ما از زندگی کسب قلب سلیم و روح سالم است . لذا با جهل و نادانی روح را به تباهی کشانده و دچار خسران خواهیم شد .
 خوشبختی چیست؟
خوشبختی یعنی تأمین معقول نیازهای مادی و معنوی انسان و به‌خاطر حب ذات و خودخواهی، همه به دنبال خوشبختی هستند. همه انسان‌ها امنیت، رفاه، سلامتی، زیبایی، قدرت و... را دوست دارند، اما تفاوت انسان‌ها در تأمین نیازهایی که خوشبختی می‌آورد، برمی‌گردد به این‌که استعدادهای «خود حیوانی» خود را بیشتر شکوفا کرده باشند یا «خود الهی» خود را.
تفاوت‌های «خود» حیوانی و انسانی
خودخواه حیوانی:
1 ـ در تأمین مادیات زندگی، تا هر اندازه بتواند پیش می‌رود و حیوانیت خود را تقویت کرده و در همان حد حیوانیت باقی می‌ماند.
2 ـ همه چیز را برای خودش می‌خواهد و حتی همسر و فرزند و پدر و مادرش را فدای خود می‌کند تا مثلاً به حکومت برسد.
3 ـ دوست دارد به هرچه از خیرها دست می‌یابد، هیچ‌کس دیگری نداشته باشد. او «تنهاخور» است.
4 ـ کارهایش با صفات حیوانی مثل بخل،‌ حسادت، کینه و... همراه است.
5 ـ خوشبختی را محدود به لذات همین دنیا می‌داند.
خودخواه الهی:
1 ـ در تأمین مادیات زندگی،‌ از حد نیاز فراتر نرفته و اصراف نمی‌کند، بلکه مادیات را زمینه‌ساز حرکت معنوی کرده و عمر را صرف کمالات انسانی خود می‌کند.
2 ـ حاضر نیست آن‌چه به‌دست می‌آورد، خارج از اصولی باشد که خداوند تعیین فرموده است.
3 ـ دوست دارد به هرچه از خیر دست می‌یابد، ‌دیگران هم برسند. مؤمن «تنهاخور» نیست.
4 ـ از کلیه صفات حیوانی به دور است.
5 ـ خوشبختی را محدود به لذات زودگذر دنیا نمی‌بیند، بلکه زندگی و سعادت را ابدی می‌بیند.
شناخت ابعاد وجودی انسان،‌ لازمه خوشبختی
برای رسیدن به خوشبختی باید درباره ابعاد وجودی انسان شناخت کسب کنیم. این شناخت در خصوص این موارد است:
1 ـ بدن، 2 ـ روح، 3 ـ رابطه جسم و روح، 4 ـ طبیعت، 5 ـ رابطه انسان و طبیعت
1 ـ شناخت بدن: برای خوشبختی باید نیازهای معقول و حقیقی بدن را بشناسیم. بدن انسان خیلی پیچیده است و بشر با وجود انبوهی از اطلاعاتی که طی هزاران سال، درباره آن جمع‌آوری کرده، هنوز تنها شناخت مختصری به‌دست آورده است.
بشر هنوز بسیاری از بیماری‌ها را نمی‌شناسد. تقریباً در طول هر دو سه هفته، یک بیماری جدید کشف می‌شود و تا راه‌های مقابله با بیماری‌ها و درمان برخی از آن‌ها را یاد می‌گیرد، بیماری‌های جدیدتری کشف می‌شوند.
بشر هنوز در حال دست و پنجه نرم کردن با بیماری‌های مهلکی همچون سوزاک و سفلیس بود که بیماری ایدز پا به عرصه وجود گذاشت و اکنون آمار تلفات آن،‌ روز به روز افزایش می‌یابد، اما هنوز دارویی برای درمان آن کشف نشده است.
بشر بسیاری از بیماری‌ها را نمی‌شناسد و با عجز و ناتوانی، نام آن را می‌گذارد «سرطان». انواع سرطان‌ها دائماً از انسان تلفات می‌گیرند. داروها نیز اکثراً در عین حال که یک بیماری را درمان می‌کنند، چند بیماری دیگر ایجاد می‌کنند. دانشمندان مکرراً می‌گویند فلان خوراکی برای انسان مفید است و مدتی بعد نظرشان عوض می‌شود.
آلکسیس کارل در کتاب «انسان موجود ناشناخته» می‌گوید: «بشر کوشش زیادی در راه شناخت خود به عمل آورده، اما با وجود اطلاعات فراوان، تنها توانسته است بخش معینی از وجود خود را بشناسد و در کنار هر یک از اجزای بدن انسان،‌هاله‌ای از ابهام قرار دارد که حقایق ناشناخته‌ای را در خود دارد و در این میان، مجهولات و نادانی ما بسیار است.»
«روسو» می‌گوید: عقل کلی که برای بشر قانون تعیین می‌کند، باید شهوات و نیازهای ما را ببیند تا آن‌ها را تأمین کند، اما خود شهوت نداشته باشد.
به فرموده قرآن کریم: «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا ـ جز اندکی از علم به شما ندادیم[1]
2 ـ شناخت روح: اطلاعات بشر در مورد روح هم بسیار ناچیز است. در مورد روان‌شناسی اصلاً کار جدی نشده است. حتی پیشرفته‌ترین کشورها، دارای بیشترین آمار افسردگی، خودکشی و انواع بیماری روانی هستند. همجنس‌بازی می‌کنند و آثار و تبعات سوء روحی و جسمی آن را نمی‌فهمند.
اسرار مرگ و زندگی و فلسفه خلقت و... معماهایی است که برای بشر حل نشده است. نمی‌دانیم از کجا آمده‌ایم و به کجا می‌رویم و بعد از قبر چه خبر است. وقتی ما انسان را نمی‌شناسیم چگونه برای او قوانین وضع می‌کنیم تا به خوشبختی برسد؟
«روسو» می‌گوید: یک عقل کل باید برای بشر قانون تعیین کند، بشر را خوب بشناسد، سعادت او به بشر مربوط نباشد، اما حاضر باشد به سعادت او کمک کند. احتیاجی به بشر نداشته باشد و منافع شخصی نداشته باشد.
3 ـ رابطه روح و جسم: هرچه اطلاعات بشر در مورد جسم و روح کم است، اطلاعاتش درباره رابطه روح و جسم کمتر است.
رابطه‌ی روح و جسم مسأله‌ای است که بسیاری از دانشمندان را به حیرت آورده است.
فلاماریون می‌گوید: می‌بینم، فکر می‌کنم، اما فکر چیست؟ راه می‌روم. حقیقت این عمل عضلانی چیست؟ اراده من غیرعادی است، بلکه تمام ویژگی‌های روحی من غیرعادی است. وقتی اراده می‌کنم دستم را بلند کنم، می‌بینم که اراده من، بدن و جسم مرا حرکت می‌دهد. حقیقت این حادثه چیست؟ واسطه‌ای که موجب صدور یک امر عادی و قوه حیات است چیست؟ چگونه عصب‌های بصری، صورت‌های خارجی را به فکر انسان انتقال می‌دهد؟ فکر چگونه درک می‌کند؟ محل آن کجاست؟
لارژ می‌گوید: شادی و اندوه چیست؟ چرا گاهی شاد و گاهی اندوهناکیم؟
«روسو» دانشمند فرانسوی می‌گوید: «برای کسب بهترین قوانین که به درد همه ملت‌ها بخورد، یک عقل کل لازم است. اگر قرار باشد بشر خوشبختی خود را تأمین کند، ‌باید تابع قوانینی شود که هم جسم و هم روح را به نیازهای حقیقی خود برساند. آن عقل کل باید رابطه «روح و جسم» را درک کند و قوانین بشری را تعیین کند.»
روسو تأکید می‌کند: «عقل کل باید همه شئون انسان را بشناسد ولی از آن تأثیر نپذیرد.»
«موریس مترلینگ» می‌گوید: «بشر درباره چیزی اظهارنظر می‌کند و پس از مدتی از نظر خود برمی‌گردد.»
4 ـ شناخت طبیعت: در عالم رمز و رازهای فراوانی هست که بشر از درک اکثر آن‌ها عاجز است.
«آلبرت اینشتین» نابغه آلمانی می‌گوید: «هیچ رازی در جهان فیزیک و طبیعت نیست که به راز دیگری در ورای خود منتهی نشود. هر رازی که کشف می‌شود، سؤال‌های متعدد دیگری را برای انسان ایجاد می‌کند.» وی تأکید می‌کند: «همه بزرگراه‌های عقل و کوره‌راه‌های علوم نظری، با همه فرضیات و حدسیات، سرانجام به فضای بی‌پایانی منتهی می‌شود که عقل بشر از درک آن قاصر است.»
«روسو» می‌گوید: عقل کلی که برای بشر قانون تعیین می‌کند، باید طبیعت را خوب بشناسد،‌ اما خودش رابطه‌ای با آن نداشته باشد.»
5 ـ شناخت رابطه انسان با طبیعت: انسان باید بداند برای کسب خوشبختی، با طبیعت چگونه باید رابطه برقرار کند. از چه چیزهایی باید بپرهیزد تا منجر به تلخ‌کامی او نشود. میلیاردها عامل در طبیعت هست که بر زندگی بشر تأثیر دارد، اما بشر آثار آن‌ها را نمی‌شناسد. حتی برخی از آن‌ها را هم که شناخته، راه برخورد درست با آن‌ها را نمی‌داند. در پی مصرف زیاد گازهای شیمیایی، و سوراخ شدن لایه‌ی اُزُن و تابش اشعه فرابنفش خورشید، از هر 60 نفر استرالیایی یک نفر سرطان پوست می‌گیرد و پس از مدتی می‌میرد.