سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

آیا زنان میتوانند جزء یاران امام عصر(ع) باشند؟

    نظر

 در برخی از روایات به طور مشخص از تعدادی از زنان که هر کدام در مقعطی از تاریخ نقش مهم و تعیین کننده‌ای در گسترش و تحکیم دین حق داشته‌اند، به عنوان رجعت‌کنندگان یاد شده است که از آن جمله می‌توان به «صیانه» همسر «جزقیل»، پسر عموی فرعون و گنجینه‌دار وی که در برخی روایات آمده است، مؤمن آل فرعون همین فرد بوده است.

آیا در قیام و انقلاب جهانی امام مهدی(ع) زنان نقشی دارند و آیا زنان می‌توانند جزء یاران امام عصر(ع) باشند در پاسخ این سوال، نکانی را یادآور می‌شویم:

1. تفاوت نکردن زن و مرد در یاری امام عصر(ع)

همة روایات، ادعیه و زیارت‌هایی که در آنها از موضوع‌هایی چون ویژگی‌های یاران امام عصر(عج)، چگونگی دست‌یابی به مقام یاری و نصرت آن امام، تمنای حضور در زمرة یاری‌کنندگان حضرت، درخواست زنده شدن دوباره در زمان ظهور و یافتن توفیق درک آن زمان و ... سخن به میان آمده است، بی هیچ تفاوتی مردان و زنان را در بر می‌گیرد و هرکس بتواند ویژگی‌ها و خصایصی را که برای یافتن به مقام‌های یاد شده، ضروری است دارا شود، می‌تواند به این مقام‌ها برسد. به بیان دیگر چنان‌که در رسیدن به مراتب عالی کمال انسان جنسیت دخلی ندارد و همة انسان‌ها به شرط داشتن ایمان، انجام عمل صالح و مراقبت بر اوامر الهی می‌توانند به این مراتب دست یابند1، در دست یافتن به مقام یای و نصرت امام عصر(ع) نیز جنسیت مطرح نیست و مهم عمل به وظایف و تکالیفی است که منتظران واقعی برای رسیدن به این مقام باید آنها را انجام دهند.2

توجه به بخشی از دعای عهد که همة شیعیان، اعم از زن و مرد مأمور به خواندن آن شده‌اند، نکته یاد شده را روشن می‌سازد:

بارخدایا! من در بامداد این روز و تمام دوران زندگانیم، عهد و پیمان و بیعتی را که از آن حضرت بر گردن دارم با او تجدید می‌کنم؛ که هرگز از آن عهد و پیمان برنگردم و بر آن پایدار بمانم. بارخدایا! مرا از یاران و هواداران و مدافعان آن حضرت و شتابندگان در پی انجام خواسته‌های او و اطاعت کنندگان از اوامر و نواهی او و حمایت‌کنندگان از وجود او و پیشی گیرندگان به سوی خواسته‌های او و شهید شدگان در حضور او قرار ده. 3

2. حضور تعدادی از زنان در یاران خاص امام زمان(ع)

بر اساس پاره‌ای از روایات متعددی از یاران قائم(ع) را زنان تشکیل می‌دهند. از جمله در بخشی از روایتی که «ام سلمه» دربارة نشانه‌های ظهور از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده‌اند، چنین می‌خوانیم:

پس پناهنده‌ای به حرم [الهی] پناه می‌آورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم می‌برند سوی او جمع می‌شوند تا اینکه در نزد آن حضرت سیصد و چهارده نفر گرد آمده که برخی از آنان زن می‌باشند که بر هر جبار و جبارزاده‌های پیروز می‌شود.4

در روایتی دیگر که «جابر بن یزید جعفی» از امام باقر(ع) نقل کرده، در این زمینه چنین آمده است:
به خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر که پنجاه نفر از آنها زن هستند، بدون هیچ قرار قبلی در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد.5

پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا این تعداد زن جزء 313 نفر یاران خاص امام مهدی(ع) هستند یا اینکه خیر، آنها جزء عموم یاران آن حضرت می‌باشند؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت: با توجه به آنکه امام باقر(ع) در این روایت از تعبیر «فیهم» استفاده کرده و نفرموده است «معهم» می‌توان استفاده کرد که این تعداد زن جزء 313 نفر یاران خاص هستند و اینکه در بیشتر روایات آمده است 313 نفر مرد آن حضرت را یاری می‌کنند، شاید به این دلیل باشد که بیشتر این 313 نفر مرد هستند.6

3. ذکر نام تعدادی از زنان به عنوان رجعت‌کنندگان
در برخی از روایات به طور مشخص از تعدادی از زنان که هر کدام در مقعطی از تاریخ نقش مهم و تعیین کننده‌ای در گسترش و تحکیم دین حق داشته‌اند، به عنوان رجعت‌کنندگان یاد شده است که از آن جمله می‌توان به «صیانه» همسر «جزقیل»، پسر عموی فرعون و گنجینه‌دار وی که در برخی روایات آمده است، مؤمن آل فرعون همین فرد بوده است. «امّ ایمن» کنیز پیامبر اکرم(ص)، «زبیده» همسر هارون الرشید که به انجام کارهای نیک معروف بود؛ «سمیه» مادر عمار یاسر که در راه اسلام به شهادت رسید؛ «ام خالد» یکی از زنان فداکاری که به جرم تشیع و حمایت از قیام زید بن علی دستش بریده شد؛ «حبابه والبیه» زنی که دوران هشت امام معصوم را درک کرد و یک بار به معجزه امام سجّاد و یک بار به معجزه، امام هشتم دوباره جوان شد؛ «قنواء» دختر رشید هجری که پدر او در زمان ابن زیاد به جرم بیزاری نجستن از امام علی(ع) به شهادت رسید و خود او نیز در راه عقیده‌اش پایداری و فداکاری فراوان کرد.7

پی‌نوشت‌ها:
1. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: هرکس ـ از مرد و زن ـ کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه‌ای، حیات [حقیقی] بخشیم». سورة نحل(15)، آیة 97.
2. برای مطالعه بیشتر در زمینة وظایف و تکالیف منتظران ر.ک: شفیعی سروستانی، ابراهیم، معرفت امام زمان و تکلیف منتظران، ص 127 ـ 151.
3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 102، ص 111.
4. معجم أحادیث الامام المهدی(عج)، ج 1، ص 500، ح 340، به نقل از: هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج 7، ص 315.
5. مجلسی، همان، ج 52، ص 223.
6. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: طبسی، محمدجواد، زنان در حکومت امام زمان(عج)؛ طبسی، نجم‌الدین، چشم‌اندازی از حکومت مهدی(ع)، ص 73 ـ 74.
7. برای مطالعة بیشتر در این زمینه ر.ک: طبسی، همان، ص 74 ـ 81


اولین بیعت کننده با امام زمان (عج) کیست؟

    نظر

اولین مسئله ای که پس از اعلام ظهور حضرت قائم(عج) به وجود خواهد آمد مسئله بیعت با ایشان است واین سوال به ذهن متبادر می شود که چه کسی اولین بار با ایشان بیعت خواهد کرد. از روایات رسیده از جانب معصومین(ع) چنین استفاده می شود که اوّلین کسی با حضرت مهدی(عج) بیعت کرده و به دست مبارک آن جناب بوسه می زند...
اوّلین کسی با حضرت مهدی(عج) بیعت خواهد کرد و به دست مبارک آن جناب بوسه می زند، حضرت جبرئیل امین فرشته مقرّب الهی است.
اولین مسئله ای که پس از اعلام ظهور حضرت قائم(عج) به وجود خواهد آمد مسئله بیعت با ایشان است واین سوال به ذهن متبادر می شود که چه کسی اولین بار با ایشان بیعت خواهد کرد. از روایات رسیده از جانب معصومین(ع) چنین استفاده می شود که اوّلین کسی با حضرت مهدی(عج) بیعت کرده و به دست مبارک آن جناب بوسه می زند، حضرت جبرئیل امین فرشته مقرّب الهی است.
مفضّل بن عمر از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود: آنگاه که خداوند به حضرت قائم اجازه خروج دهد، آن حضرت به منبر رود، پس مردم را به سوی خویش دعوت کند و به خداوند سوگندشان دهد و به حق خویش آنها را بخواند و به این که بین ایشان و روش رسول خدا(ص) رفتار کند و به کردار آن حضرت عمل کند.
آنگاه خداوند جبرئیل را می فرستد که نزد او بیاید، جبرئیل در حجر اسماعیل نزد آن حضرت می آید و می گوید: به چه چیز مردم را می خوانی؟ حضرت قائم(ع) دعوت خود را به او خبر دهد. جبرئیل می گوید: من نخستین کسی هستم که با تو بیعت می نمایم، دست خویش را برای بیعت باز کن، پس دست به دست آن حضرت گذارد و متجاوز از سیصد و ده مرد نزد او بیایند و با او بیعت نمایند و در مکه می ماند تا یارانش به ده هزار نفر برسد، سپس از آنجا به مدینه رهسپار گردد.(1)
همچنین نقل شده است که حضرت قائم(عج) پشت به حرم(خانه کعبه) می دهد و دست خود را دراز می کند مثل دست موسی ... آنگاه می فرمایند: این دست خداست و از جانب خداست و به امر خدا کشیده شد و این آیه را تلاوت می کند :"ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم، فمن نکث فانما ینکث علی نفسه ...". پس اول کسی که دست آن حضرت را می بوسد جبرئیل است و با آن جناب بیعت می نماید و پشت سر او فرشتگان و نجبای جنّ و نقیبان آن حضرت بیعت می کنند. (2)

منابع:
1-مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص1154
2-اسرار العقائد، ج 2، ص 100 به نقل از کتاب "یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان(عج)"، از علیرضا رجالی تهرانی،‌ انتشارات نبوت


چرا نام امامان(ع) در قرآن نیامده است؟

    نظر

پرسشگر تصور می‌کند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن می‌آمد، اختلاف از بین می‌رفت، در حالی که این اصل کلیّت ندارد. چه بسا ذکر اسامی پیشوایان دوازده‌گانه، سبب می‌شد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل‌کشی بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیری کنند، چنانکه این مسئله درباره حضرت موسی(ع) رخ داد.
روش آموزشی قرآن بیان کلیات و اصول عمومی است، تشریح مصادیق و جزئیات غالباً بر عهده پیامبر گرامی(ص) می‌باشد. رسول‌خدا(ص) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنانکه می‌فرماید:
و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم و لعلّهم یتفکّرون.1
و قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه برای مردم نازل شده است، برای آنها بیان کنی و آشکارسازی، شاید آنان بیندیشند.
در آیة یادشده دقت کنید، می‌فرماید:
«تبیّن» و نمی‌گوید: «لتقراً» یا «لیتلو» و این نشانه آن است که پیامبر(ص) علاوه بر تلاوت، باید حقایق قرآنی را روشن کند.
بنابراین انتظار اینکه مصادیق و جزئیات در قرآن بیاید، همانند این است که انتظار داشته باشم همه جزئیات در قانون اساسی کشور ذکر شود. اینک برخی از روش‌های قرآنی را در مقام معرفی افراد بیان می‌کنیم:

1. معرفی به نام
گاهی شرایط ایجاب می‌کند که فردی را به نام معرفی کنند، چنانکه می‌فرماید:
و مبشّراً برسولٍ یأتی من بعدی اسمه احمد2،
(عیسی می‌گوید): من به شما مژده پیامبری را می‌دهم که پس از من می‌آید و نامش احمد است.
در این آیه حضرت مسیح، پیامبر پس از خویش را به نام معرفی می‌کند و قرآن نیز آن را از حضرتش نقل می‌نماید.

2. معرفی با عدد
و گاهی شرایط ایجاد می‌کند که افرادی را با عدد معرفی کند، چنانکه می‌فرماید:
و لقد أخذ الله میثاق بنی‌اسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیباً ... .3
و خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگیختم.

3. معرفی با صفت
بعضی اوقات شرایط ایجاب می‌کند که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفی کند، چنانکه پیامبر خاتم را در تورات و انجیل، با صفاتی معرفی کرده است.

الذین یتّبعون الرسول النّبیّ الأمّیّ الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الأغلال التی کانت علیهم... .4

کسانی که از رسول و نبی درس ناخوانده‌ای پیروی می‌کنند که نام و خصوصیات او را در تورات و انجیل نوشته می‌یابند، که آنان را به نیکی دعوت کرده و از بدی‌ها بازشان می‌دارد، پاکی‌ها را برای آنان حلال کرده و ناپاکی‌ها را تحریم می‌نماید و آنان را امر به معروف و نهی از منکر می‌کند و بارهای گران و زنجیرهایی که بر آنان بود، از ایشان برمی‌دارد...
با توجه به این روش، انتظار اینکه اسامی دوازده‌ امام با ذکر نام و اسامی پدر و مادر در قرآن بیاید، یک انتظار بی‌جا است؛
زیرا گاهی مصلحت در معرفی به نام است و گاهی معرفی به عدد و احیاناً معرفی با وصف.

مسائل زیادی وجود دارد که قرن‌ها مایة جنگ و جدل و خونریزی در میان مسلمانان شده است، ولی قرآن درباره آنها به طور صریح و قاطع که ریشه‌کن کننده نزاع باشد سخن نگفته است، مانند:

ـ صفات خدا عین ذات اوست یا زائد بر ذات؟

ـ حقیقت صفات خبری مانند استواری بر عرش چیست؟

ـ کلام خدا قدیم یا حادث است؟

ـ خلقت بر اساس جبر استوار است یا اختیار؟

این مسائل و امثال آنها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولی آن چنان شفاف و قاطع که نزاع را یک سره از میان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حکمت آن در این است که قرآن مردم را به تفکّر و دقت در مفاد آیات دعوت می‌کند، بیان قاطع همه مسائل، به گونه‌ای که همه مردم را راضی سازد، بر خلاف این اصل است.

معرفی به نام، برطرف کنندة اختلاف نیست
پرسشگر تصور می‌کند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن می‌آمد، اختلاف از بین می‌رفت، در حالی که این اصل کلیّت ندارد؛ زیرا در موردی تصریح به نام شده ولی اختلاف نیز حاکم گشته است.

بنی‌اسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمان‌روایی برای آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمین‌های غصب‌شده خود را باز ستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند:

إذ قالوا لنبیّ لهم ابعث لنا ملکاً نقاتل فی سبیل‌الله.5
آنان به یکی از پیامبران خود گفتند: برای ما فرمان‌روایی معین کن تا به جنگ در راه خدا بپردازیم...

پیامبر آنان به امر الهی فرمان‌روا را به نام معرفی کرده، گفت:
إنّ الله قد بعث لکم طالوت ملکاً...6
به راستی که خدا طالوت را به فرمان‌روایی شما برگزیده است.

با وجودی که نام فرمان‌روا به صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال تراشی پرداختند و گفتند:
أنّی یکون له الملک علینا و نحن أحقّ بالملک منه و لم یؤت سعةً من المال...7

از کجا می‌تواند فرمان‌روای ما باشد، حال آنکه ما به فرمان‌روایی از او شایسته‌تریم، و او توانمندی مالی ندارد؟...
این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام برای رفع اختلاف کافی نیست، بلکه باید شرایط جامعه، آماده پذیرایی باشد.
چه بسا ذکر اسامی پیشوایان دوازده‌گانه، سبب می‌شد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل‌کشی بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیری کنند، چنانکه این مسئله درباره حضرت موسی(ع) رخ داد و به قول معروف:

صد هزاران طفل سر ببریده شد
تا کلیم‌الله موسی زنده شد

دربارة حضرت مهدی(عج) هم که اشاره‌ای به نسب و خاندان ایشان شد، حساسیت‌های فراوانی پدید آمد و خانه حضرت عسکری(ع) مدت‌ها تحت‌نظر و مراقبت بود تا فرزندی از او به دنیا نیاید و در صورت تولد، هر چه زودتر به حیات او خاتمه دهند.

در پایان یادآور می‌شویم: همان‌طوری که گفته شد، قرآن بسان قانون اساسی می‌باشد و انتظار اینکه همه چیز در آن آورده شود، کاملاً بی‌مورد است. نماز و روزه و زکات نیز که از عالی‌ترین فرائض اسلام است به طور کلی در قرآن وارد شده و تمام جزئیات آنها از سنّت پیامبر(ص) گرفته شده است.

ماهنامه موعود شماره 80
آیت‌الله جعفر سبحانی

پی‌نوشت‌ها:
? برگرفته از: افق حوزه، 3/5/1386.
1. سورة نحل (16)، آیة 44.
2. سورة صف (61)، آیة 6.
3. سورة مائده (5)، آیة 11.
4. سورة اعراف (7)، آیة 157.
5. سورة بقره (2)، آیة 246.
6. سورة بقره (2)، آیة 247.
7. همان.


اگر بخواهیم سعادت دنیا و آخرت را داشته باشیم باید سه جنبه را مرا

    نظر
اگر بخواهیم سعادت دنیا و آخرت را داشته باشیم باید سه جنبه را مراعات کنیم؛ 1 ـ مادی، 2 ـ عاطفی، 3 ـ معنوی
چند اصل؛ 1 ـ اصل کار و تلاش برای تأمین زندگی واجب است و عبادت محسوب می‌شود و تنبلی و بی‌حوصلگی را باید کنار گذاشت. 2 ـ نفقه خانواده و راه تأمین آن حلال باشد یعنی با ساختار ریاضی انسان و خوشبختی انسان سازگاری داشته باشد که خداوند بر اساس نوع وجود انسان حلال و حرام کرده است.
امام رضا علیه السلام فرمودند: حلال یعنی مفید، حرام یعنی مضر. پس باید 1 ـ شغل حلال باشد. بعضی کارها درآمدش حرام است. گاهی اوقات کار حلال است ولی با بی‌دقتی، حرام می‌شود. (ندادن خمس و زکات) گاهی شغل پاک و پسندیده است اما کارهایی از طرف ما صورت می‌گیرد که مجموعه درآمد را شبهه‌ناک می‌کند. ما موظف هستیم که درآمدمان شبهه‌ناک نباشد. طلب حلال بر هر زن و مردی واجب است، خداوند دوست دارد بنده‌اش را خسته ببیند. در راه طلب حلال. دو جور سفارش شدیم؛ 1 ـ درآمد حلال. 2 ـ اگر با کار حرام روبه‌رو شدید، پرهیز کنید. ما باید از حرام بپرهیزیم. گاهی اوقات پول و لقمه خودمان حلال است ولی لقمه دیگری حرام است باید از این هم پرهیز کرد. تمام معصومین در این مورد فرمایشاتی دارند.
نبی اکرم صلوات الله علیه فرمودند: ترک یک لقمه حرام از دو هزار رکعت نماز مستحبی محبوب‌تر است. پرهیز از لقمه حرام از دو هزار رکعت نماز برای انسان محبوب‌تر است پیش خدا پس ببیند خوردنش چه‌قدر ضرر دارد.
نبی اکرم9فرمودند: یک ششم درهم انسان ترک کند به همین مقدار حرام را در نزد خدا معادل هفتاد هزار حج مقبول است. شما از کم‌ترین پول حرام بگذرید چه‌قدر پیش خدا ارزش دارد و حالا ببینید استفاده از آن چه‌قدر سقوط دارد.
حرام آثار تخریبی زیادی دارد. لقمه حرام مثل ویروس آدم را تخریب می‌کند. حرام مثل سرطان است وقتی بیاید تمام ساختار وجودی آدم را چه در نظام فردی و چه خانوادگی و اجتماعی خراب می‌کند. مثل بمب است که همه چیز را از بین می‌برد خداوند که عالم را خلق کرده دارد گزارش می‌دهد که یک سلسله آفت وجود دارد در بیرون که زندگی آدم را کاملاً فلج می‌کند و آخرت و دنیا را خراب می‌کند. لقمه حرام مثل سم است وقتی کسی آلوده به حرام شود از آن انتظار هر کاری می‌رود. لقمه حرام انسان را از یک بداخلاقی کوچک تا کشتن معصوم جلو می‌برد و لقمه حرام آثار نامحدودی دارد. در زبان عامیانه خودمان کسی که خیلی کار خلاف می‌کند می‌گویند حرام لقمه است. خداوند می‌فرماید: وقتی لقمه حرام می‌آید در زندگی آثار مخربی دارد. گاهی پدر و مادرها می‌گویند ما تمام اصول را رعایت کردیم ولی چرا زن یا شوهر یا بچه این‌طوری شده است. چون عامل تخریب را در خانه داریم. به‌دلیل این‌که لقمه حرام آثار خود را دارد. برگردید ببینید کجا کار را خراب کرده‌اید.
دو نظام داریم؛ 1 ـ‌ نظام ظاهری (آزمایش، عکس و...) این‌جا می‌گویند مشکل جسمی است. ولی گاهی اوقات می‌گویند شما مشکلی ندارید این در جسم نیست. خداوند می‌فرماید: دو نظام داریم؛ 1 ـ نظام خلق، 2 ـ نظام ملکوت. هیچ شیئی وجود ندارد که باطن نداشته باشد. گاهی اوقات پزشکان شخص را جواب می‌کنند، توسل می‌کند و معالجه می‌شود چون به غیر این نظام ظاهری ما نظام معنوی هم داریم و آن عمل می‌کند. پس همه چیز مسائل ظاهری نیست و این تأثیرگذار است. لقمه حرام با ظاهر و باطن آدم کار دارد. اخلاق و عواطف را به هم می‌ریزد. لقمه حرام یقین را از آدم می‌گیرد. پس اگر ما خوشبختی را بخواهیم باید به این موضوع خوب فکر کنیم و روی آن کار کنیم. تا می‌توانیم به مردم آگاهی بدهیم و راه حرام را ببندیم. اگر یک نفر به حرام مبتلا شود روی همه تأثیر می‌گذارد.
نبی اکرم صلوات الله علیه فرمودند: عبادت با غذای حرام و لقمه حرام مثل ساختمان‌سازی روی شن است. هر کار مثبتی شما انجام دهید، لقمه حرام آن را از بین می‌برد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که مال حرامی به دستش بیاید نه حج، نه عمره، نه صله رحم از او پذیرفته نخواهد بود. حتی مسائل زناشویی و نطفه را از بین می‌برد. وقتی نطفه با لقمه حرام بسته می‌شود و رشد می‌کند، می‌بینید خوب عمل نمی‌آید حتی روی خود آدم هم تأثیر می‌گذارد. هیچ حریمی را نمی‌شناسد. لقمه حرام بیاید همه چیز را خراب می‌کند.
نبی اکرم صلوات الله علیه از قول خداوند فرمودند: هرکس باکی ندارد از چه راهی پول درمی‌آورد من هم باکی ندارم از کدام در جهنم او را وارد کنم.
لقمه حرام فقر می‌آورد. خداوند می‌فرماید: شما اگر رشد اقتصادی می‌خواهید سراغ حرام نروید. پول ربا زندگی را تخریب می‌کند.
امام صادق لعنت کرده کسی را که خمس نمی‌پردازد.خداوند می‌فرماید: جایی که فساد زیاد می‌شود زلزله می‌آید.
قرآن می‌فرماید: طبیعت مـأمور خدا هستند. هرکس مالی را غیر از راه حلال به‌دست آورد، راه او به سوی جهنم است.
بعضی از کارهای حرام؛ گاهی اوقات حرام کردن مال به شغل مربوط است. گاهی اوقات به یک سلسله کارها ربط دارد.
1 ـ تقلب در کار، مثل دوخت لباس ایرانی که مارک خارجی می‌زنند. 2 ـ جنس دست دوم را به‌عنوان نو بفروشند. 3 ـ مواد غذایی آلوده، تاریخ مصرف گذشته. 4 ـ قاچاق کالا

در مورد مشاغل گفتیم خداوند و معصومین یک سری کارها را حرام کردند

    نظر

در مورد مشاغل گفتیم خداوند و معصومین یک سری کارها را حرام کردند ولی بعضی کارها هم حرام است هم حلال (آرایشگری) اگر روند کار آرایشگری باشد، مثل کوتاه کردن اشکال ندارد ولی یک‌سری کارها که روی صورت یا سر انجام می‌دهند این قسمت از کار حرام است.
در تأمین زندگی؛ 1 ـ کار حلال باشد. 2 ـ نفقه خانواده حلال باشد و مراقب عوامل خاصی که مال را حرام می‌کند باشیم.
بعضی کارها اساساً حرام است مثل تقلب، رشوه و سندسازی که مسیر حرام است. یک سلسله عوامل معنوی هم هست که تأثیر دارد. بعضی‌ها بدجنس یا حسود هستند. ریزبینی دیگران، بداخلاقی و... این‌ها یک سلسله آثار را در ما می‌گذارد.
شغل‌ها و کارهایی که لقمه را حرام می‌کند، تأثیرات مخربی دارد که هم در نظام ظاهری و هم در نظام معنوی ما اثر می‌گذارد. گاهی اوقات عوامل معنوی لقمه را حرام می‌کند. مثلاً در فروشندگی مراعات نوبت را نکنیم چون این خریدار بچه است، آخرین نفر کارش را راه بیندازیم. یا نوبت دیگران را گرفتن. بپرهیزید از ظلم کردن به کسی که نمی‌تواند از خود دفاع کند. این‌ها روی روح آدم اثر می‌گذارد.
3 ـ گاهی اوقات بدون این‌که همسرت مطلع باشد کسی را دعوت می‌کنی. دایره حرام شدن لقمه دایره‌ای وسیع است که باید مراقب باشیم.
4 ـ مزایده و مناقصه‌ها که این‌ها حقیقی نیستند.
سؤال؛ ما در تأمین مادی دنبال چه چیزی می‌گردیم؟ آیا نه فقط برای آسایش و خوشبختی این کار را می‌کنیم؟ به چه قیمتی این لقمه را می‌خواهید دست خانواده‌تان بدهید؟ وقتی این لقمه را به خانواده‌ات می‌دهی تأثیر دارد.
گاهی اوقات برای خانواده همه چیز را فراهم می‌کنیم. سفرهای آن‌چنانی، خانه‌های آن‌چنانی ولی از خوشبختی واقعی بین این‌ها خبری نیست.
دقت کنید که آتش به خانه نیاورید، خود و اعضاء خانواده را جهنمی نکنید. باید موانع خوشبختی را از سر راه برداشت. چون تعادل عاطفی و اخلاقی را به هم می‌زند.
نبی اکرم9فرمودند:خداوند بهشت را حرام کرده به بدنی که با حرام تغذیه شده است. این با بهشت سنخیت ندارد.
نبی اکرم9فرمودند: هرکس یک لقمه حرام بخورد تا 40 روز نماز از او قبول نمی‌شود. این قرارداد نیست، سنت الهی این را این‌طور آفریده و ریاضی است. لقمه حرام اساساً این اثر را بر تو می‌گذارد که 40 روز نور و معراج به تو داده نمی‌شود نه این‌که نماز نخوانی چون ترک نماز کفر است، این کفر عملی است. در قیامت همین نماز ظاهری را هم از تو می‌خواهند.
امیرالمؤمنین7فرمودند: بدترین مال‌ها مالی است که حق خدا از آن خارج نمی‌شود. یک جاهایی خروجی‌ها واجب داریم مثل زکات، ‌خمس
امام باقر7فرمودند: در روز قیامت خداوند مردمی را می‌آورد که دست‌هایشان به گردنشان بسته است. به اندازه یک مورچه قدرت ندارند چون از ثروتشان به کسانی که حق بر گردنش داشتند نداده است.
امام حسن 7فرمودند: از نشانه‌‌های جوانمرد، اصلاح مال است. برکت در مال حرام نیست. خداوند تضمین کرده در مال حلال برکت است.
اصل سوم؛ علاوه بر این‌که وظیفه مرد خانه تأمین مادی است، موظف است و مستحب است برای رفاه خانواده تلاش بیشتری بکند و دست و دلبازی نکند. خانواده را در تنگنای اقتصادی قرار ندهد.
امام سجاد7فرمودند: خداوند از کسی از شماها راضی‌تر است که خانواده خود را بیشتر در رفاه قرار دهد.
اگر می‌توانیم خانواده را در وسعت بگذاریم آن هم حلال، نباید کم گذاشت. هرچه تأمین مالی از بخل دور باشد، برکت خواهد داشت و هم آثار عاطفی و معنوی و اخلاقی زیادی خواهند داشت. با آدم‌هایی که بخیل و خسیس هستند ازدواج نکنید. اگر مرد دست و دلباز باشد ظهور چنین روحیه‌ای باعث می‌شود که اگر مشکل پیش بیاید همه صبر می‌کنند و عقده‌ای هم برایشان پیش نمی‌آید مخصوصاً خانم‌ها اگر مرد را دست و دلباز ببینند خوب به مرد کمک می‌کنند تا مشکل حل شود. روحیه کم توقع داشتن و سازگاری در خانواده خیلی سازنده است.
اصل چهارم: میانه‌روی در اقتصاد است. خداوند و معصومین:تضمین کردند. امام صادق7فرمودند: کسی که میانه‌روی کند و در مخارجش افراط نکند، اصلاً فقیر نمی‌شود.
امام صادق7از قول خداوند می‌فرماید: کسانی که انفاق می‌کنند، اسراف نمی‌کنند و بخل نمی‌کنند، حد وسط دارند.
ما باید حداقل و حداکثرها را درنظر بگیریم و حد وسط آن را رعایت کنیم و التزام به این داشته باشیم