سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

رهنمودهاى تربیتى امام کاظم(ع)2

    نظر
رهنمودهاى تربیتى امام کاظم(ع)

http://www.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/saidgodari/16.jpg

(بخش دوم)
کودک و وابستگى به والدین

پیوند عاطفـى والدیـن و فرزندان از نشانه هاى خـداوند است; پیـوند ناگسستنـى و بـى شائبه اى که بـر اساس محبت است نه نیاز و منفعت. وابستگـى عاطفـى فرزنـد به والدین بیـش از تعلق خاطر والـدیـن به فرزنـد است. نیاز به عاطفه سراسر وجـود کودک را فرا گرفته و او را به عنایت والـدیـن نیازمند ساخته است. کـودک تـوان دورى از والـدین را نـدارد و هرگـونه بـى تـوجهى پـدر و مادر به ایـن وابستگـى مـى تـواند در آینـده براى کـودک مشکلآفریـن باشـد. متاءسفانه امروزه برخـى از والدیـن, بـىآنکه ناگزیر باشند, فرزندان خـود را به مهدکـودک مى سپارند. هرچند مهدکودک بعد اجتماعى کـودکان را پرورش مـى دهد, اما هرگز پاسخگـوى نیاز حیاتـى کودک به عاطفه نیست. بنابراین شایسته است والدیـن, در حد امکان, فرزندان خـود را از حلاوت مهر مادرى و عطوفت پدرى محروم نسازند. تـوجه به وابستگى کودک چنان مهم است که حتى در محافل نباید میان پدر و فرزند که کنار هـم نشسته اند, فاصله انداخت. امام کاظم(ع) مى فرماید:
رسـول خدا(ص) از فاصله انداختـن بیـن پدر و فرزند نهى فرمـود.(1) وفا به وعده وفاى به وعده, حتى در برابر کفار, از صفات پسندیده و مورد توجه پیشوایان دیـن است. ایـن عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیت بیشترى برخـودار است. کودکان جز به تحقق وعده والدین نمى اندیشند, در وفاى والدیـن تردید ندارند و هماره به انتظار لحظه مـوعود مى نشینند. هرگـونه تاءخیر و تخلف در وفاى به وعده آنها را مىآزارد و به تخریب روحیه اعتماد به والـدین مـى انجامـد. افزون بر این, چنیـن کردار ناپسندى غیر مستقیـم درس پیمان شکنى به آنان مـىآمـوزد. کلیب صیداوى نقل مى کند که, امام کاظم(ع) فرمـود: اذا وعدتـم الصبیان وفـوا لهم ...; هنگامى که به فرزندانتان وعده دادید, وفا کنید; همانا کـودکان چنان مى پندارند که شما به آنها روزى مـى دهید. خـداوند متعال به خاطر هیچ چیزى به اندازه زنان و کـودکان خشمگین نمـى شـود.(2) کـودکان و نماز نماز ستـون دیـن و سـرچشمه همه نیکیهاست.
هرچند این امر مهم همزمان با سـن تکلیف بر انسان واجب مى شود; اما هر چه زودتر فرزندان با آن آشنا گردند, سریعتر تحت الطاف الهى قرار مـى گیرنـد و شتابانتـر در راه کسب فضـایل اخلاقـى گـام خـواهند گذاشت.
انسانى که از کودکى با نماز آشنا و ماءنوس شـود, زودتر شیرینى عبادت و ارتباط با پروردگار را مى چشـد و دیگر هرگز ذائقه دلـش طعم تلخ گناه را نمـى پسندد. از بعد اجتماعى نیز نماز, نـوجـوان را به جماعت نیک رفتاران و پسندیـدگان پیـونـد مى دهد و از فرو رفتـن در گرداب آشنایى با آلودگان و تبهکاران بازمى دارد. نماز در نـوجـوانى و قبل از تکلیف, تجربه اى شیریـن و جذاب است, هنگام تکلیف, احساس سختـى فرایض را از انسان دور مى سازد. بدیـن جهت ائمه ـ علیهم السلام ـ فرزندان خـود را, قبل از سـن تکلیف, با نماز آشنا مى ساختند. امام کاظم(ع) فرمود: مروا صبیانکـم بالصلاه اذا کانـوا سبع سنیـن ...; هنگامـى که فرزندانتان به سـن هفت سـالگـى رسیـدنـد, آنها را به نمـاز فـرمـان دهیـد.(3)
فـرزنـدان و بستـر استـراحت اسلام به پیشگیـرى از گنـاه اهمیت بسیـار مـى دهد و بـراى از بیـن بـردن زمینه هاى گنـاه تـاءکیـد مـى کنـد. رعایت حجـاب, پـرهیز از اختلاط زنان و مردان, کراهت سخن گفتـن بسیار با نامحرمان و ... از همین باب است. جـدا کردن بستر فرزندان در آستانه سـن تمیز نیز بخشـى از برنامه پیشگیرى از گناهان است. امام کاظم(ع) فرمـود: ... هنگامـى که فرزندانتان به ده سالگـى رسیدند, بسترشان را از هـم جـدا کنید.(4) فرزندان و مسوولیت مسـوولیت دادن به فرزندان از روشهاى مـوثر تربیتـى است. مسـوولیت, اگر متناسب با تـوان کـودکان باشد و در انجام دادن آن یارى شـوند, اعتماد به نفسشان را تقویت مى کند و آنان را براى پذیرش و به انجام رسانـدن مسـوولیتهاى بزرگتر آماده مـى سازد علاوه بـر این, کـودکان احساس مـى کنند که والـدیـن بـراى آنها احترام قایلنـد و آنها را ناتـوان نمـى انگارند. پیشـواى هفتـم شیعیان, در فرصتهاى مناسب, به فرزنـدانـش مسـوولیت مى داد. سلیمان جعفرى مى گوید: هنگامى که یکى از فرزندان امام کاظم(ع) در بستر مرگ بـود, حضرت به فرزندش قاسـم فرمود: بر بالیـن برادرت سـوره صافات بخوان. قاسـم قرائت سوره صافات را شروع کرد و چـون به آیه (اهـم اشد خلقا ام مـن خلقناه ...; رسید, برادرش وفات یافت ...)(5) آن حضرت همچنیـن, همزمان با وصـى اصلى قرار دادن حضرت رضا(ع) سه تـن از فرزندانـش (عباس, اسماعیل و احمد) را در مسـوولیت وصـایت بـا امـام هشتـم(ع) همـراه سـاخت.

ناآرامى کودکان

بـرخـى از کـودکـان بسیـار شلـوغ, پـرتحـرک و نـاآرامنـد; به هـر کـارى دست مى زنند و چه بسا سبب آزار والدین مى شـوند. برخى از والدیـن در برابر آنها موضع مى گیرند, لب به سرزنـش مى گشایند و آنان را نابهنجار به شمار مىآورند; در حالى که تحرک و ناآرامى کودکان معمولا طبیعى است و کسانى که در کـودکى شلـوغ و پرتحرک باشند, در جوانى آرام و بردبار خواهند شد. بنابراین بجاست والدیـن کمر همت ببندنـد و با صبر و حـوصله, خـود را براى گذر از ایـن دوره حساس و چه بسا طاقت فرسا مهیا سازند. امام کاظم فرمـود: تستحب عرامه(6) الصبى فى صغره لیکـون حلیما فـى کبره; ... ما ینبعى ان یکون الا هکذا; سزاوار است فرزنـد در کـودکـى شلـوغ و پـرتحرک باشـد تا در بزرگـى صبـور و بـردبار شـود; ... و جز ایـن روا نیست.(7) تفاوت آرى, تبعیض هـرگز تبعیض و تفـاوت دو واژه نزدیک, ولـى متفـاوت است. تبعیض بـدیـن معناست که در میان افـراد همپـایه و همسان بـى دلیل فـرد یا افرادى را برتر به شمار آوریـم; ولـى تفاوت عبارت است از بـرترى شایستگان.
درسیره تـربیتـى امام کاظم(ع) تبعیض ممنـوع و تفاوت مجاز شمرده شـده است. تبعیض میـان فـرزنـدان بذر کینه و اختلاف و بـدبینـى به والـدیـن را در دل کـودکان مى پراکند. امام کاظم(ع) از پدرانـش چنیـن نقل مـى کند: مردى یکـى از دو فرزندش بوسید و دیگرى را رها کرد. رسول خدا(ص[ (با ناراحتى] فرمود: چرا بیـن آن ها به مساوات رفتار نمـى کنى؟(8) تفاوت اگر بجا و منطقـى باشد, مـوجب پیشرفت فرزندان مى شود; زیرا حـس رقابت سالـم را در آنها تقویت مى کند. امام کاظم(ع) در مواردى میان فرزندانـش تفاوت قایل مـى شد. رفاعه از حضرت مـوسـى بـن جعفر(ع) پرسید:
اى فرزند رسـول الله, مردى چنـد پسر دارد; آیا برتر شمردن یکـى بـر دیگران, درست است؟ امام(ع) پاسخ داد: نعم, لا باءس; قـد کان ابـى(ع) یفضلنـى علـى عبـدالله; بلـى, مانعى ندارد; زیرا پدرم[ حضرت صادق(ع]( مرا بر عبـدالله, برادر بزرگترم ترجیح مـى داد.(9) حضرت رضا(ع) نیز فرمـود: پدر بزرگـوارم اسماعیل را, با آنکه از عباس کـوچکتر بـود, در تـولیت صدقه اموال بر عباس مقدم داشت.(10) شیخ مفید مى نویسد: (احمد بـن موسى شخصى بخشنده, بزرگوار و با ورع بود, امام کاظم(ع) او را دوست مى داشت, بر دیگران مقـدم مـى شمرد و مزرعه خـود را به او بخشید.)(11) تفاوت نهادن میان فـرزنـدان امرى بسیار ظریف و حساس است و نیاز به کمال دقت و ظرافت دارد; زیرا ممکـن است فرزندان آن را تبعیض پندارند. پـس والـدیـن باید:
1ـ هنگام تفاوت نهادن میان فـرزنـدان, به گـونه اى رفتـار کننـد که کسـى آن را تبعیض به شمار نیاورد; 2ـ دقت کنند که سبب برترى فرزندى که بـرتر مـى شمارنـد, کاملا آشکار باشـد; 3ـ در صـورت امکان, امتیاز فـرزنـد بـرتـر را, با عباراتـى سازنده, بیان کنند. امام هفتـم(ع) در مـواردى حضرت رضا(ع) را بر دیگران ترجیح مى داد, او را الگـوى دیگر فـرزنـدان معرفـى مـى کـرد و وجه بـرتـرىاش را آشکار مى ساخت. اسحاق بـن موسـى(ع) مى گـویـد: امام کاظم(ع) به فرزنـدانـش مـى فـرمـود:
بـرادرتان علـى(ع) دانشمنـد آل محمـد(ص) است, در باره دینتان از او بپرسیـد و آنچه بیان مـى کنـد, به خـاطـر بسپـاریـد. همانا ابـوجعفـر(ع) به مـن فـرمـود: دانشمند آل محمـد در شمار فرزنـدان تـو خـواهـد بـود. کاش وى را درک مـى کردم.
بى تردید او همنام امیرمومنان[ على] است.(12) مـوقعیت اجتماعى فرزندان فرزندان تا وقتـى به بلـوغ شرعى, عقلـى و اجتماعى دست نیافته اند, به مراقبت والدیـن و هدایت آنها نیاز دارند.
فراهـم ساختـن زمینه مساعد بـراى دستیابـى فرزنـدان به جایگاه اجتماعى مناسب, بخشـى از وظایف والـدین در برابر فرزندان است. آنها باید, براى رسیدن به ایـن هـدف, فرزندشان را در انتخاب شغل مناسب یارى دهند. چه بسیار فرزنـدانـى که بر اثر بى توجهى والدین به مشاغل پست و منفى تـن داده اند و به خاطر محروم بودن از راهنماییهاى سـودمند والـدیـن از مـوقعیتهاى ارزشمنـد و شایسته اجتماعى محروم شـدنـد, سـرانجامشان به رذالت و پستـى گـراییـد و مایه ننگ و خـوارى والـدیـن گردیدند. امام کاظم(ع) فرمود:
شخصى[ با فرزندش] خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: اى رسول خدا, حق ایـن فرزند بر من کدام است؟
حضرت فرمود: نام نیکـو برایـش انتخاب کـن, او را ادب بیاموز و در موقعیتى نیک قـرار ده[.جـایگـاه اجتماعى مناسب بـرایـش فـراهـم سـاز](13) در حـدیث دیگـرى مى فرماید: شخصـى همراه فرزندش خدمت پیامبر(ص) رسید و گفت: یا رسـول الله, مـن به فـرزنـدم نـوشتـن آمـوختـم, او را به چه کـارى گمارم؟
حضرت فرمـود: او را به کارى که خشنـودى خـداوند در آن است بگمار و از پنج شغل بـازدار: سیـائى, صـائغى, قصـابـى, حنـاطـى و نحـاسـى. مرد پرسید: سیاء کیست؟ فرمـود: کسى که کفـن مى فروشد و براى امتـم آرزوى مرگ مى کند. همانا نـوزاد امت من, نزد مـن از آنچه خـورشید بر آن مى تابد, محبـوب تر است. صائغ کسى است که در پـى زیان(14) امت مـن است; قصاب ذبح مى کند تا آنکه رحمت از قلبـش مى رود; حناط کسـى است که غذا را احتکار مـى کند, همانا اگر خـداونـد محتکـر را در حال دزدى مشاهده کند, بهتر است از اینکه او را چهل روز در حال احتکار ببینـد; اما نحاس [برده فروش] جبرئیل نزدم آمد و فرمود:
اى محمـد, بـدتـریـن امت کسـانـى انـد که مـردم را مـى فـروشنـد.
والـدیـن و مـوعظه فـرزندان هرچنـد روش غیر مستقیـم و زبان عمل از زبان گفتار نافذتر است و معصومان(علیهم السلام) بیـش از آنچه مى گفتند با کردار خـود, مردم را ارشاد مى کردند; ولـى پنـد مستقیـم نیز در سیره آنها بسیار مشاهده مـى شـود. امام کاظم(ع) بعضـى از فرزندانـش را چنیـن اندرز مـى دهـد: فرزنـدم! بپرهیز از اینکه خـداوند تـو را در گناهـى که از آن نهى ات کرده, ببیند; بپرهیز از اینکه پروردگار تو را از اطاعتـى که بـدان فرمانت داده, دور مشاهده کند. بر تـو باد به تلاش و کوشـش. هرگز خـود را از کـوتاهـى در عبادت خـداونـد تهى مشمار; زیرا خداوند چنان که شایسته است عبادت نمى شـود; و از مزاح بپرهیز که نور ایمانت را مى برد و تـو را سبک مـى سازد; و از انـدوه و کسالت دور باش, که از بهره دنیا و آخرتت جلـوگیرى مى کنند.)(15) مسافرتeخانوادگى مسافرتهاى خانـوادگـى مى تـواند اثر تربیتى داشته باشد; زیرا: 1. باعث نشاط و شادابـى اعضاى خانـواده مى شـود;
2. سبب استمرار نظارت پـدر, که در حیات تربیتـى فرزنـدان ضرورى است, مـى گردد; ایـن امر, بویژه امروزه که پدران به سبب مشاغل زیاد در خانه کمتر حضور دارند. بسیار مهم است.
3. زمینه بروز استعدادها و شناخت نقاط ضعف و قوت کودکان را فراهـم مىآورد; 4.
میدان مناسبـى براى تجلـى اخلاق اجتماعى و تمریـن صفات پسندیده اى چـون همکارى, تعاون, نـوعدوستى, ایثار و گذشت به شمار مـىآید; 5. چنانچه سفر, زیارتـى باشد سبب تحکیـم اعتقـادات و تـوجه به معنـویـات مـى شود.
علـى بـن جعفر, برادر امام کاظم(ع) مـى گـوید: چهار مرتبه در رکاب حضرت کاظم(ع) بـودم و حضـرت همراه خانـواده اش سمت حج راه مـى سپـرد. ایـن سفرها گاه 26 روز, زمانـى 24 روز و گاه 21 روز به درازا مـى کشیـد.(16) تـربیت از تـولـد تا مـرگ امام(ع) هنگام تـولـد فـرزنـدش رضا(ع) کلمات زیباى اذان و اقامه را در گـوشـش زمزمه فرمود و روان نورسیده خود را با آواى تـوحید صفا بخشید. نجمه مادر حضرت رضا(ع) مى گـوید: هنگامى که وضع حمل کردم پسرم[ على بـن مـوسـى] دستهایـش را بر زمیـن قرار داده, سر را سمت آسمان بلند کرد و لبهایـش را حرکت داد, گویا سخـن مـى گفت. پـدرش موسـى بـن جعفر(ع) بـر مـن وارد شـد و فـرمـود: اى نجمه, کـرامت پروردگارت گـوارایت باد. آنگاه نـوزاد را, که در لباس سفید پیچیـده بـودم, به حضرت دادم.
امام(ع) در گوش راستـش اذان و در گوش چپـش اقامه گفت; آب فرات خواست, کامش را با آب فرات آشنا ساخت; سپـس او را به مـن داد و فرمود: بگیرش که بقیه الله در روى زمیـن است.(17) حضرت حتـى در لحظات پایانـى عمرش نیز به تربیت فرزنـدانـش مى انـدیشیـد. آن بزرگـوار در وصیت نامه اش نکات تربیتـى مهمـى به یادگار نهاده, مى فرماید: ... در باره صدقات و اموال و فرزندان وصیت مى کنـم ابراهیم و عباس و اسماعیل و ام احمد و على را, بـویژه در امر زنان; و پسرم علـى(ع) در امر آنها مختار است نه پسران دیگرم. همچنیـن در صدقه و ثلث پدرم و درباره اهل بیتـم او اختیار دارد ... مـن داراى اموالى هستم که صدقه قرار داده ام; فرزندم على بدان آگاه و راست گفتار است و باید بدیـن وصیت عمل کند. و اگر از برخى از فرزندانـم به عنـوان وصـى نام بردم, براى احترامشان بـوده تا در اجراى وصیت شرکت کننـد.
فرزندان و همسرانـم هر یک در همان خانه اى که هستنـد, اقامت و با مقـدارى ثابت از صدقات معین زندگى کنند ...
هیچ یک از فرزندانم حق شـوهردادن دختـرانـم را ندارنـد, مگر به فرمان رضا(ع). اگر رضا ناخشنـود بـود و کسى بدیـن کار اقدام کرد, با خداوند و رسـول و ولى اش مخالفت کرده, در مقام جنگ با حق برآمـده است. اگر فرزندم رضا صلاح دانست, آنها را شـوهـر مـى دهـد و اگـر نخـواست نگه مـى دارد.(18)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ پى نوشت ها:
1 ـ الکافى, ج 6, ص 50.
2 ـ مستدرک الوسائل, ج 3, ص 558.
3 ـ همان.
4 ـ حیـاه الامـام مـوسـى بـن جعفر(ع), ج 2, ص 430.
5 ـ صبى عارم: بین العرام بالضـم اى شرس (مجمع البحریـن, ج 6, ص 113) و الشرس هـو السیـىء الخلق, بیـن الشرس (همان, ج 4, ص 78); عرم عرامه: اشتـد و خرج عن الحد (المنجد) در برخى کتب عرامه را تحمل سختـى و مشقت کـودک معنا کرده اند که به نظر مى رسد صحیح نباشد.
6 ـ الکافى, ج 6, ص 51.
7 ـ مسند امام کاظم(ع), ج 1, ص 481.
8 ـ همان, ج 3, ص 7.
9 ـ عیون اخبار الرضا(ع), ص 27.
10 ـ الارشاد, ج 2, ص 244.
11 ـ کشف الغمه, ج 3, ص 107.
12 ـ الکافى, ج 6, ص 48.
13 ـ در نسخه تهذیب و استبصار (دیـن) امتـى ذکر شـده. (تهذیب, ج 6, ص 362 و استبصـار, ج 3,ص 96)
14 ـ مسنـد امـام کاظم(ع), ج 2, ص 391.
15 ـ تحف العقول, ص 306.
16 ـ بحار, ج 48, ص 100.
17 ـ عیون اخبار الرضا, ص 16 ـ 17.
18 ـ بحار, ج 48, ص 276 ـ 280.