سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

گزیده سخنان امام کاظم علیه السلام

    نظر
گزیده سخنان امام کاظم علیه السلام

http://www.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/saidgodari/16.jpg


1ـ تعقل و معرفت

مابعث الله انبیائه و رسله الى عباده الا لیعقلوا عن الله, فاحسنهم استجابه احسنهم معرفه لله, واعلمهم بـامـر الله احسنهم عقـلا و اعقلهم ارفعهم درجه فى الدنیا و الاخره.(1)
خـداوندپیامبران وفرستادگانش رابه سوى بندگـاش بر نینگیخته , مگر آن که از طرف خدا تعقل کنند. پـس نیکوترینشان از نظر پذیرش, بهترینشان از نظر معرفت به خداست, وداناترینشان به کار خدا, بهترینشان از نظر عقل است, و عاقلتریـن آنها بلند پایه ترینشان در دنیا و آخرت است.

2ـ حجت ظاهرى و باطنى

ان لله علـى الناس حجتیـن, حجه ظاهـره و حجه بـاطنه, فاما الظاهـره فالرسل والانبیـاء والائمه و امـا البـاطنه فـالعقـول.(2)
همانابراى خداوند بر مردم دو حجت است حجت آشکار و حجت پنهان,اما حجت آشکار عبارت است از: رسـولان و پیامبـران و امامان; و حجت پنهانـى عبارتنـد از عقـول مردمان.

3ـ صبر و گوشه گیرى از اهل دنیا

الصبر على الوحده علامه قوه العقل,فمن عقل عن الله تبارک و تعالى اعتزل اهل الـدنیا و الراغبیـن فیها و رغب فیما عنـد ربه و کان الله آنسه فـى الـوحشه و صـاحبه فى الوحده, وغنـاه فـى العیله و معزه فـى غیر عشیره. (3)
صبر بـر تنهایـى و نشانه قوت عقل است و هر که از طرف خداوند تبارک و تعالى تعقل کنـد از اهل دنیا و راغبیـن در آن کناره گرفته و بـدآنچه نزد پـرودرگارش است رغبت نموده,و خداوند در وحشت انیـس اوست ودر تنهایى یار او, و توانگرى او در نـدارى و عزت او در بـى تیـره و تبـارى است.

4ـ عاقلان آینده نگر

ان العقلاء زهـدوا فى الدنیا و رغبوا فى الاخره لانهم علموا ان الدنیا طالبه و مطلوبه و الاخره طالبه و مطلـوبه مـن طلب الاخره طلبته الدنیا حتى یستـوفى منها رزقه, و مـن طـلب الـدنیـا طلبته الاخـره فیـاتیه المـوت فیفسـد علیه دنیـاه و آخـرته.(4)
به راستـى کـه عـاقلان بـه دنیـا بـى رغبتنـد و به آخـرت مشتاق ; زیـرا مـى دانندکه دنیا خواهانست و خواسته شده و آخرت هـم خواهانست و خـواسته شده هر که آخـرت خواهد دنیا او را بخواهـد تاروزى خـود را از آن دریافت کنـد, وهر که دنیا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنیا و آخرتـش را بر او تباه کند.

5 ـ تضرع براى عقل

من اراد الغنى بلا مال و راحه القلب من الحسد والسلامه فى الدین فلیتضرع الى الله فـى مسالته بان یکمل عـقـله, فمن عقل قنع بما یکفیه و مـن قنع بما یکفیه استغنـى و مـن لـم یقنع بمـا یکفیه لـم یـدرک الغنـى ابـدا.(5)
هرکس بى نیازى خواهد بدون دارایى, و آسایش دل خواهد بدون حسد, و سلامتى دین طلبد, باید به درگاه خدا زارى کند و بخواهد که عقلش را کـامل کند, هـر که خرد ورزد, بدانچه کفایتـش کند قانع باشد و هرکه بـدانچه او را بـس باشد قانع شـود بى نـیاز گـردد. هـر کـه بـدانـچه او را بـس بود قـانـع نشـود, هـرگـز به بـى نیازى نرسد.

6ـ دیدار با مومن براى خدا

مـن زار اخـاه المـومن لله لالغیره, لیطلب به ثواب الله و تنجز ما وعده الله عزوجل وکل الله عزوجل به سبعین الف ملک من حیـن یخرج مـن منزله حتى یعود الیه ینـادونه: الا طبت و طـابت لک الجنه, تبـوات مـن الجنه منزلا. (6)
هر کس ـ فقط براى خدا نه چیز دیگرـ به دیدن برادر مومنش رود تا به پاداش و وعده هاى الهى برسـد, خـداونـد متعال , از وقت خروجـش ازمنزل تا بـرگشتـن او , هفتاد هزار فرشته را بـر او گمارد که همه ندایـش کننـد: هان پاک و خـوش باش و بهشت بـرایت پـاکیزه بـاد که در آن جـاى گـرفتـى.

7ـ مروت , عقل و بهاى آدمى

لادین لمن لامروه له, ولا مروه لمن لا عقل له, و ان اعظم الناس قدرا الذى لایرى الـدنیا لنفسه خطـرا, امـا ان ابـدانکـم لیـس لها ثمـن الا الجنه, فلا تبیعوهـا بغیرها.(7)
کسـى که جـوانمـردى نـدارد دیـن نـدارد , و هـر کـه عقل ندارد, جـوانمردى ندارد. به راستـى که با ارزش تریـن مردم کسـى است که دنیا را براى خـود مقامى ندانـد, بدانیدکه بهاى تـن شما مردم , جز بهشت نیست, آن را جز بـدان مفروشیـد.

8ـ حفظ آبروى مردم

مـن کف نفسه عن اعراض الناس اقاله الله عثرته یوم القیمه و مـن کف غضبه عن الناس کف الله عنه غضبه یوم القیمه.(8)

هـر که خـود را از آبـروریزى مردم نگهدارد, (9)

خـدا در روز قیـامت از لغزشـش مـى گذرد, و هـرکه خشـم خـود را از مـردم بـاز دارد,خـداونـد در روز قیـامت خشمـش را از او باز دارد.

9ـ عوامل نزدیکى و دورى به خدا

افضل ما یتقرب به العبد الى الله بعد المعروفه به الصلاه و برالوالدین و ترک الحسد و العجب و الفخر.(10)
بهترین چیزى که به وسیله آن بنده به خداوند تقرب مى جوید بعد از شناختن او, نماز و نیکى به پدر و مادر و ترک حسد و خودبینى و به خود بالیدن است .

10ـ عاقل دروغ نمى گوید

ان العاقل لایکذب و ان کـان فیه هـواه.(11)
همـانـا که عاقل دروغ نمـى گـویـد, گـر چه طبق میل و خـواسته او بـاشـد.

11ـ حکمت کم گویى و سکوت

قله المنطق حکـم عظیـم, فعلیکـم بـالصمت, فـانه دعه حسنه و قله وزر و خفه من الذنوب.(12)
کـم گویى, حکمت بزرگى است, بر شما باد به خموشى که شیوه اى نیکو وسبکبار و سبب تخفیف گناه است.

12ـ هرزه گوى بى حیا

ان الله حـرم الجنه علـى کل فـاحـش قلیل الحیاء لایبـالى ما قال و لا ما قیل له.(13)
همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گوى کـم حیا که باکى ندارد چه مى گوید و یـا به او چه گـوینـد حـرام گـردانیـده است.

13ـ متکبر, داخل بهشت نمى شود

ایاک و الکبـر, فانه لایدخل الجنه من کان فى قلبه مثقـال حبه مـن کبـر.(14)
از کبر و خودخواهى بپرهیز , که هر کسى در دلش به اندازه دانه اى کبر باشد , داخل بهشت نمى شود.

14ـ تقسیم کار در شبانه روز

احتهدوا فى ان یکون زمانکم اربع ساعات: ساعه لمناجـاه الله , وساعه لامـر المعاش, و سـاعه لمعاشـره الاخـوان و الثقـاه الذیـن یعرفونکم عیوبکم و یخلصون لکم فى الباطـن , و ساعه تخلون فیها للذاتکم فـى غیـر محـرم و بهذه السـاعه تقـدرون علـى الثلاث سـاعات.(15)
بکـوشیـد که اوقـات شبـانه روزى شمـا چهار قسمت بـاشد:

1ـ قسمتى براى مناجات با خدا,

2ـ قسمتى براى تهیه معاش,
3ـ قسمتى براى معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد که عیبهاى شما را به شما مى فهمانند ودر دل به شما اخلاص مـى ورزنـد,
4ـ و قسمتى را هم در آن خلوت مى کنید براى درک لذتهاى حلال ( تفریحات سالم) و به وسیله انجام ایـن قسمت است که بـر انجـام وظایف آن سه قسمت دیگـر توانـا مـى شـویـد.

15ـ همنشینى با دیندار وعاقل خیر خواه

مجالسه اهل الدین شرف الدنیا و الاخره,مشاوره العاقل الناصح یمن و برکه ورشد و تـوفیق مـن الله, فـاذا اشـار علیک العاقل النـاصح فـایـاک و الخلاف فان فى ذلک العطب.(16)
همنشینـى اهل دیـن, شرف دنیا وآخرت است, و مشورت با خردمند خیرخواه, یمن و برکت و رشد و توفیق از جانب خداست, چون خردمند خیرخواه به تـو نظر داد, مبادا مخالفت کنى که مخالفتش هلاکت بار است.

16ـ پرهیز از انس زیاد با مردم

ایاک و مخـالطه الناس و الانس بهم الا ان تجد منهم عاقلا و مامونا فانـس به و اهـرب مـن سـایـرهـم کهربک مـن السبـاع الضـاریه.(17)
بپرهیزاز معاشرت با مردم و انس با آنان, مگر این که خردمند و امانت دارى در میان آنهابیابى که (در ایـن صورت) با او انـس گیر و از دیگران بگریز, به مانند گریز تو از درنده هاى شکارى.

17ـ نتیجه حب دنیا

من احب الدنیاذهب خوف الاخره من قلبه و ما اوتى عبد علما فازداد للدنیا حبا الا ازداد مـن الله بعدا و ازداد الله علیه غضبـا.(18)
هر که دنیا را دوست بدارد, خوف آخرت از دلش برود, و به بنده اى دانشى ندهند که به دنیا علاقـه مندتر شـود, مـگـر آن کـه از خدا دورتـر و مورد خشم او قرار گیرد.

18ـ پرهیز از طمع وتکیه بر توکل

ایاک والطمع, وعلیک بالیاس مما فى ایدى الناس, و امت الطمع من المخلوقیـن, فـان الطمع مفتـاح للذل , و اختلاس العقل و اختلاق المـروات , و تـدنیـس العرض و الذهـاب بـالعلـم . و علیک بـالاعتصـام بـربک و التوکل علیه. (19)
از طمع بپرهیز و بر تو باد به ناامیدى از آنچه در دست مردم است, طمع را از مخلـوقیـن ببر که طمع, کلید خـوارى است, طمع, عقل را مـى ربایـد و مردانگـى را نابـود کنـد و آبرو را مىآلایـد و دانـش را از بیـن مـى برد. بـر تـو باد که به پروردگارت پناه برى و براو توکل کنى.

19ـ نتایج امانتدارى و راستگویى

اداء الامـانه والصـدق یجلبـان الـرزق , و الخیـانه و الکذب یجلبان الفقر والنفـاق.(20)
امـانتـدارى و راستگـویـى, سبب جلب رزق و روزىانـد, و خیـانت و دروغگویى , سبب جلب فقر ودورویى.

20ـ سقوط برترى جوى

اذا اراد الله بـالذره شـرا انبت لها جنـاحیـن , فطـارت فـاکلها الطیـر.
هرگاه خـداوند بـدى مـورچه را بخواهد به او دو بال مـى دهد که پرواز کند تا پرنده ها او را بخورند.

21ـ حقگویى و باطل ستیزى

اتق الله و قل الحق و ان کـان فیه هلاکک فـان فیه نجـاتک اتق.
از خـدا بترس و حق را بگو اگر چه نابودى تو در آن باشد. زیرا که در واقع , نجات تـو در آن است.از خـدا بتـرس و بـاطل را واگذار, اگـر چه نجات تـو در آن بـاشـد, زیـرا که در واقع نـابـودى تو در آن است.

22ـ تناسب بلا و ایمان

المـومـن مثل کفتـى المیزان کلما زیـد فـى ایمـانه زیـد فى بلائه.(21)
مـومن همانند دو کفه ترازوست هرگاه به ایمانش افزوده گردد, به بلایش افزوده گردد.

23ـ کفاره خدمت به حاکمان

کفـاره عمل السطـان الاحسـان الـى الاخوان.(22)
کفاره کـارمنـدى سلطـان احسـان به بـرادران دینـى است.

24ـ نافله وتقرب

صلاه النـوافل قـربـان الـى الله لکل مـومن... .(23)
نمـاز نـافله راه نزدیک شـدن هـر مـومنـى به خـداونـد است... .

25ـ اصلاح و گذشت

ینادى مـناد یوم القیمه: الا من کان له على الله اجر فلیقم, فلا یقوم الا مـن عفى و اصلح , فاجره على الله.(24)
ندا کننده اى در روز قیامت ندا مى کند: آگاه باشید, هر که را بر خدا مزدى است برخیزد , و بر نمى خیزد, مگر کسـى که گذشت کرده و اصلاح بیـن مردم نمـوده باشـد, پـس پاداشـش با خـدا خـواهـد بـود.

26ـ بهترین صدقه

عونک للضعیف من افضل الصدقه.(25)
کمک کـردنت به نـاتـوان از بهتـریـن صـدقه است.

27ـ سختى ناحق

یعرف شده الجور من حکم به علیه.(26)
سختـى نـاحق را آن کـس شنـاسـد که بـدان محکـوم گردد.

28ـ گناهان تازه , بلاهاى تازه

کلما احدث الناس من الذنوب ما لم یکونوا یعملون احدث الله لهم مـن البلاء ما لم یکونوا یعدون.(27)
هرگاه مردم گناهان تازه کنند که نمى کردند, خداوند بلاهایى تازه به آنها دهد که به حساب نمىآوردند.

29ـ کلید بصیرت

تفقهوا فى دین الله فان الفـقه مفتاح البصیره و تمام العباده و السبب الـى المنـازل الـرفیعه والـرتب الجلیله فـى الـدیـن و الـدنیـا و فضل الفقیه علـى العابـد کفضل الشمـس علـى الکـواکب و مـن لم یتفقه فـى دینه لـم یـرض الله له عملا.(28)
در دیـن خـدا دنبال فهم عمیق باشیـد , زیرا کـه فـهـم عمیق دیـن, کلیـد بصیرت و بینایـى و کمال عبادت و سبب تحصیل درجات بلنـد و مراتب بزرگ در امـور دیـن و دنیاست. و برترى فقیه بر عابد, مانند برترى آفتاب است بر کـواکب, کسـى که در دینـش فهم عمیق نجـویـد خـداونـد هیچ عملـى را از او نپسندد.

30ـ دنیا, بهترین وسیله

اجعلوا لانفسکم حظا من الدنیا باعطائها ماتشتهى من الحلال و ما لایثلم المروه و ما لا سرف فیه, و استعینوا بذلک على امور الدین فانه روى ( لیس منا مـن ترک دنیاه لدینه او ترک دینه لدنیاه).(29)
براى خود بهره اى از دنیا برگیرید و آنچه خواهش حلال باشد و رخنه درجوانمردى ایجاد نکند و اسراف نباشد منظور دارید, و به این وسیله براى انجام امـور دیـن یارى جـویید. زیرا که روایت شـده است: ( از ما نیست کسـى که دنیایـش را براى دینـش تـرک گـویـد و یـا دینـش را بـراى دنیـایـش رهـا سازد.)

31ـ انتظار فرج

افضل العبـاده بعد المعرفه انتظار الفـرج.(30)
بهتـریـن عبـادت بعد از شنـاخت خـداونـد, انتظار فـرج و گشـایـش است.

32ـ مهرورزى با مردم

التودد الى الناس نصف العقل.(31)
مهرورزى و دوستى با مردم نصف عقل است.

33ـ پرهیز از خشم

مـن کف غضله عن النـاس کف الله عنه عذاب یوم القیمه.(32)
هر که خشـم خـود را از مردم باز دارد, خداوند عذاب روز قیامت را از او باز مى دارد.

34ـ قویترین مردم

مـن اراد ان یکـون اقـوى النـاس فلیتـوکل علـى الله.(33)
هـر که مـى خـواهـد که قـویتـریـن مـردم بـاشـد بـر خـدا تـوکل نمـایـد.

35ـ ترقى, نه درجا زدن

من استـوى یوماه فهو مغبـون, و من کان آخر یومیه شر هما فهو ملعون و من لم یعرف الزیاده فى انفسه فهو فـى نقصان, و مـن کان الـى النقصان فالمـوت خیر له من الحیاه.(34)
کسى که دو روزش مساوى باشد, مغبـون است, وکسى که دومین روزش , بدتر از روز اولـش باشد ملعون است, و کسى که در خودش افزایـش نبیند در نقصان است, وکسى که در نقصـان است مـرگ بـراى او بهتـر از زنـدگى است.

36ـ خیر رسانى به دیگران

ان مـن اوجب حق اخیک ان لاتکتمه شیئا ینفعه لامـر دنیاه و لامـر آخرته.(35)
همانان واجبتریـن حق برادرت بـر تو آن است که چیزى که سبب نفع دنیا و آخرت اوست, از او پنهان و پوشیده ندارى.

37ـ پرهیز از شوخى

ایـاک و المزاح فـانه یذهب بنـور ایمـانک.(36)
از شـوخـى (بـى مـورد) بپـرهیز, زیـرا که شـوخى, نور ایمان تـو را مـى بـرد.

38ـ پند پدیده ها

مـا مـن شـىء تـراه عینـاک الا و فیه مـوعظه.(37)
چیزى نیست که چشمـانت آن را بنگـرد, مگـر آن که در آن پنـد و انـدرزى است.

39ـ رنج نادیده, نیکى را نمى فهمد

مـن لـم یجـد للاسـائه مضضـا لـم یکـن عنـده للاحسـان مـوقع.(38)
کسى که مزه رنج و سختى را نچشیده, نیکى و احسان در نزد او جایگاهى ندارد.

40ـ محاسبه اعمال

لیس منا من لم یحاسب نفسه فى کل یوم فان عمل حسنا استزاد الله وان عمل سیئا استغفر الله منه و تاب الیه.(39)
از ما نیست کسى که هر روز حساب خود را نکند, پس اگر کار نیکى کـرده اسـت از خدا زیادى آن را بخـواهد, واگر در آن کـار بدى کرده, از خدا آمرزش طلب نمـوده و به سوى او توبه نماید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ
ى نوشت ها:
1 ـ تحف العقول ,ص 386.
2 ـ تحف العقول , ص 386.
3 ـ تحف العقول , ص 387.
4 ـ همان,ص 388
5 ـ تحف العقول ,ص 388.
6 ـ اصول کافى, ج 3,ص 258.
7 ـ تحف العقول, ص 389.
8 ـ تحف العقول, ص 391.
9 ـ یعنـى کـارى کنـد که آبـروى کسـى رانریزد.
10 ـ همان,ص 391.
11 ـ همان, ص 391.
12 ـ همان, ص 394.
13 ـ تحف العقول, ص 394.
14 ـ همان, ص 396.
15 ـ همان, ص 409.
16 ـ تحف العقول,ص 398.
17 ـ همان,ص 398.
18 ـ تحف العقول, ص 399.
19 ـ همان,ص 399.
20 ـ تحف العقول , ص 403.
21 ـ تحف العقول, ص 408.
22 ـ همان ص 410.
23 ـ همان, جاپ بصیرتى, ص 301.
24 ـ همان,ص 412.
25 ـ تحف العقول ,ص 414.
26  همان, ص 414.
27 ـ همان, ص 410.
28 تحف العقـول,ص 410.
29 ـ پیشین, ص 410.
30 ـ تحف العقول,ص 403.
31 ـ همان,ص 403.
32 ـ وسائل الشیعه, ج 11,ص 289.
33 ـ بحارالانوار, ج 7,ص 143.
34 ـ بحارالانوار, ج 78,ص 327.
35 ـ همان, ج 78,ص 329.
36 ـ همان, ج 78,ص 321.
37 ـ همان, ج 78,ص 319.
38 ـ بحارالانوار, ج 78,ص 333.
39ـ اصول کافى, ج 4,ص 191.