سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

کلید موفقیت

    نظر

هدف­داری

مقدمه

بی تردید هر کسی خواهان رشد و ترقی است و در زندگی خود اصولی انتخاب کرده و بر اساس آن­ها حرکت می کند اما بیشتر مواقع نمی داند چرا به نتیجه ­ای یا نتیجه­ی مطلوب نمی رسد؟ولی هیچ زمان از خود نمی­پرسد برای انجام این کار ویژه چه دلیلی دارم؟اصلا هدفم چیست؟اگر در انجام هر کاری هدف شفافی داشته باشیم ؛هیچ گاه دچار سرگردانی نمی­شویم.

 هدف چیست و داشتن آن چه ضرورتی دارد؟ یک هدف چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟ آیا هدف باید کمی باشد یا کیفی؟ چگونه می‌توان هدفی را انتخاب کرد؟ بعد از آن­که هدف خود را انتخاب کردیم، در ارتباط با آن لازم است چه کاری انجام دهیم؟ و ... .
در یک تعریف ، هدف وضعیتی است که می‌خواهیم در آینده داشته باشیم. اگر خود نتوانیم وضعیت‌مان را در آینده تعیین­کنیم،‌ ناچار محیط یا افراد پیرامون‌مان، وضعیتی را به ما تحمیل می‌کنند که چه بسا  آن وضعیت با ما سازگاری نداشته باشد. پس چه بهتر که خود ، هدف مطلوب‌مان را معلوم کنیم و به سمتش در حرکت باشیم.

ضرورت داشتن هدف

یکی از ضرورت‌های زندگی انتخاب هدف است که اگر آگاهانه انجام نشود، نا‌آگاهانه صورت خواهد گرفت. از آثار انتخاب هدف ، این است که تمرکز ذهنی را به همراه خواهد داشت. داشتن ذهنی متمرکز ، یکی از شرط‌های لازم برای موفقیت است. یک ذهن متمرکز قدرت تفکر و خلاقیت دارد و پر از انرژی است، بنابراین می‌تواند در مسایل کنکاش کند و اعماق آن­ها را ببیند. نقطه روبروی ذهن متمرکز ، یک ذهن آشفته است. با یک ذهن آشفته نمی‌توانیم کاری از پیش ببریم و تمام انرژی‌مان صرف کارهای بیهوده می‌شود.

دلایل عدم موفقیت با یک ذهن آشفته

·         یک ذهن آشفته ، لبریز از ایده‌های گوناگون بوده که امکان­دارد با یکدیگر متضاد باشند. بنابراین پرداختن به یک ایده ، دیگری را خنثی می‌کند و هر دستاورد ، دستاورد دیگری را از بین می‌برد.

·         در یک ذهن آشفته ، یک خط فکری به صورت ممتد جریان ندارد. یک فکر می‌آید و بعد توسط فکری دیگر قطع می‌شود و پس از مدتی که شخص از مسیر اصلی فکری خود ، منحرف شد، به یاد می‌آورد و دوباره ذهنش را روی موضوع متمرکز می‌کند. برای رسیدن به گنج ، لازم است که زمین را تا رسیدن به آن حفر کنیم. کسی که ذهنی آشفته دارد، همانند جوینده‌ای است که پس از کندن چند وجب از خاک ، نقطه دیگری نظرش را جلب کرده و جهت کندن آن­جا ، از کارش دست می‌کشد.

·         در یک ذهن آشفته ، ارزش‌ها مرتب عوض می‌شوند، زیرا حاصل تجربه و فراست نبوده‌اند. شخص با یک ایده روبرو شده و آن را به عنوان ارزش می‌پذیرد. سپس با ایده دیگری روبرو می‌شود و آن را به عنوان ارزش جدید می‌پذیرد.

·         در یک ذهن آشفته، شخص نمی‌تواند از کارهایش دفاع کند، زیرا آن­ها را با معیار و دلیل محکم و روشن ، انتخاب نکرده­است.

·         کسی که یک ذهن آشفته دارد، ثبات شخصیت ندارد، بنابراین محیط بر او تاثیر می‌گذارد. با از دست دادن یک چیز کوچک ناراحت و اندوهگین می‌شود و با به­دست آوردن یک چیز کوچک غرق شادی وهیجانی می‌شود. و احساساتش کاذب می‌باشد.

·         از یک ذهن آشفته ، عمل نمی‌بینیم. بلکه یک‌سری ایده است که معمولا تا عملی ‌شدن فاصله زیادی دارند و امکان رسیدن به آن­ها نیست.

·         کسی که ذهنی آشفته دارد، قدرت اراده ندارد. داشتن اراده ، نیازمند ثبات است. تا زمانی به عهد خود پایبند می‌مانیم که اصل آن را پذیرفته باشیم و آن اصل، برایمان مهم و با ارزش باشد. وقتی که شخص ، قدرت ثبات را از دست داد، دیگر نمی‌تواند برسر پیمان خود باقی بماند.

·         کسی که دارای ذهنی آشفته است، توان تصمیم‌گیری ندارد و دائما از محیط و دیگران تأثیرپذیر است و در برابر آن­چه به او عرضه می‌شود از جمله تبلیغات، مغلوب است.

·         یک ذهن مشوش، نمی‌تواند انرژی‌هایش را حفظ کند بنابراین زود خسته می‌شود و با رسیدن به اولین نتایج و محصولات دست از کار می‌کشد و یا این ‌که نمی‌تواند خطاهای کار خود را پیدا کند، بنابراین دائما این خطاها را تکرار می‌کند.

·         کسی که دارای ذهنی آشفته است، در برابر مسایل، قدرت انتخاب و انعطاف را از دست می‌دهد.