سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

1.صفات بر جسته امام کاظم علیه السلام .2بعد از شهادت

    نظر
صفات بر جسته امام کاظم علیه السلام

حضرت امام موسى کاظم(ع) عابدترین و زاهدترین , فقیه ترین, سخى ترین و کریم تریـن مردم زمان خود بـود, هرگاه دو سوم از شب مى گذشت نمازهاى نافله را به جا مىآورد و تا سپیده صبح به نماز خـواندن ادامه مى داد و هنگامى که وقت نماز صبح فرا مى رسید, بعد از نماز شروع به دعا مى کرد و از ترس خدا آن چنان گریه مـى کرد که تمام محاسـن شریفش به اشک آمیخته مى شد و هرگاه قرآن مى خواند مردم پیرامونش جمع مى شدند و از صداى خوش او لذت مى بردند. آن حضرت ,صابر, صالح , امیـن وکاظم لقب یافته بـودو به عبد صالح شناخته مـى شد و به خاطر تسلط بر نفـس و فرو بردن خشم, به کاظم مشهور گردید.
مردى از تبار عمربـن الخطاب در مدینه بود که او را مىآزرد و علـى (ع) را دشنام مـى داد . برخـى از اطرافیان به حضرت گفتند: اجازه ده تـا او را بکشیـم, ولـى حضـرت به شدت از ایـن کار نـهـى کـرد و آنـان را شـدیـدا سرزنـش فرمـود.
روزى سـراغ آن مرد را گرفـت , گفتنـد : در اطراف مـدینه , به کار زراعت مشغول است. حضـرت سوار بـر الاغ خـود وارد مـزرعه وى شـد. آن مرد فـریاد بـرآورد :
زراعت ما را خراب مکـن, ولـى امـام به حرکت خود در مـزرعه ادامـه داد وقتـى به او رسید پیاده شد و نزد وى نشست و با او به شـوخـى پرداخت آن گاه به او فـرمـود: چقـدر در زراعت خـود از ایـن بـابت زیان دیـدى, گفت: صـد دینـار. فرمود: حال انتظار دارى چه مبلغ از آن عایدت شود؟ گفت: مـن از غیب خبر ندارم.
امام به او فرمود: پرسیدم چه مبلغ از ایـن عایدت شود؟ گفت: انتظار دارم دویست دینار عایدم شـود. امام به او سیصد دینار داد و فرمود: زراعت تـو هـم سرجایـش هست. آن مرد بـرخاست و سر حضرت را بـوسیـد ورفت. امام به مسجـد رفت و در آنجا آن مـرد را دید که نشسته است. وقتى آن حضرت را دیـد گفت: خـداوند مـى دانـد که رسالتـش را در کجا قرار دهد. یارانـش گرد آمـدند و به او گفتند: داستان از چه قرار است, تـو که تا حال خلاف ایـن را مـى گفتـى. او نیز به دشنام آنهاو به دعا براى امام مـوسى(ع) پرداخت. امام (ع) نیز به اطرافیان خـود ک قصد کشتـن او را داشتند فرمود: آیا کارى که شما مى خـواستید بکنید بهتر بـود یا کارى که مـن با ایـن مبلغ کـردم؟ و بسیـارى از ایـن گـونه روایـات که به اخلاق والا و سخـاوت و شکیبایـى آن حضرت بـر سختیها و چشـم پـوشـى ایشان از مال دنیا اشارت مـى کنـد, نشـانگـر کمـال انسـانـى و نهایت عفـو و گذشت آن حضـرت است.

بعد از شهادت

سندى بـن شـاهـک, بـه دستـور هـارون الـرشید, سـمـى را در غـذاى آن حضـرت گذارد و امام (ع) از آن غذا خـورد واثر آن در بدن مبارکـش کارگر افتاد و بیـش از سه روز مهلتـش نـداد. وقتـى امام به شهادت رسیـد, سنـدى گـروهـى ار فقها و بزرگان بغداد را بـر سـرجنازه اش آورد وبه ایشان گفت: به او نگاه کنیـد آیا در وى اثـر از ضـربه شمشیـر یـا اصـابت نیزه مـى بینید؟
گفتند: ما از ایـن آثار چیزى نمى بینیم و از آنها خواست که بر مرگ طبیعى او شهادت دهند و آنها نیز شهادت دادند.
آنگاه جسد شریف آن حضرت را بیرون آورده و آن را بر جسر(پل) بغداد نهادند و دستـور داد که ندا دهنـد: ایـن مـوسـى بـن جعفـر است ک مرده است, نگاه کنیـد. عابـران به او نگاه مى کردنـد و اثـرى از چیزى که نشان دهنـده کشتـن او باشـد, نمى دیدند.
یعقـوبـى در تاریخـش مـى گویـد: پس از آن که امام کاظم (ع) مدت درازى را در زندان هاى تاریک هارون الرشید گذراند, به ایشان گفته شـد: چطـور است که به فلان کـس نامه اى بنویسى تا درباره تـو با رشید صحبت کند؟ امام فرمـود: پدرم به نقل از پدرانش حدیثـم کرده:( خداوند به داود(ع) سفارش کرده که هرگاه بنده اى , به یکى از بندگان مـن امید بست, همه درهاى آسمان به رویش بسته مى شود و زمیـن زیر پایـش خالـى مـى گردد.)
در مدت زندان آن حضرت, اقـوال مختلفى وجود دارد. آن حضرت, چهار سال یا هفت سال یا ده سال یا به قـولـى چهارده سال در زندان به سر برده است.
حضرت امام موسى کاظم , سى و هفت فرزند پسر و دختر از خود به جاى گذارده که والاترینشان حضرت على بـن موسى الرضا(ع) مى باشد.