اصول سه گانه دین در رسیدن به کمال انسانی
..........................................................................................
رعایت حلال و حرام در پاک سازی انسان :
زحمتی که انسان برای انجام واجبات و دوری از محرمات متحمل می شود، به سود خودش است . قرآن می فرماید: این پاک سازی به نفع خودتان است و منتی برما نگذارید. « من تزکی یتزکی لنفسه – هرکس تزکیه کند، به نفع خودش است »
ما با یاد خداوند به خودمان کمک می کنیم و چیزی از آن به ایشان نمی رسد ؛ فقط می تواند تقوای ما را حفظ کند . این لطف خداوند است که به ما اجازه داده است تا به یادش باشیم ؛چون به یاد او بودن ، شرافت می خواهد .
وظیفه ما شناخت فلسفه احکام نیست.
برای کسی که بخواهد علت و فلسفه احکام شرعی را درک کند راه بسته نیست اما این امر مستلزم کسب برخی علوم اسلامی است.
در کتاب علل الشرایع شیخ صدوق (ره)، نهج البلاغه و بحارالانوار (ج82) علل برخی از احکام اسلامی آمده است. این نمونه ها پاسخی است به کسانی که می گویند چرا خداوند فلان چیز را حرام کرده و من تا وقتی علت آن را نفهمم قبول نمی کنم.
ما باید حتی اگر فلسفه احکام را نمی فهمیم به آن عمل کنیم. آیا هنگام بیماری و مراجعه به پزشک این امکان برای هر کسی وجود دارد که تمام نکات ریز و درشتی را که دکتر برآن اساس، نسخه تجویز کرده بفهمد ؟
آیا آنجا هم میگوییم تا دارو و علوم پزشکی را درک نکنم دارو مصرف نمی کنم ؟
وظیفه ما شناخت علت و فلسفه احکام نیست بلکه تنها باید متخصص را بشناسیم. متخصص ترین کس برای خوشبخت کردن انسان خداست.
عقل بشر به لحاظ محدودیت هایی که قبلاً ذکر شد، راهی برای درک فلسفه همه احکام ندارد؛ باید از احکام دین پیروی کند که بر اساس شناخت های پنج گانه(جسم، روح و ...) تهیه شده است.
انسان تنها می توان با تفکر و تعقل به فلسفه برخی از احکام مثل قصاص که ضامن امنیت جامعه است پی ببرد.
چرا برخی افراد دین را نمی پذیرند؟
1- وابستگی به لذات و شهوات دنیایی: آنهایی که گرفتار هوسها و لذتهای دنیایی و طبیعی اند نمی توانند از معنویات بهره ای ببرند . قلب آنها آمادگی پذیرش حقایق انسانی را ندارد و اهل طاعت نیستند .
2- تنبلی و کسالت : گاهی هم عقلشان می پذیرد هم قلبشان . اما تنبلی و کسالت مانع از انجام وظیفه شان می شود . لذا برای غلبه بر آن باید به یک خودشناسی قوی برسند تا اراده قوی پیدا کنند و بدانند دنیا فرصت محدودی برای کسب کمالات انسانی است و باید همه تلاششان را بکنند .
چرا فقط خداوند باید قوانین خوشبختی انسان را تعیین کند ؟
به سه دلیل خداوند باید قوانین خوشبختی انسان را تعیین کند : 1- خالق بودن خدا 2- عالم بودن او به همه چیز
3- حکیم بودن او
اولاً او خالق است. (الله خالقٌ کلِّ شیء _ خداوند خالق همه چیز است[1] )
ثانیاً عالم است ( فاعلم أنّه بکلِّ شیءٍ علیماً [2] - بدانید که او از هرچیزی آگاه است[3] ) همچنین خداوند استدلال می کند که ( الا یَعلمُ مَن خلقه و هواللطیف الخبیر[4] _ آیا کسی که چیزی راکه خودش خلق کرده آن را نمی شناسد ؟)
ثالثاً خداوند، حکیم است و کار بیهوده نمی کند (( والله علیمٌ حکیم _ خداوند دانای با حکمت است.[5] ))
ایراد گرفتن به کارهای خداوند ناشی از اشکال در اصول دین است.
اکثر ایرادهایی که برخی افراد به کارهای خداوند می گیرند از نقص در اصول عقاید آن ها ناشی می شود و از این است که خداوند را عالم و حکیم نمی شناسند. برخی از ایرادها از این قبیل هستند :
- فلان کس که این همه جنایت می کند پس خداوند چه می کند ؟ یعنی خداوند حکیم نیست.
- اگر من جای خدا بودم فلان کار را می کردم. یعنی خداوند باید فلان کار را می کرده و نکرده است.
- فلان حکم اسلامی، خشن و ظالمانه است و یا با عقل جور در نمی آید یا منطبق با حقوق بشر یا دموکراسی نیست.
- در مورد موجودات طبیعت، سیل و زلزله ایراد می گیرند.
بهترین کس برای پرورش ، خالق انسان است
خداوند که « خالق کل شی ء » و « کل شیء علیم » است ، پس هم او که « رب کل شیء و پرورش دهنده همه چیز » است؛ کاملترین آئین را برای پرورش بشر آورده است ، لایق ترین کس برای پرورش انسان است .
لزوم عصمت امامان (علیهم السلام)در رهبری انسانها
انسان در طی کردن مسیر خود به سمت ابدیت و پیروی از دستورات دین، نیازمند یقین و آرامش است، تا به گونه ای در دنیا زندگی کند که بتواند خود را با شرایط زیستی آخرت تطبیق دهد، لذا تنها معصوم باید رهبری او را به عهده گیرد؛ چون دچار تعصب ، افراط و تفریط نمی شود . از آنجا که معصوم(علیه اسلام) در رساندن پیام خدا عصمت دارد، (کم یا زیاد نمی کند ) . در نهایت شرعًا موظف به اطاعت و عمل به دستورات الهی ایشان حتی در زمان غیبت نیز هستیم .
مقام امامت به قدری بالاست که حضرت ابراهیم (علیه اسلام) بعد از مقام نبوت و پشت سر گذاشتن آزمایشات الهی به امامت میرسند. والا بودن این مقام، به جهت ارزشی است که خدا برای انسان قائل شده است و هدایت او را جز به معصوم نسپرده است .
بدون رهبری الهی سُوال و محاسبه قیامت معنایی نخواهد داشت . همچنین ختم نبوت را دلیلی بر کامل شدن دین قرار داده است؛ از آنجا که هیچ مخلوقی علم الهی ندارد، نمیتواند برای بشر تعیین تکلیف کند . اگر کسی به دنبال آئین های دیگر برود ولایت خدا از او سلب شده، تحت ولایت شیطان قرار خواهد گرفت 0
عقلانیت و تبعیت
ما که برای درمان جزئی ترین بیماریها به متخصص مراجعه میکنیم چطور دین را با عقل خودمان تجزیه وتحلیل می کنیم و در نهایت از روی جهالتمان به انسانهای جاهل دیگر ،که تنهاچند کتابی خوانده اند مراجعه می کنیم ؟ در حالی که خدا پیامبر (صل الله و علیه و آله) و امام را برای ما فرستاده تا از روی بینش و عقل خودمان تبعیت کنیم .
عاقل کیست ؟
عاقل کسی است که اطاعت اوامر الهی را می کند و در دنیا مصالح حیات ابدی را برای سعادت خود تهیه می کند . او مانند بیماری است که برای سلامتی خود از داروی تجویز شده پزشک استفاده می کند ؛ در جزئی ترین مسائل از جمله لباس ، مد، مسائل اخلاقی، عبادی، عقاید، حتی جنبه های سیاسی – اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی زندگی خود از دستورات منطبق بر اصول اسلام تبعیت می کند . حتی اگر ریشه همه آنها را به طور کامل نداند . عقلش حکم می کند در هر رشته ای به سراغ متخصص ترین ها برود. اما بین عقل و هوش فاصلهاست . مثلاً یک ریاضیدان با هوش است اما عاقل نیست؛ چون اهل تبعیت از خدا نیست و به دنبال آئین های دیگر رفته است .
از نظر قرآن و خدا، زندگی عاقل براساس دین و اطاعت ازدستورات آن بنا شده است و آنهایی که جاهل اند را با تعبیر کروکور و مرده و ... معرفی کرده است . .پیامبر (صل الله و علیه و آله) فرمودند: عاقل کسی است که اطاعت او امر الهی را کند اگر چه زشت قیافه باشد و موقعیت اجتماعی پستی داشته باشد و جاهل کسی است که معصیت خدا را کند، اگر چه زیبا باشد و موقعیت بالایی در جامعه داشته باشد .
دین مرز بین حماقت و عقل را در طاعت می داند و کسی که از دین خارج شده را، با هر موقعیت اجتماعی، علمی و ... را جاهل می داند .
هدف خلقت، رسیدن به کمالات انسانی است
هدف از خلقت و فرستادن پیامبران ، رساندن انسان به کمال انسانی، خدا گونگی وخلیفه خدا شدن، کسب معرفت، حکمت و تزکیه است . مواردی مانند عدالت اجتماعی ،تشکیل جامعه مدنی نمونه ، رفاه و پیشرفت علمی و صنعتی در مراحل بعدی قرار دارند .
چون روح انسان عالم های لاهوت ، جبروت و ملکوت را پشت سر گذاشته و به عالم ناسوت (دنیا ) رسیده است ، برای بازگشت خود نیز (انالله و انا الیه راجعون ) باید همان مسیر را با کمک پیامبران و با رعایت قوانین الهی طی کند .
اصول سه گانه دین در رسیدن به کمال انسانی :
مجموعه قوانینی که برای بازگشت روح به سوی خدا آمده است در سه بخش اساسی ؛ 1- اصول دین 2- احکام 3- اخلاق است.
1- اصول عقاید: شامل شناخت اصول اساسی دین خود، از جمله قیامت و برزخ و حیات ابدی ، امام شناسی ، معاد، عذاب وغیره است . اگر کسی اصول عقاید دینش را نداند، در رفتارش با دیگران و اخلاقیات و انتخاب هایش دچار مشکل خواهد شد .
2-علم احکام ( فقه اصغر ) :شامل مواردی برای صحت و قبولی عبادات و طاعات در دو بخش، شرایط باطنی و ظاهری همچنین پذیرش آنهاست .
علم اخلاق(فقه اوسط) : قسمتی از آن که مربوط به نفس است نوعی پزشکی روح در مبارزه با آفات آن(تکبر ، حسد، وکینه... ) و پیشگیری از بیمار شدن روح است ؛ به گونه ایکه منجر به خودسازی و انسان سازی شود .قسمت دیگر آن در ارتباط با دیگران است.
[1] سوره رعد آیه 16-زمر 62
[5] سوره انفال آیه 71-سوره توبه آیه