کارگاه توحیدی نسیم حیات 1
معرفی اجمالی خطبه توحیدی امام رضا «علیه السلام»
معرفت و اهمیت آن در عبادت
اهمیت معرفت در زندگی
حرکت به سمت خدا با قلب
تنها معشوق انسان خداست
اهمیت معرفت الله از دیدگاه ائمه «علیهم السلام»
خط سیر خطبه بی بدیل و بسیار با گوهر آقا امام رضا «علیهالسلام» که در کتابهای درجه اول شیعه ذکر شده و از نظر سند بسیار معتبر است.
جلسه یکم
مقدمه:
چون مأمون عباسی خواست امام رضا «علیهالسلام» را برای خلافت و ولایت عهدی بگمارد، بنیهاشم (مراد، بنی عباس است که بخاطر قرابت با مأمون با این امر حسادت ورزیدند) را دعوت و جمع نموده و اظهار داشت که: من قصد کردهام تا علی بن موسیالرضا «علیهالسلام» را برای بعد از خود به مقام ولایت و خلافت معین کنم! بنیهاشم از روی حسادت گفتند: آیا کسی را که با امور مملکت و حکومت و تدبیر شئون خلافت و زمامدار آشنا نیست و سابقه و بصیرت و بینایی ندارد، میخواهی خلیفه کنی! بهتر است کسی را فرستاده و او را برای حضور در مجلسی دعوت کنی! و در همین جلسه به ناآگاهی او اطلاع یافته و این جریان تو را راهنمایی خواهد کرد.
پس مأمون کسی را فرستاد و آن حضرت حاضر شد. پس بنیهاشم آن حضرت را خطاب کرده و گفتند: تقاضا میکنیم به منبر بالا رفته و برای ما نشانهای از علم و هدایت برفراز کن که روی آن اساس و علامت؛ بندگی و عبادت پروردگار متعال را عمل کنیم!
پس آن حضرت روی منبر نشست و مقداری از زمان سر به پائین انداخته و چند دقیقه بسیار ماهرانه سکوت میکنند سپس تکانی خورده و خیلی شکوه انگیز روی منبر و در حالت اعتدال و استقامت میایستند؛ ابتدا ستایش و ثنای پروردگار متعال کرده و بعد بر رسول گرامی و اهل بیت اطهار او درود فرستاده و میفرماید:
1- (اول عبادة الله معرفته) و أصل معرفة الله تَوحیدُه؛
ترجم? فقر? اول: آغاز بندگی خداوند، (معرفت) به خداوند است.
معنای واژهها :
اول: چیزی که مقدم هست بر چیز دیگری که بر آن چیزهایی مترتّّب باشد، خواه مادی باشد یا معنوی. اول چیزهایی که غیر از أول هست را میگویند: «آخر»
عبادت: نهایت تذلّل و خضوع و خشوع و خواری در مقابل حق تعالی و اطاعت است از مولا؛
الله: یعنی خداوند تبارک و تعالی
معرفت: غیر از علم است. معرفت جزئی است و علم کلی است. در معرفت ما به خصوصیاتش یک شئ اطلاع کامل پیدا میکنیم که البته لزوماً احاطه نیست، بلکه با جزئی شناختن هست.
توضیح
یک اصل بسیار مهم را حضرت اینجا ذکر میکند و آن «تقدم معرفت بر انجام هرکاری است» که علی «علیهالسلام» میفرمایند: «ما من حرکة الّا و أنت محتاجُ فیها إلی معرفةٍ» یعنی در هرحرکتی انسان باید معرفت داشته باشد. یعنی باید با ابعاد آن حرکت آشنا شوی. در روایت دیگر فرمود وقتی میخواهید وارد یک کار شوید؛ خروجیها یش را هم باید نگاه بکنید، عبادت هم یک حرکت است. ما میخواهیم در مقابل یک شخص نهایت خواری را داشته باشیم و اطاعتش کنیم. پس منطقی هست که ابتدا، این شخص را بشناسیم این کیست که میخواهیم در مقابلش تذلّل بکنیم و اطاعتش بکنیم و خودمان را به او بسپاریم؟ اطاعت کار کوچکی نیست، یعنی هرچی بگوید، ما اطاعت میکنیم در دنیا در برابر مولاها ی بسیاری این کار دارد صورت میگیرد، یعنی تذلّل و خواری و اطاعت و عبادت
ما میگوئیم میخواهیم خدا را عبادت بکنیم و فقط هم او را لایق این کار میدانیم. که مردم آن طور که شایسته است خداوند را نمیشناسند و به تعبیر امام صادق «علیهالسلام» کسی را عبادت میکنند، اکثر مردم که هیچ شناختی از او ندارند.
خیلیها به طور سنتی عقائد به آنها رسیده ولی هیچ شناختی از آن کسی که عبادتش میکنند ندارند و عجیب اینکه ترجیح میدهند که همین طوری باشد یعنی وقتی آنها را دعوت به معرفت میکنید اثر ندارد. فلذا عبادتهایی را انجام میدهیم که به فرمایش امام صادق «علیهالسلام» شخص شصت سال طرف نماز میخواند و یک رکعتش هم قبول نیست! یا شخص قرآن میخواند اما قرآن لعنتش میکند «رُبَّ تال القرآن والقرآن یلعنه»
و این یک رسالت است برای هم? ما، که علاوه براینکه خودمان باید عبادتهایمان را براساس معرفت انجام بدهیم این را در جامعه بسط بدهیم که اگر کسی کار عبادی میکند براساس معرفت انجام شود.
در آموزهها ی دینی تأکید کرده اند که معرفت را بر انجام هرکاری مقدم بداریم. حتی بر عبادت خداوند تبرک و تعالی. چون معرفت هدف خلقت انسان است ما خلقت جن و الانس إلّا لیعبدون حتی خود قرآن میفرماید که عبادت یک هدف متوسط است واعبد ربّک حتی یأتیک الیقین یعنی پروردگارت را عبادت کن تا به یقین برسی. یعنی تا شهود بکنی و پرده کنار برود و این حالت تردیدها ، وسوسهها ، تزلزلها ، از بین برود. یقین خیلی مهم است.
در روایت آمده کمترین چیزی که بین بندگان خدا تقسیم شده یقین است. در حقیقت مثل طلائی است که از معدن استخراج میکنند.مقدمات بسیار و تلاشهای بسیاری صورت میگیرد، اما در سال فقط شاید چند کیلو طلا گیر بیاید.
معرفت تنها عطای الهی است که دنیایی نیست و هم? دنیا خلق شده تا اینکه بشر به یک معرفت برسد.
در حدیث گنجی مخفی؛ خداوند میفرماید: «کنتُ کنزاً مَخفیّاً فَخَلَقتُ الخَلق، لِکَی اُعرَف» خلق را آفریدم تا شناخته شوم. یعنی تمام خلقت و تاریخ با تمام شلوغیهایی که دارد، به وجود آمده تا از بین هم? این حرکتها یک عده ای به یقین و معرفت برسند.
باید محصول زندگی رسیدن به معرفت الله باشد. فلذا در میان این همه آدم چه کسانی موفق هستند؟ آنهایی که در درون شان به معرفت رسیدند، نه آنهایی که کار کردند، تلاش کردند یا حتی عبادت کردند.
عبادت اگر تبدیل به یقین نشود، چه بسار به تعبیر پیغمبر “صلی الله علیه و آله و سلم» انسان را از خداوند دور دور هم بکند. مقدم بر هرچیز معرفت است.
ایاک نعبد و ایّک نستعین؛ کاف ایاک در ترجمه میگوییم تو نه شما. تو شناخت جزئی است اینکه در قرآن از زبان انبیاء خطاب به خدا میگویند «أنت» یعنی تو این خیلی شناخت جزئی است. لذا بیشترین سرمایهگذاری به جای عمل و عبادت باید صرف فکر و معرفت شود.
رسول الله «صلی الله علیه و آله و سلم» به امیرالمؤمنین «علیهالسلام» میفرماید: «وقتی میبینی مردم زیاد دنبال عبادت هستند، تو تعقل کن تا بتوانی از بقیه مردم سبقت بگیری، علیک بکثرة العقل» وقت را باید در مطالعه و تعقل گذاشت. به گونه ای که در افعال خدا فکر بکنیم.
به تعبیر خود امام هشتم «علیهالسلام» در همین خطبه میفرماید: وأفعاله تعبیر تفهیم میخواهد بکند به ما، بالاخره میخواهد با ما حرف بزند. تمام خلقت زبان تکلّم خداست خدا متکلم است یک مقدار گوشمان را باز بکنیم.بلندترین صدای عالم صدای خداست. و اساساً تنها صدای عالم صدای خداست، ما باید این صدا را بشنویم.
امام جواد «علیهالسلام» میفرماید: «القصد الی الله تعالی بالقلوب ابلغ من إتعاب الجوارح بالأعمال که مهم ترین حرکت انسان حرکت قلبش است که با تعقل شروع میشود، تا آن قلب تکان بخورد و پیشرفت بکند. به جائی برسد این قلب به «یقین» برسد.
ما بدون شناخت خداوند چه رابطه ای میتوانیم با او برقرار کنیم؟
شعار دین ما و بزرگترین حرف پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» که «لااله الّا الله» است . برای انسان دلبری غیر از خدا وجود ندارد. چطور ممکن است کسی را که نمیشناسیم، به عنوان دلبر بگیریم؟ تا نشناسیم این ارتباط امکان پذیر نیست.
ما چطور میتوانیم مثل کسی شویم که هیچ شناختی از او نداریم: تخلّقوا باخلاق الله أمر شده که شما لیاقت تان خدا است. به اخلاق خدا متخلق شوید. اصلاً این خدا کی هست که باید عبادتش بکنیم؟ هم معشوق ما باشد هم ما اخلاق او را پیدا بکنیم؟ ما بدون شناخت خدا، اصلاً معشوق مان را نشناختیم.
قل إن کنتم یحبون الله فاتَّبعونی یُحببکم الله این همه با زبان عشق سخن گفته شده، این همه تأکید برای محبت ما چطور میتوانیم رابطه براساس محبت برقرار بکنیم؟ حکایت ما حکایت کسی است که در نامه به آن میگویند من محبوب تو هستم و ما هیچ شناختی از آن نداشته باشیم. نگاه کنید! گوش تاریخ پُر هست از حرفهای عاشقانه بین انسانها و خدا، چند نفر واقعاً این ادبیات را خوب میفهمند؟
شما بگویید محبت همسر و فرزند، همه میفهمند، اگر کسی نفهمد جای تعجب دارد اما وقتی درمورد خدا صحبت میکنیم به عنوان اله یعنی دلبر و معشوق متأسفانه استثناءً این را درکش میکنند.
صمیمیت، رفاقت بین انسان و خدا به معنای دقیق کلمه یا رفیق من لا رفیق له ، یا حبیب من لا حبیب له ، یا خیر من آوی إلیه طریب... واقعاً چطور میتواند به دست بیاید؟ یعنی ما لذتی که از خلوت محبوبِ انسانی خودمان میبریم که چه ماجراهایی دارد، یک موقع بگویند آیا تا به حال باخدا هم درگیریِ دوستی پیدا کردی؟ شده تا به حال برای همدیگر ناز بکنید؟ این قهر و نازهای مرسومی که بین انسان و سایر محبوبها ی خودش ایجاد میشود، بین تو و خدا ایجاد شود؟
ببینید عرفای ما چه سخنها یی به خدا دارند؟ چقدر ناله داریم از فراق مناجات خمس عشر را نگاه بکنید! خدایا رویت را از من برنگردان، خدایا تمام عشقم توئی، سوز دلم را جز تو کسی نمیتواند از بین ببرد.
چطور می شود که یک انسان به جائی میرسد که شخصاً با خدا درگیر میشود. با خدا، این خدا کیست؟ که یک کسی در خودش میبیند که قَد علم بکند و برود در حریم خدا و با خدا درگیر عاطفی و عشقی بشود و بینشان چه کشمکشهائی اتفاق بیفتد: قبض، بسط، قهر، آشتی، صلح و... شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد گاهی قهر میکند با ما، گاهی آشتی میکند.
به خدا میگوییم توّاب إنَّه کان توّابا توّاب یعنی خدا سمت بنده خودش برمی گردد!
بالاخره این خدا کیست که انسان می تواند در حریمش برود ، او بیاید در حریم ما، بیاید هم? دل ما را بگیرد، بشود دلبر، بشود اله ما برویم در حریمِ او و دوستِ او شویم. و بعد به من بگوید که من خیلی مشتاق بودم که تو برگردی...!
پیرامون معرفت و اهمیت آن؛
امیرالمؤمنین «علیهالسلام» فرمود: «معرفت الله سبحانه أعلی المعارف» أعلی یعنی قل? شناختها ، حق تعالی است. مهم ترین چیزی که انسان می تواند و باید بشناسد هدفِ خلقت خودش هست و إله خودش.
دارائی و شرافت یک انسان، آنچه که یک انسان از دنیا با خودش میبرد، به عنوان محصول یک زندگی انسانی معرفت حق تعالی است. سایر شناختها تابع این شناخت هستند. یعنی اگر این شناخت را به دست نیاوریم، درواقع بدون اینکه به هدف برسیم، دست خالی از این دنیا می رویم. لذا میفرماید: أعلی المعارف ما چون خودمان و حق تعالی را نمیشناسیم این چیزها ممکن است خیلی برایمان جذابیت نداشته باشد، حتی بعضیها علمشان امور خیالی است. برایش جذاب تر است تا اینکه بخواهد وقتش را بگذارد روی شناخت حق تعالی!
لذا حضرت یک جمل? تکان دهنده ای دارند که: «ما یَسُرُنی لَو مِتُّ طفلاً و اُدخِلتُ الجنّة و لم اکبر فأعرف ربّی و عزّوجلّ»! میفرماید: یعنی اصلاً من را خوشحال نمیکند که در بچگی میمردم و به بهشت میرفتم و بزرگ نمیشدم تا اینکه خدای خودم را بشناسم یعنی قشنگی بزرگ شدن و بلوغ این است که انسان بزرگ شود و خدا را بشناسد، اما متأسفانه نه در ارزیابیهای ما، تمام فاید? زندگی یک آدم کمالات دنیایی است.
اینقدر مهم است که اگر طرف ازدواج نکرده باشد و بمیرد میگویند «ناکام» یعنی تمام کام دنیا انگار ازدواج بوده است!
ما وقتی میگوییم خدا را هم میشناسیم، میگوییم خدا را شکر ازدواج کردیم یعنی خدا را هم همین طور میبینیم. شکرهای حیوانی که به تعبیر امام صادق «علیهالسلام» سگهای مدینه هم خدا را همین طور شکر میکنند. امیرالمؤمنین «علیهالسلام» میگوید: بزرگ شدن هدفش معرفت الله است و حتی هم? قیمت بزرگ شدن. ما چون خودِ زمینی خودمان را نگاه میکنیم، این حرفها خیلی برایمان عجیب و سنگین است؛ چرا؟ چون ما با گوش طبیعی و جنسی داریم این حرفها را میشنویم. فلذا برای طبیعت و حیوانات معنادار نیست . چه کسی از این کلام علی «علیهالسلام» لذت میبرد؟ آن کسی که بخش انسانی اش فعّال شده باشد. اصلاً این حرف را که ما یسرنی لومت طفلا... حضرت برای چه کسی زده؟ چه کسی وقتی این را میشنود از بزرگ شدن خودش لذت میبرد؟ اگر با شنیدن این کلام امیرالمؤمنین «علیهالسلام» لذت میبری از اینکه زنده هستی، و دنیا برایت قشنگ میشود، انسانیت بر شما مبارک باد.
دنیا فقط با معرفت الله قشنگ است. و دنیا با معرفت الله بالاتراز بهشت است.
ملاک: آیا وقتی وارد الله میشویم و مخاطب قرارش میدهیم، این ذهن و دلمان را متوجه میکنیم به داخل بهشت میرویم یا نه؟! خیلی کلام بند است! میگوید اگر بهشت نرفتی، نرفتی. همین که بزرگ شدی، خیلی مهم است.
چقدر دنیا قیمت و ارزش دارد که یک کسی میارزد بزرگ بشود، در طفولیت نمیرد با اینکه اگر در طفولیت بمیرد وارد بهشت میشود، اما سیر معرفتی یک سیر دیگر است که اینقدر ارزش دارد که انسان زنده بماند و زمانی را بگذارد برای معرفت الله و به راحتی هم جبران نمیشود اگر کسی زمان دنیا را از دست بدهد. آن چیزی که انسان در زندگی دنیا به دست میآورد خیلی گران قیمت تر است. به همین خاطر حضرت «علیهالسلام» میفرماید من یک ساعت دنیا را به هزاران سال آخرت نمیدهم. چقدر باید خدا را شکر کنیم که هنوز زنده ایم.
حضرت علی «علیهالسلام» میفرماید: اگر کسی یکبار از روی معرفت بگوید «لااله الّا الله» حتماً وارد بهشت خواهد شد. بهشتی که مبنایش این شعار باشد بسیار متفاوت است؛ بهشتی که از روی فضل الهی چون معصوم بوده واردش بشود.
این روایت مایسرنی... یک آینه است. خودتان را در آن نگاه کنید و ببینید چه میتوانید در این آینه ببینید. آیا ما هم همان لذتی که حضرت از بزرگ شدن میبرد میبریم؟
امام صادق «علیهالسلام» میفرماید: «لو یعلم النّاس ما فی فضل معرفة الله عزّوجلّ ما مَدُّوا أعینهم إلی ما متَّع الله به الأعداء من زهرة الحیاة الدنیا و نعیمها، و کانت دنیاهم اقلّ عندهم ممّا یطؤونه بأرجلهم و لنعموا بمعرفة الله جلّ و عزّ، و تلذّذوا بها تلذّذ من لم یزل فی روضات الجنان مع اولیاء الله؛...»
اگر مردم میدانستند «لو» که میگوید. مثل ای کاش است. «لو» را وقتی به کار میبرند که این تحقق پیدا نکرده یا تحقق برای همه پیدا نمیکند . حضرت میگوید اگر مردم میفهمیدند در شناخت خدا چه فضیلتی وجود دارد، اصلاً چشم نمیدوختند به بهرههایی که مردم از دنیا بردند. یعنی خیلی گرانقیمت است معرفت الله.
شناخت اینکه در معرفت الله چی هست کافی است، همین که به ارزش معرفت الله پی ببرد، دیگر چشم نمیدوزد به الهه های مردم. تازه میفرماید به الأعداء به چیزهایی که خداوند دشمنان را بهره مند کرده. شما در یک شاخ? گل که قسمتی اش تازه است و قسمتی اش پژمرده وقتی به آن قسمت تازه نگاه میکنید لذت میبرید اما تو خودت هم میفهمی که چند ساعت دیگر این گلهای قشنگ به سرنوشت آن گلهای پژمرده دچار میشوند. زهرة الحیاة الدنیا یعنی دنیا اینجوری است. یعنی یک چیزی به اسم طراوت، زیبایی، جوانی، ازدواج، مسکن و... میآید همین که تو میآیی از آن بهره مند شوی، به تعبیر قرآن، چند ساعتِ بعد میبینید که هیچی از آن نمیماند. میفرماید اگر شما بدانید در معرفتِ خدا چی هست، اصلاً حسرت داشتهها ی هیچکس را نمیخورید. یعنی معرفت الله را اگر به دست آورید، همه چیز را به دست آوردید. اصلاً به چیزی دیگر نگاه نمیکنید، چیزی را آرزو نمیکنید. معرفت الله یعنی همه چیز که علی «علیهالسلام» در روایت قبل فرمودند اصلاً از بهشت هم بالاتر است.
در ادامه میفرماید: دنیای دشمنان که ظاهراً جلو? بیش تری دارد در نزد آن کسانی که فضیلت معرفت خدا را میدانند خیلی کوچکتر از آن چیزی است که رویش پا میگذارند و میروند.
در ادامه میفرماید: اینها چنان از معرفت خدا نصیب میبرند و اینقدر لذت میبرند آیا ما از معرفت خدا لذت میبریم؟ از فکرِ به خدا، از ذکرِ خدا درمورد ذکر خدا فرمود: الذکر لذت المحبین حتی گر میسر نیست بر من کام او/ عشق بازی میکنم با نام او حتی خیالش قشنگ است و لذت دارد. خداوند چقدر در قرآن زیبا فرموده: یذکرون الله قیاماً و قعوداً علی جنوبهم در رختخواب هم هستند، خیال خدا با آنهاست.
حضرت میفرماید: چنان لذت میبرند از معرفت خدا مثل لذت کسی که در بهشت با اولیاء خدا مشغول مصاحبت هستند. اگر ما وارد این بهشت نشویم و بمیریم خیلی باخت کرده ایم.