چادریها چند نوعاند. چادریهایی که سنتی چادریاند، چادریهایی که زورکی چادریاند و چادریهایی که آن را به عنوان حجابشان انتخاب کردهاند و فلسفه? پوشیدن چادر دستکم برای خودشان حل شده است.
البته مرز بین اینها هم درست مشخص نیست. مثلا چادریهایی داریم که در فلسفه? حجاب و چادر حتی قلم میزنند و صاحبنظر محسوب میشوند، اما از این که پر چادرشان را به باد بدهد هم ابایی ندارند. کار در مورد اینها سختتر است. یعنی سخت است برای کسی که در این موضوع با سواد است بیایی منبری دوستانه بروی که آن مانتوی رنگوارنگی که زیر این چادر تنات کردهای و به زور تا زانوهایت میرسد، وقتی بین دو لبه? سیاهی چادر قاب میشود، بدتر و بیشتر جلب توجه میکند تا وقتی که همین مانتوی رنگارنگ را بدون چادر بپوشی.
قبل از افاضاتم بگویم که خود نگارنده هم -که بنده باشم!- توی چادر پوشیدن همچین آدم علیهالسلامی نیستم؛ اما حداقل افتخارم این است که سیر پوششم تقریبا خطی بوده. نه از آن دسته آدمهای روبگیری بودهام که غیر از چشمها، دهانشان را هم میپوشانند، و نه از آن دست چادریهایی که دو نفر را باید برای جمع و جور کردن چادرشان استخدام کرد. که حتی آدمهایی از دسته? اول دیدهام که بعد از چند سال چادر را بالکل و در مقابل چشمان از تعجب گردشدهمان کنار گذاشتهاند. به نظر خودم، در تمام این سالها یک حد وسطی را گرفتهام.
من چادر را از وقتی که یادم میآید سرم میکردم. حتی پیش از دبستان… تا دوم راهنمایی، تنها جایی که چادر سر نمیکردم برای مدرسه بود، که مانتو خودش پوشش کاملی بود. اما از سال دوم راهنمایی، تصمیم گرفتم که توی راه رفت و برگشت مدرسه هم چادر سرم کنم. شیرینی این تصمیم را هنوز هم به خاطر دارم. بگذریم از روزهای اولی که هنوز عادت نکرده بودم و گهگاه چادر ِ تا زده را روی دست میانداختم و چند متری که از مدرسه بیرون میآمدم، وقتی هنوز گرم صحبت با بچهها بودم، تازه یادم میافتاد بدون چادر از مدرسه بیرون زدهام!
توی همه? این سالها هم، همه? کارهایم را با همین چادر انجام دادهام. از درس و تحصیل و کار و فعالیت گرفته تا مسافرت و راهپیمایی و خرید و رانندگی. هیچوقت هم احساس نکردهام که این چادر چه چیز دست و پاگیری است. اگر میبینید بعضی از چادریها بابت دست و پاگیر بودن چادرشان مینالند، حتم بدانید که یا درست نمیدانند چطور باید چادر سر کنند، یا نمیدانند کدام چادر مناسب کدام فعالیت است.
البته اشتباه نشودها! این به این معنی نیست که مدعی هستم چادر سر کردن و با چادر فعالیت کردن، از فعالیت بدون چادر آسانتر است. نخیر. اما اگر بدانی چطور بپوشی، مانع کار و فعالیت و حرکت نیست.
البته خب… چرا! بخواهی خوب نگاه کنی، چادر یک جورهایی محدودیت میآورد. بله، محدودیت! محدودیتِ ارتکاب خیلی از معاصی و اشتباهات. لباس تن من و شما، ظاهر من و شما، حجابِ خانمها و پوشش و محاسن ِ آقایان، خیلی وقتها، توی خیلی از کارها، خودش به تنهایی و بیهیچ منع دیگری، مانع آلودگی است. من ِ چادری وقتی به چادرم نگاه میکنم، دیگر توی هر جمعی شرکت نمیکنم، دیگر هر طوری که بخواهم حرف نمیزنم، با آقایان هر جور عشقم میکشد رفتار نمیکنم. و این محدودیت، همان چیزی است که مصونیت میآورد. که باعث میشود قربانی نگاههای هوسآلود و تکههای زننده? عدهای آدم یکلا قبا نشوم.
اگر بگویم تعداد دفعاتی که از طرف همین آدمها مورد توهین و تکه و متلکپراکنی قرار گرفتهام، کمتر از بیست بار در کل عمرم بوده است، حتما باور نمیکنید. اما سعی کنید باور کنید! این یک واقعیت است. این که خانمهای محجب در حفاظی از امنیت و احترام قرار گرفتهاند، یک واقعیت است.
|