عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

پس چرا دوست دخترت نه؟

    نظر

به قول خودش صد تا دوست دختر سانتان مانتان داشت ! مادرش اصرار داشت زن بگیره ،

بلاخره هم قانعش کرد ! مامانش هم شروع کرده بود به خواستگاری رفتن ولی هر جایی یه مشکلی بود

و نمیشد ! یه روز نشستیم گفتیم ای بابا چی شد پس کی زن میگیری ؟! خندید گفت: چهمی دونم

بابا زن گرفتن به ما نیومده ! گفتیم بابا تو که این همه دوست دختر داری یکی از همینا…

وسط حرفم پرید گفت نه دیگه نشد ! من زن نجیب می خوام ! نه این

عروسکا که هر روز اسباب بازی یه نفر میشن…