حقیقت دنیا از دیدگاه امیرمؤمنان علی(ع)
دنیا ظاهری فریبنده دارد، ولی محتوای آن رنج و سختی است و حرکت و دگرگونی (تغیّر) بر آن حاکم و انسان همواره در معرض این تغیّرات میباشد. خداوند دربارهی ماهیت زندگی دنیا میفرماید: بدانید که زندگی دنیا بازیچه و لهو و زینت و تفاخر بین شما و تکاثر در اموال و اولاد است...
1 ـ معانی لغوی و اصطلاحی
فیما سال یزید بن سلام النبی صلیاللهعلیهوآله، سأله عن الدنیا لم سمیت الدنیا.
یزید بن سلام از پیامبر صلیاللهعلیهوآله پرسید: برای چه دنیا را دنیا نامیدند؟
قال: لان الدنیا دنیه خلقت من دونه الاخره، ولو خلقت مع الاخره، لم یفن اهلها کما لا یفنی اهل الاخره...1
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دربارهی علت نامگذاری دنیا فرمودند:
چون دنیا پست است و به غیر از آخرت خلق شده است و اگر با آخرت خلق میشد، اهل آن فانی نمیشدند، همچنان که اهل آخرت فانی نمیشود.
حضرت علی علیهالسلام نیز در این باره فرمودند:
انّما سمیت الدنیا دنیا، لانها ادنی من کل شی، و سمیت الاخره، آخره لان فیها الجزاء و الثواب.2
دنیا، دنیا نامیده شد؛ زیرا پستتر از هر چیزی است و آخرت، آخرت نامیده شد؛ زیرا ثواب و عقاب در آخرت داده میشود.
«دنیا» مونث «ادنی» است. اگر آن را از «دنی» و «دنائت» بدانیم به معنی پستتر و اگر از «دنو» به حساب آوریم به معنی نزدیکتر است و به معنای کمتر هم آمده است.3 و آن پیوسته وصف است و احتیاج به موصوف دارد مثل حیات دنیا ـ عذاب دنیا ـ سعادت دنیا.
و زندگی دنیا را دنیا میگوییم یا از این جهت که نسبت به زندگی آخرت، پستتر و ناچیزتر است و یا از آن رو که این زندگی از زندگی آخرت به ما نزدیکتر است.
از آیات شریفه بر میآید که معنای دوم مورد نظر است و اصل آن «دنوّ» میباشد؛ زیرا در آیات زیادی با آخرت مقابل آمده است.
واژهی دنیا در قرآن، 115 بار تکرار شده و در تمام آنها، صفات زندگی کنونی است مگر در چهار محل که صفت آسمان و در کنار بیابان آمده است.4
جوهری در صحاح میگوید: دنیا به دلیل نزدیک بودنش دنیا نامیده شده است و در قاموس و اقرب الموارد، دنیا را نقیض آخرت میداند. در نهایه نیز میگوید: دنیا اسم این زندگی است که آخرت از آن دور است.5
شاید حکمت این که دنیا را به معنی پست گرفتهاند، این باشد که انسان را به لجن میکشد و به رسوب میافکند. چنین انسانهایی به زمین چسبیده، خشک، سفت و سختاند؛ بیجنبش و خیزش و جهش؛ انبانی هستند از شکم و کیسهای از شهوت. سامریانی طلاخوار و طلاپرست، و گوساله پرستانی، سکهباز و اینهایند طرفداران دنیای پست.
معنای دیگر دنیا، نزدیک است، یعنی دم دست است، دستها آن را لمس میکند و دیدگان نزدیکبین آن را میبیند؛ چشمهایی که از دیدن آفاق دوردست حیات و پشت پردهی دنیای سود و پروازگاه ارزشهای والای انسانی، خود را محروم کردهاند.6
علامه مجلسی در این باره میگوید:
بدان که دنیا بر معانی گوناگونی اطلاق میشود. یکی از آن معانی، زندگی دنیا است. اگر کسی زندگانی دنیا و بقا و عمر را برای منظورهای ناروا بخواهد، این ناپسند و مذموم است و کسی که بقا را برای طاعات و عبادات و کسب کمال و تحصیل سعادت بخواهد، پسندیده و ممدوح و عین آخرت است. به همین جهت، انبیا و اوصیا، طول عمر و بقای در دنیا را میخواستند.7
و باز دربارهی دنیا گفتهاند:
هرآن چه انسان را از خدا باز دارد، دنیاست خواه مال و فرزند باشد خواه مقام و تدریس و تألیف کتب و...
گاهی انسان میپندارد که در مسیر اللّه است و دوست دارد در جامعه مطرح شود سخنش در دلها بنشیند، این دنیاست؛ زیرا از اقبال مردم لذت میبرد از ادبار مردم نگران میشود،... خوش دارد مردم حرف او را بشنوند و سخن او را بپذیرند... . بنابراین هر آن چه انسان را از اللّه باز میدارد، دنیاست. اگر آن چیز علم بود، دنیا بودن و حجاب بودن آن، غلیظتر، ستبرتر و محکمتر است.8
گاهی در گفت و گوی روزانه، کلمهی دنیا به کار میرود و منظور، کیهان، کهکشان و زمین و اشجار و حیوانات است که دربارهی آن اختلافی نیست، اما گاه منظور از دنیا، فضایی است که انسان در آن زندگی میکند. این فضا ترکیبی است از محیط، جامعه، تاریخ، خانواده، غرایز درونی، تأثیرات طبیعی و محتوای فکری و روحی انسانها. برای چنین معنایی، کلمه «روزگار»، «دهر»9 و همانند آن آورده میشود. آن چه برای بشر اهمیت دارد و سرنوشت ساز است، نحوهی نگرش او به همین فضاست. برداشتهای انسان از دنیا با این محتوا، بسیار مهم و زیربنای تصمیمهای بعدی او هستند.10 دیدگاههای گوناگون دربارهی دنیا نیز از همین جا ناشی میشود که در فصلهای آینده به تفصیل بحث میشود.
2 ـ ماهیت حیات دنیوی
بندگان خدا! شما را به پرهیزکاری و پیروی خدا سفارش میکنم و از دنیا برحذر میدارم «مثل الدنیا کظلک، ان وقفت وقف و إن طلبته بعد»11؛ زیرا دنیا سرای کوچ کردن و جای کدورت و ناخوشی است. ساکن آن رونده و مقیم آن جدا شونده است. اهل خود را به جنبش میآورد و در کشاکش میاندازد مانند جنبانیدن کشتی که بادهای سخت در میان دریا، آن را به حرکت و اضطراب درآورده باشد. (یعنی تغیّرات دنیا هم چون حرکات کشتی در دریا است و حوادث روزگار مانند احوال کشتی در وقت امواج و اضطرار).
پس بعضی از مسافران غرق و هلاک میشوند و برخی رهایی یافته، به روی موجها دست و پا میزنند و باد، آنان را از این سو به آن سو میبرد و به ترس و نگرانی مبتلا میسازد. آن که غرق شد، بازیافت او ممکن نیست و آن که رهایی یافت، به سوی تباه شده میرود (خلاصه مردم در دنیا مانند کشتی شکستگان دریا بعضی از بین رفتهاند و از ایشان خبری نیست و بعضی گرفتار خواهشهای نفس شدهاند و در راه نابودی سیر میکنند).12
بنابراین دنیا ظاهری فریبنده دارد، ولی محتوای آن رنج و سختی است و حرکت و دگرگونی (تغیّر) بر آن حاکم و انسان همواره در معرض این تغیّرات میباشد. خداوند دربارهی ماهیت زندگی دنیا میفرماید:
بدانید که زندگی دنیا بازیچه و لهو و زینت و تفاخر بین شما و تکاثر در اموال و اولاد است. مثل آن بارانی است که کافران از روییدن گیاهانش به شگفت در آیند و گیاهان به منتهای درجهی رشد برسند. در آن هنگام به زودی گراییده، خشک میشوند. دنیا کافران نیز چنین است. البته در آخرت عذاب شدیدی است و هم مغفرت و رضوانی از ناحیهی خداست و زندگی دنیا چیزی جز گول زنکی فریبنده نیست.13
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد:14
زندگی دنیا عرضی است زایل و سرابی است باطل که از یکی از خصال پنجگانهی زیر خالی نیست:
1 ـ لعب و بازی؛
2 ـ لهو و سرگرم کننده (که انسان را از کاری مهم و حیاتی باز میدارد)؛
3 ـ زینت؛15
4 ـ تفاخر (مباهات کردن به حسب و نسب)؛
5 ـ تکاثر (فخرفروشی به مال و فرزند بیشتر).
و اینها همان موضوعاتی است که نفس آدمی بدان علقه میبندد؛ اموری خیالی و زایل که برای انسان باقی نمیماند.
مَثَل زندگی در بهجت و فریبندگی و سپس در زوال و از دست شدنش، مانند بارانی است که به موقع میبارد و گیاهان و زراعتها را میرویاند و کشاورزان از روییدن آنها خوشحال میشوند آن زراعت و گیاه همچنان رشد میکند تا به حد نهایی رشد خود برسد و رفته رفته رو به زردی میگذارد. سپس گیاه خشکیده و شکسته میشود که بادها از هر سو به سوی دیگرش میبرند.
در برخی آیات، وقتی سخن از دنیا و آخرت است، از حیات دنیوی صحبت میشود. در اینگونه آیات، بیتردید مقصود از حیات دنیوی، «حیات طبیعی محض» است که در برابر حیات طیبه و حیات هدفدار قرار میگیرد.16
ویژگی دیگر دنیا این است که هر اندازه انسان تشنه به سوی آن میرود، میخواهد بیش از پیش برخوردار گردد، حریصتر و تشنهتر میشود و برای کسی که از دیدگاه هدف بودن مورد توجه قرار دهد، در پایان کار جز ا ین نخواهد بود که:
دنیا چون حباب است ولکن چه حباب
نه بر سر آب بلکه بر روی سراب
آن هم چه سرابی که ببیند به خواب
آن خواب چه خواب، خواب بدمست خراب17
مردم بر اساس جهان بینی و شناخت خویش از دنیا و آخرت، زندگیهای گوناگونی دارند. به چند نمونهی آن اشاره میشود:18
1 ـ زندگی ناآگاهانه و بدون استقلال شخصیت و آزادی و اختیار.
این زندگی، صورتی بیمعنی از زندگی است که از حقیقت و معنای حیات فقط دو چیز دارد:
ـ حرکت و تولید مثل و...
ـ نام زندگی است که به چنین انسانها هم زنده میگویند. اینان نه معنای زندگی دنیوی را میفهمند و نه میتوانند از زندگی معنوی و اخروی درکی داشته باشند. همه چیز برای آنان در همان حال که نسبی هست، مطلق هم میباشد (مردگان زنده نما).
2 ـ زندگی دنیوی برای دنیای محض و به عبارت دیگر زندگی مادی برای زندگی مادی.
3 ـ زندگی معنوی برای بعد لطیف روح یا برای آخرت محض19.
4 ـ زندگی دو عنصری (دنیوی و اخروی) که هر یک هدفهای جداگانه هستند (هم دنیا را میخواهند و هم آخرت را).
5 ـ زندگی معنوی نما برای زندگی مادی.
این زندگی برای آنانی است که از فهم حقیقت حیات ناتواناند و با نادانی رسوا کننده و چهرههای تصنعی با واقعیتهای حیات مبارزه میکنند و یا این که تا حدودی حقیقت حیات را فهمیدهاند، ولی بیشخصیتی و ضعف اراده، آنان را به این زندگی کشانده است.
6 ـ زندگی دنیوی در مسیر حیات اخروی که «حیات هدفدار» نامیده میشود.
پیامبران این نوع زندگی را برای بشریت عرضه و تبلیغ میکنند. در این زندگی، دنیا برای بهرهگیری از قیامت به کار گرفته میشود و بر اساس این دیدگاه، هر فردی مسؤول عمل و دستاوردهای خویش خواهد بود.
حضرت علی علیهالسلام حیات دنیا را چنین توصیف میفرماید:
فانها عند ذویالعقول کفیء الظّل بینا تراه سابغا حتی قلص و زائدا حتی نقص.20
دنیا نزد خردمندان مانند برگشتن سایه است. در همان هنگام که آن را در حال گسترش میبینی، رو به جمع شدن و زوال است و در همان هنگام که آن را رو به افزایش میبینی به نقصان و کاهش میگراید.
همهی مردم میدانند که مرگ هر لحظه نزدیکتر میشود و دنیا در گذر است و هیچ شیرینی ندارد، مگر این که تلخی نیز به دنبال دارد و هیچ آسایشی برای انسان نمیآورد، مگر این که رنج و مشقتی در آن نهفته است. اگر دنیا کسی را از طراوت خود نشاط بخشید، از ناگواریهایش نیز خسته و درمانده مینماید. با این حال کمتر کسی است که از زندگی در این دنیا و ادامهی آن شادمان نباشد. مردم دنیا معمولاً از فراق دنیا احساس وحشت میکنند و زیباییها و خوشیهای دنیا همهی سطوح روحی آنان را میخرد.21
روزگار دو روز است. روزی که گذشت و روزی که در گذر است. در حلال آن، حساب است و در حرامش عذاب شدید. جمع مال میکنی تا وارثان از آن استفاده کنند در حالی که تو در قبر تنها و یگانه میمانی. لذتها و خوشیهای دنیا مایهی دردسر و سختی عقلاست. پس در پی کسب چیزی نباشید که هدف اصلی نیست.22
3 ـ زینتهای دنیا
اما بعد فانی احذّرکم الدنیا فانها حلوه خضره، حفّت بالشهوات و تحبّبت بالعاجله و راقت بالقلیل، و تحلّت بالامال و تزینت بالغرور قد تزینت الدنیا بغرورها و غرت بزینتها.23
پس از حمد خدا و درود بر پیغمر صلیاللهعلیهوآله، شما را از (دل بستن به) دنیا بر حذر میدارم؛ زیرا دنیا (به کام دنیاپرستان) شیرین و (در نظر آنان) سبز و خرّم است. به شهوتها و خواهشهای بیهوده، پیچیده است و به وسیلهی متاعهای زود از بین رونده (با خواهان) اظهار دوستی میکند. به زیورهای اندک، (مردم را) به شگفتی آورده، شاد مینماید و برای آرزوها(ی بیجا که اطمینان به آن نیست) و فریب (نادانان) خویش را آرایش نموده است.24
بنابراین زینتهای دنیوی سبب:
1 ـ آرزوهای بیجا
2 ـ فریب نفس آدمی میباشد.
زینت در لغت:
1 ـ به زیبایی محسوس.
2 ـ زیبایی معقول.
3 ـ جمال ربوبی
گفته میشود و در لغت اعم از جمال است. همچنین در قرآن به معنای زیبایی محسوس هم آمده است.
انسان در مقابل آرایشها و نمایشهای جالب دنیا
از آن رو که بیشتر مردم همچنان که در برابر امتیازهای دنیوی مانند فرزندان، مقام، شهرت و ثروت خود را میبازند و نمیتوانند از آن امور بهرهبرداری مناسب کنند، در برابر نمود زیباییها نیز به سرعت از خود بیخود شوند. این ضعف شخصیت از یک سو و ناآگاهی از ماهیت، و علل، لوازم و نتایج آن امتیازات و زیباییها از سوی دیگر مانع از آن میشود که انسان به عمق ماهیت و لوازم و نتایج آنها پی ببرد.25
بنابراین زینتهای دنیوی فریبنده است و با جمال و زیبایی خود، آدمی را میفریبد.
4 ـ اقبال و ادبار دنیا
به دنیا بنگرید مانند نگاه کسانی که از آن اعراض و دوری کردهاند؛
انّک ان اقبلت علی الدنیا أدبرت26.
بدرستی که اگر به دنیا رو آوری از تو دوری میجوید.
زیرا به خدا سوگند! دنیا به روزی ساکناش را دور میکند و نعمت دار، دولتمند و امنیتجو را مصیبتزده و اندوهناک میسازد.27
خوشی آن به اندوه آمیخته است و قوت و توانایی و جوانی مردان آن به ضعف و ناتوانی و پیری میرسد. پس فراوانی آن چه در دنیا از آن خوشتان میآید، شما را فریب ندهد؛ زیرا بهرهی شما در دنیا از آن چه به آن دسترسی دارید، کم است.28
نوش بینیش و قدرتی که رو به ضعف نرود، در این دنیا وجود ندارد.
ألا انما الدنیا بلا و فتنه
علی کل حال أقبلت أوتولت29
همواره و در هر حال دنیا، بلا و مایهی آزمایش و فتنه میباشد؛ چه اقبال داشته باشد و چه ادبار داشته باشد و روی برگرداند. بنابراین اقبال دنیا، اقتضای شکر را دارد و ادبار دنیا، اقتضای صبر را.
لاینال امروء من غضارتها رغبا إلا أرهقته من نوائبها تعبا ولایمسی منها فی جناح أمن إلا اصبح علی قوادم خوف.30
هیچ کس از خوشی آن به مراد نمیرسد مگر این که از مصایب و اندوههای آن رنج و سختی را دریابد، و در بال امن و آسودگی، شبی را به سر نبرد مگر این که بامداد، بالهای خوف و ترس پیش روی اوست.
برای کسانی که دنیا مورد رغبت و خشنودی ذاتی است، بین شکوفایی و پژمردگی آن، یک به به و یک آه فاصله است.
این دنیا جایگاهی است که اگر طراوت دوران جوانی را به انسانها میبخشد، در مقابل، خستگی و فرسودگی روزگار پیری را هم نصیباش میسازد. مبدّل ساختن بهار به خزان، کار دیرینهی این دنیا است.31
چو دنیا رو کند با کس، دهد خوبیش از هر کس
چه بر گردد، برد زیبایی و سازد و را چون خس32
شاید در این دنیا کمتر کسی باشد که با اندک توجه نفهمد که شادیهای این دنیا نه تنها عمیق نیست، بلکه از نظر مدت نیز کمتر از غم و غصههایی است که در این دنیا انسان را احاطه میکند و این امر به خاطر آن است که مردم با غرق شدن در شادیها و لذایذ از هدف بسیار مهمی که در پیش دارند، غافل نشوند.33
امام علی علیهالسلام میفرماید:
هیچ مردی از متاع دنیا مسرور و شادمان نبوده مگر آن که در پی آن، گریهی گلوگیر (با غم و اندوه) به او رو آورده است و از خوشیهایش رو نیاورده، مگر این که از بدیهایش به او زیان رسانده است (هیچ کس از دنیا به دلخواه شکمی سیر نکرد و به آرزوی خود نرسید مگر این که دنیا پشت کرد و نعمت از او باز گرفت) و دنیا او را باران فراخی و خوشبختیتر نساخت مگر این که ابر بلا پی در پی بر او بارید (چون رفتار دنیا این گونه است).34
5 ـ دنیا سرای آزمایش
مولای پرواپیشهگان میفرماید:
انتم مختبرون فیها، و محاسبون علیها35
مَثَل کسی که دنیا را با آزمایش شناخته است مانند مَثَل مسافرانی است که در جای قحط و تنگی ـ که موافق ایشان نیست ـ جای پر آب و گیاه و گوشهی سبز و خرّمی را قصد کنند، و رنج راه و دوری یار و سختی سفر و ناگواری خوراک را بر خود هموار سازند تا به فراخی سرای خویش و جایگاهشان برسند. پس از آن سختیها، درد و آزادی نمییابند و در صرف اندوختهی خویش در آن راه، غرامت و تاوان نبیند و نیست چیزی خوشایندتر نزد ایشان از آن چه آنان را به منزل و جایگاهشان نزدیک کند.36
هرچه آید میرود از دست تو
مینشاند بودنش دلبست تو
حضرت علی علیهالسلام دربارهی آزمایش مردم در این دنیا میفرماید:
مردم به دنیا به سبب امتحان و آزمایش گرفتار شدهاند (مردم در این فتنهها آزمایش میشوند) پس آن چه از دنیا برای دنیا فراهم آورند، از کفشان میرود و در آخرت، حساب آن را از آنان میطلبند و آن چه از دنیا برای غیر دنیا (آخرت) تهیه کنند، برایشان میماند و همیشه با آنهاست.37
منبع : کتاب "سـرای گذر (دنیا از منظر امام علی علیهالسلام)"
ادامه دارد ...
فیما سال یزید بن سلام النبی صلیاللهعلیهوآله، سأله عن الدنیا لم سمیت الدنیا.
یزید بن سلام از پیامبر صلیاللهعلیهوآله پرسید: برای چه دنیا را دنیا نامیدند؟
قال: لان الدنیا دنیه خلقت من دونه الاخره، ولو خلقت مع الاخره، لم یفن اهلها کما لا یفنی اهل الاخره...1
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دربارهی علت نامگذاری دنیا فرمودند:
چون دنیا پست است و به غیر از آخرت خلق شده است و اگر با آخرت خلق میشد، اهل آن فانی نمیشدند، همچنان که اهل آخرت فانی نمیشود.
حضرت علی علیهالسلام نیز در این باره فرمودند:
انّما سمیت الدنیا دنیا، لانها ادنی من کل شی، و سمیت الاخره، آخره لان فیها الجزاء و الثواب.2
دنیا، دنیا نامیده شد؛ زیرا پستتر از هر چیزی است و آخرت، آخرت نامیده شد؛ زیرا ثواب و عقاب در آخرت داده میشود.
«دنیا» مونث «ادنی» است. اگر آن را از «دنی» و «دنائت» بدانیم به معنی پستتر و اگر از «دنو» به حساب آوریم به معنی نزدیکتر است و به معنای کمتر هم آمده است.3 و آن پیوسته وصف است و احتیاج به موصوف دارد مثل حیات دنیا ـ عذاب دنیا ـ سعادت دنیا.
و زندگی دنیا را دنیا میگوییم یا از این جهت که نسبت به زندگی آخرت، پستتر و ناچیزتر است و یا از آن رو که این زندگی از زندگی آخرت به ما نزدیکتر است.
از آیات شریفه بر میآید که معنای دوم مورد نظر است و اصل آن «دنوّ» میباشد؛ زیرا در آیات زیادی با آخرت مقابل آمده است.
واژهی دنیا در قرآن، 115 بار تکرار شده و در تمام آنها، صفات زندگی کنونی است مگر در چهار محل که صفت آسمان و در کنار بیابان آمده است.4
جوهری در صحاح میگوید: دنیا به دلیل نزدیک بودنش دنیا نامیده شده است و در قاموس و اقرب الموارد، دنیا را نقیض آخرت میداند. در نهایه نیز میگوید: دنیا اسم این زندگی است که آخرت از آن دور است.5
شاید حکمت این که دنیا را به معنی پست گرفتهاند، این باشد که انسان را به لجن میکشد و به رسوب میافکند. چنین انسانهایی به زمین چسبیده، خشک، سفت و سختاند؛ بیجنبش و خیزش و جهش؛ انبانی هستند از شکم و کیسهای از شهوت. سامریانی طلاخوار و طلاپرست، و گوساله پرستانی، سکهباز و اینهایند طرفداران دنیای پست.
معنای دیگر دنیا، نزدیک است، یعنی دم دست است، دستها آن را لمس میکند و دیدگان نزدیکبین آن را میبیند؛ چشمهایی که از دیدن آفاق دوردست حیات و پشت پردهی دنیای سود و پروازگاه ارزشهای والای انسانی، خود را محروم کردهاند.6
علامه مجلسی در این باره میگوید:
بدان که دنیا بر معانی گوناگونی اطلاق میشود. یکی از آن معانی، زندگی دنیا است. اگر کسی زندگانی دنیا و بقا و عمر را برای منظورهای ناروا بخواهد، این ناپسند و مذموم است و کسی که بقا را برای طاعات و عبادات و کسب کمال و تحصیل سعادت بخواهد، پسندیده و ممدوح و عین آخرت است. به همین جهت، انبیا و اوصیا، طول عمر و بقای در دنیا را میخواستند.7
و باز دربارهی دنیا گفتهاند:
هرآن چه انسان را از خدا باز دارد، دنیاست خواه مال و فرزند باشد خواه مقام و تدریس و تألیف کتب و...
گاهی انسان میپندارد که در مسیر اللّه است و دوست دارد در جامعه مطرح شود سخنش در دلها بنشیند، این دنیاست؛ زیرا از اقبال مردم لذت میبرد از ادبار مردم نگران میشود،... خوش دارد مردم حرف او را بشنوند و سخن او را بپذیرند... . بنابراین هر آن چه انسان را از اللّه باز میدارد، دنیاست. اگر آن چیز علم بود، دنیا بودن و حجاب بودن آن، غلیظتر، ستبرتر و محکمتر است.8
گاهی در گفت و گوی روزانه، کلمهی دنیا به کار میرود و منظور، کیهان، کهکشان و زمین و اشجار و حیوانات است که دربارهی آن اختلافی نیست، اما گاه منظور از دنیا، فضایی است که انسان در آن زندگی میکند. این فضا ترکیبی است از محیط، جامعه، تاریخ، خانواده، غرایز درونی، تأثیرات طبیعی و محتوای فکری و روحی انسانها. برای چنین معنایی، کلمه «روزگار»، «دهر»9 و همانند آن آورده میشود. آن چه برای بشر اهمیت دارد و سرنوشت ساز است، نحوهی نگرش او به همین فضاست. برداشتهای انسان از دنیا با این محتوا، بسیار مهم و زیربنای تصمیمهای بعدی او هستند.10 دیدگاههای گوناگون دربارهی دنیا نیز از همین جا ناشی میشود که در فصلهای آینده به تفصیل بحث میشود.
2 ـ ماهیت حیات دنیوی
بندگان خدا! شما را به پرهیزکاری و پیروی خدا سفارش میکنم و از دنیا برحذر میدارم «مثل الدنیا کظلک، ان وقفت وقف و إن طلبته بعد»11؛ زیرا دنیا سرای کوچ کردن و جای کدورت و ناخوشی است. ساکن آن رونده و مقیم آن جدا شونده است. اهل خود را به جنبش میآورد و در کشاکش میاندازد مانند جنبانیدن کشتی که بادهای سخت در میان دریا، آن را به حرکت و اضطراب درآورده باشد. (یعنی تغیّرات دنیا هم چون حرکات کشتی در دریا است و حوادث روزگار مانند احوال کشتی در وقت امواج و اضطرار).
پس بعضی از مسافران غرق و هلاک میشوند و برخی رهایی یافته، به روی موجها دست و پا میزنند و باد، آنان را از این سو به آن سو میبرد و به ترس و نگرانی مبتلا میسازد. آن که غرق شد، بازیافت او ممکن نیست و آن که رهایی یافت، به سوی تباه شده میرود (خلاصه مردم در دنیا مانند کشتی شکستگان دریا بعضی از بین رفتهاند و از ایشان خبری نیست و بعضی گرفتار خواهشهای نفس شدهاند و در راه نابودی سیر میکنند).12
بنابراین دنیا ظاهری فریبنده دارد، ولی محتوای آن رنج و سختی است و حرکت و دگرگونی (تغیّر) بر آن حاکم و انسان همواره در معرض این تغیّرات میباشد. خداوند دربارهی ماهیت زندگی دنیا میفرماید:
بدانید که زندگی دنیا بازیچه و لهو و زینت و تفاخر بین شما و تکاثر در اموال و اولاد است. مثل آن بارانی است که کافران از روییدن گیاهانش به شگفت در آیند و گیاهان به منتهای درجهی رشد برسند. در آن هنگام به زودی گراییده، خشک میشوند. دنیا کافران نیز چنین است. البته در آخرت عذاب شدیدی است و هم مغفرت و رضوانی از ناحیهی خداست و زندگی دنیا چیزی جز گول زنکی فریبنده نیست.13
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد:14
زندگی دنیا عرضی است زایل و سرابی است باطل که از یکی از خصال پنجگانهی زیر خالی نیست:
1 ـ لعب و بازی؛
2 ـ لهو و سرگرم کننده (که انسان را از کاری مهم و حیاتی باز میدارد)؛
3 ـ زینت؛15
4 ـ تفاخر (مباهات کردن به حسب و نسب)؛
5 ـ تکاثر (فخرفروشی به مال و فرزند بیشتر).
و اینها همان موضوعاتی است که نفس آدمی بدان علقه میبندد؛ اموری خیالی و زایل که برای انسان باقی نمیماند.
مَثَل زندگی در بهجت و فریبندگی و سپس در زوال و از دست شدنش، مانند بارانی است که به موقع میبارد و گیاهان و زراعتها را میرویاند و کشاورزان از روییدن آنها خوشحال میشوند آن زراعت و گیاه همچنان رشد میکند تا به حد نهایی رشد خود برسد و رفته رفته رو به زردی میگذارد. سپس گیاه خشکیده و شکسته میشود که بادها از هر سو به سوی دیگرش میبرند.
در برخی آیات، وقتی سخن از دنیا و آخرت است، از حیات دنیوی صحبت میشود. در اینگونه آیات، بیتردید مقصود از حیات دنیوی، «حیات طبیعی محض» است که در برابر حیات طیبه و حیات هدفدار قرار میگیرد.16
ویژگی دیگر دنیا این است که هر اندازه انسان تشنه به سوی آن میرود، میخواهد بیش از پیش برخوردار گردد، حریصتر و تشنهتر میشود و برای کسی که از دیدگاه هدف بودن مورد توجه قرار دهد، در پایان کار جز ا ین نخواهد بود که:
دنیا چون حباب است ولکن چه حباب
نه بر سر آب بلکه بر روی سراب
آن هم چه سرابی که ببیند به خواب
آن خواب چه خواب، خواب بدمست خراب17
مردم بر اساس جهان بینی و شناخت خویش از دنیا و آخرت، زندگیهای گوناگونی دارند. به چند نمونهی آن اشاره میشود:18
1 ـ زندگی ناآگاهانه و بدون استقلال شخصیت و آزادی و اختیار.
این زندگی، صورتی بیمعنی از زندگی است که از حقیقت و معنای حیات فقط دو چیز دارد:
ـ حرکت و تولید مثل و...
ـ نام زندگی است که به چنین انسانها هم زنده میگویند. اینان نه معنای زندگی دنیوی را میفهمند و نه میتوانند از زندگی معنوی و اخروی درکی داشته باشند. همه چیز برای آنان در همان حال که نسبی هست، مطلق هم میباشد (مردگان زنده نما).
2 ـ زندگی دنیوی برای دنیای محض و به عبارت دیگر زندگی مادی برای زندگی مادی.
3 ـ زندگی معنوی برای بعد لطیف روح یا برای آخرت محض19.
4 ـ زندگی دو عنصری (دنیوی و اخروی) که هر یک هدفهای جداگانه هستند (هم دنیا را میخواهند و هم آخرت را).
5 ـ زندگی معنوی نما برای زندگی مادی.
این زندگی برای آنانی است که از فهم حقیقت حیات ناتواناند و با نادانی رسوا کننده و چهرههای تصنعی با واقعیتهای حیات مبارزه میکنند و یا این که تا حدودی حقیقت حیات را فهمیدهاند، ولی بیشخصیتی و ضعف اراده، آنان را به این زندگی کشانده است.
6 ـ زندگی دنیوی در مسیر حیات اخروی که «حیات هدفدار» نامیده میشود.
پیامبران این نوع زندگی را برای بشریت عرضه و تبلیغ میکنند. در این زندگی، دنیا برای بهرهگیری از قیامت به کار گرفته میشود و بر اساس این دیدگاه، هر فردی مسؤول عمل و دستاوردهای خویش خواهد بود.
حضرت علی علیهالسلام حیات دنیا را چنین توصیف میفرماید:
فانها عند ذویالعقول کفیء الظّل بینا تراه سابغا حتی قلص و زائدا حتی نقص.20
دنیا نزد خردمندان مانند برگشتن سایه است. در همان هنگام که آن را در حال گسترش میبینی، رو به جمع شدن و زوال است و در همان هنگام که آن را رو به افزایش میبینی به نقصان و کاهش میگراید.
همهی مردم میدانند که مرگ هر لحظه نزدیکتر میشود و دنیا در گذر است و هیچ شیرینی ندارد، مگر این که تلخی نیز به دنبال دارد و هیچ آسایشی برای انسان نمیآورد، مگر این که رنج و مشقتی در آن نهفته است. اگر دنیا کسی را از طراوت خود نشاط بخشید، از ناگواریهایش نیز خسته و درمانده مینماید. با این حال کمتر کسی است که از زندگی در این دنیا و ادامهی آن شادمان نباشد. مردم دنیا معمولاً از فراق دنیا احساس وحشت میکنند و زیباییها و خوشیهای دنیا همهی سطوح روحی آنان را میخرد.21
روزگار دو روز است. روزی که گذشت و روزی که در گذر است. در حلال آن، حساب است و در حرامش عذاب شدید. جمع مال میکنی تا وارثان از آن استفاده کنند در حالی که تو در قبر تنها و یگانه میمانی. لذتها و خوشیهای دنیا مایهی دردسر و سختی عقلاست. پس در پی کسب چیزی نباشید که هدف اصلی نیست.22
3 ـ زینتهای دنیا
اما بعد فانی احذّرکم الدنیا فانها حلوه خضره، حفّت بالشهوات و تحبّبت بالعاجله و راقت بالقلیل، و تحلّت بالامال و تزینت بالغرور قد تزینت الدنیا بغرورها و غرت بزینتها.23
پس از حمد خدا و درود بر پیغمر صلیاللهعلیهوآله، شما را از (دل بستن به) دنیا بر حذر میدارم؛ زیرا دنیا (به کام دنیاپرستان) شیرین و (در نظر آنان) سبز و خرّم است. به شهوتها و خواهشهای بیهوده، پیچیده است و به وسیلهی متاعهای زود از بین رونده (با خواهان) اظهار دوستی میکند. به زیورهای اندک، (مردم را) به شگفتی آورده، شاد مینماید و برای آرزوها(ی بیجا که اطمینان به آن نیست) و فریب (نادانان) خویش را آرایش نموده است.24
بنابراین زینتهای دنیوی سبب:
1 ـ آرزوهای بیجا
2 ـ فریب نفس آدمی میباشد.
زینت در لغت:
1 ـ به زیبایی محسوس.
2 ـ زیبایی معقول.
3 ـ جمال ربوبی
گفته میشود و در لغت اعم از جمال است. همچنین در قرآن به معنای زیبایی محسوس هم آمده است.
انسان در مقابل آرایشها و نمایشهای جالب دنیا
از آن رو که بیشتر مردم همچنان که در برابر امتیازهای دنیوی مانند فرزندان، مقام، شهرت و ثروت خود را میبازند و نمیتوانند از آن امور بهرهبرداری مناسب کنند، در برابر نمود زیباییها نیز به سرعت از خود بیخود شوند. این ضعف شخصیت از یک سو و ناآگاهی از ماهیت، و علل، لوازم و نتایج آن امتیازات و زیباییها از سوی دیگر مانع از آن میشود که انسان به عمق ماهیت و لوازم و نتایج آنها پی ببرد.25
بنابراین زینتهای دنیوی فریبنده است و با جمال و زیبایی خود، آدمی را میفریبد.
4 ـ اقبال و ادبار دنیا
به دنیا بنگرید مانند نگاه کسانی که از آن اعراض و دوری کردهاند؛
انّک ان اقبلت علی الدنیا أدبرت26.
بدرستی که اگر به دنیا رو آوری از تو دوری میجوید.
زیرا به خدا سوگند! دنیا به روزی ساکناش را دور میکند و نعمت دار، دولتمند و امنیتجو را مصیبتزده و اندوهناک میسازد.27
خوشی آن به اندوه آمیخته است و قوت و توانایی و جوانی مردان آن به ضعف و ناتوانی و پیری میرسد. پس فراوانی آن چه در دنیا از آن خوشتان میآید، شما را فریب ندهد؛ زیرا بهرهی شما در دنیا از آن چه به آن دسترسی دارید، کم است.28
نوش بینیش و قدرتی که رو به ضعف نرود، در این دنیا وجود ندارد.
ألا انما الدنیا بلا و فتنه
علی کل حال أقبلت أوتولت29
همواره و در هر حال دنیا، بلا و مایهی آزمایش و فتنه میباشد؛ چه اقبال داشته باشد و چه ادبار داشته باشد و روی برگرداند. بنابراین اقبال دنیا، اقتضای شکر را دارد و ادبار دنیا، اقتضای صبر را.
لاینال امروء من غضارتها رغبا إلا أرهقته من نوائبها تعبا ولایمسی منها فی جناح أمن إلا اصبح علی قوادم خوف.30
هیچ کس از خوشی آن به مراد نمیرسد مگر این که از مصایب و اندوههای آن رنج و سختی را دریابد، و در بال امن و آسودگی، شبی را به سر نبرد مگر این که بامداد، بالهای خوف و ترس پیش روی اوست.
برای کسانی که دنیا مورد رغبت و خشنودی ذاتی است، بین شکوفایی و پژمردگی آن، یک به به و یک آه فاصله است.
این دنیا جایگاهی است که اگر طراوت دوران جوانی را به انسانها میبخشد، در مقابل، خستگی و فرسودگی روزگار پیری را هم نصیباش میسازد. مبدّل ساختن بهار به خزان، کار دیرینهی این دنیا است.31
چو دنیا رو کند با کس، دهد خوبیش از هر کس
چه بر گردد، برد زیبایی و سازد و را چون خس32
شاید در این دنیا کمتر کسی باشد که با اندک توجه نفهمد که شادیهای این دنیا نه تنها عمیق نیست، بلکه از نظر مدت نیز کمتر از غم و غصههایی است که در این دنیا انسان را احاطه میکند و این امر به خاطر آن است که مردم با غرق شدن در شادیها و لذایذ از هدف بسیار مهمی که در پیش دارند، غافل نشوند.33
امام علی علیهالسلام میفرماید:
هیچ مردی از متاع دنیا مسرور و شادمان نبوده مگر آن که در پی آن، گریهی گلوگیر (با غم و اندوه) به او رو آورده است و از خوشیهایش رو نیاورده، مگر این که از بدیهایش به او زیان رسانده است (هیچ کس از دنیا به دلخواه شکمی سیر نکرد و به آرزوی خود نرسید مگر این که دنیا پشت کرد و نعمت از او باز گرفت) و دنیا او را باران فراخی و خوشبختیتر نساخت مگر این که ابر بلا پی در پی بر او بارید (چون رفتار دنیا این گونه است).34
5 ـ دنیا سرای آزمایش
مولای پرواپیشهگان میفرماید:
انتم مختبرون فیها، و محاسبون علیها35
مَثَل کسی که دنیا را با آزمایش شناخته است مانند مَثَل مسافرانی است که در جای قحط و تنگی ـ که موافق ایشان نیست ـ جای پر آب و گیاه و گوشهی سبز و خرّمی را قصد کنند، و رنج راه و دوری یار و سختی سفر و ناگواری خوراک را بر خود هموار سازند تا به فراخی سرای خویش و جایگاهشان برسند. پس از آن سختیها، درد و آزادی نمییابند و در صرف اندوختهی خویش در آن راه، غرامت و تاوان نبیند و نیست چیزی خوشایندتر نزد ایشان از آن چه آنان را به منزل و جایگاهشان نزدیک کند.36
هرچه آید میرود از دست تو
مینشاند بودنش دلبست تو
حضرت علی علیهالسلام دربارهی آزمایش مردم در این دنیا میفرماید:
مردم به دنیا به سبب امتحان و آزمایش گرفتار شدهاند (مردم در این فتنهها آزمایش میشوند) پس آن چه از دنیا برای دنیا فراهم آورند، از کفشان میرود و در آخرت، حساب آن را از آنان میطلبند و آن چه از دنیا برای غیر دنیا (آخرت) تهیه کنند، برایشان میماند و همیشه با آنهاست.37
منبع : کتاب "سـرای گذر (دنیا از منظر امام علی علیهالسلام)"
ادامه دارد ...