مخالفان مهدی
مخالفان مهدی -------------------------------------------------------------------------- برگرفته از کتاب : چشم به راه مهدی امام
دشمنان سخت گیر و کینه توزى نیز در برابر خواهد داشت . معارضاتى که در مقدمات نهضت اخلال مى کنند و پس از پیروزى نیز. در نابودى آن خواهند کوشید. کند و کاو درباره مخالفان ، نشان مى دهد سواى مستکبران بیدادگر که در سر لوحه قهر سپاه مهدى قرار دارند، بیشترین کارشکنیها، از جانب کسانى است که ادعاى موافقت با امام دارند و خود را از منتظران مهدى مى دانند. اینان ، امام را نه به خاطر پیاده کردن اسلام اصیل ، بلکه براى همراه کردن امام با آروزها و هوسهاى خود مى خواهند. پس از پیوستن به امام ، چون کارها را بر وفق مراد خود نمى بینند و ناچارند از منافع نامشروع خود درگذرند. به توجیه اهداف خود روى مى آورند و با سلاح دین و مذهب ، به جنگ امام مى روند که به فرموده امام صادق : ((چه بسیار از کسانى که ادعاى پیروى او را دارند، ولى پس از ظهور حضرت ، از او روى مى گردانند.))( در این بخش ، به برخى از این افراد و یا گروهها اشاره مى کنیم . 1. راحت طلبان : راحت طلبى ریشه در خود پرستى دارد و خودخواهى ، منشاء همه مفاسد است . لذت طلبى حالتى را در انسان ایجاد مى کند که همه معیارهاى اعتقادى و اخلاقى او را دگرگون مى سازد. لذت طلب ، دین را به گونه اى توجیه مى کند که با رفاه او در تزاحم نباشد. او بیشتر به دنبال آن دسته از احکام ساده و بدون دردسر است که دنیاى او در خطر نیفتد. جمعى از مسلمانان مکه ، پیش از هجرت به مدینه ، خدمت پیامبر رسیده ابراز مى داشتند: مورد آزار دشمنانیم ، اگر اجازه دهى با دشمنان مى جنگیم . پیامبر مى فرمود: اکنون ماءمور به مبارزه نیستیم . دست نگاه دارید. نماز بخوانید و زکات بدهید. پس از هجرت به مدینه و ایجاد آرامشى نسبى در آن شهر، پس از آنکه دستور جهاد نازل گشت زبان به اعتراض گشودند که خدایا، چرا فرمان نبرد دادى و آن را مدتى به تاءخیر نینداختى . قرآن ، ریشه ترس و وحشت آنان را راحت طلبى مى شمرد و مردم را نسبت به فرجام آن هشدار مى دهد. انقلاب جهانى امام زمان ، بدون گذشتن از آتش و خون به پیروزى نمى رسد. در نبرد محرومان با مستکبران ، برق تیغ بلا، ایمانها را به آزمایش در مى آورد. مومنان راستین پیشاپیش به استقبال رفته و خود را براى بلایا آماده مى کنند، ولى راحت طلبان با دستاویز قرار دادن مذهب ، در پس توجیه وضع و پایگاه خویش هستند. در دوران انتظار، بیش از همه چیز، در فکر زندگى خودند و انتظار را بیشتر در دعا و.... مى جویند. از برابر آیات جهاد و امر به معروف و نهى از منکر و مبارزه با ستم ، بى تفاوت مى گذرند. این گروه نجات بشر و عمل به این گونه دستورها را مربوط به زمان ظهور مى دانند و مبارزه در زمان غیبت را نامشروع مى پندارند. امام خمینى در طرز تفکر این گروه مى گوید: ((مى گویند: اگر حضرت صاحب ، خودشان مقتضى مى دانند، براى جهاد و مبارزه ، تشریف بیاورند، من که دلم براى اسلام بیشتر از آن حضرت نسوخته است و حضرت هم که اینها را مى بیند، خودشان بیایند، چرا من این کار را بکنم) )) از برهان لطف ، این نتیجه مى گیرند که حضرت ، نسبت به کساتیهاى جامعه از ما داناتر است و تواناتر، تاءخیر حضرت در ظهور، برخاسته از مصلحتى بوده و نیاز به اقدام ما نیست . با کند و کاو بیشتر در منطق و روش زندگى این گروه ، متوجه مى شویم که همه این گفته ها، پوششى است براى راحت طلبى و در واقع انحراف اخلاقى ، سرمنشاء این عقاید است ، نه بینش دینى و بصیرت اعتقادى و.... امام خمینى درباره اینان مى گوید: ((از صدر اسلام تاکنون ، دو طریقه ، دو خط بوده است : یک خط، اشخاص راحت طلب که تمام همشان به این است که یک طعمه اى پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا را هم ، آنهایى که مسلمان بودند مى کردند. اما مقدم بر هر چیزى در نظر آنان ، راحت طلبى بود..... از اول نهضت اسلامى ، ما شاهد اشخاص که .... راحت را بر هر چیزى مقدم مى داشتند (بوده ایم ) تکلیف را در این مى دانستند که نمازى بخوانند و روزه اى بگیرند. این گروه که در دوران غیبت ، راحت طلبى سبب همدستى آنان با کفر و ستم شده است ، به هنگام ظهور امام نیز، نمى توانند شیوه زندگى را تغییر دهند. براى ادامه زندگى ، بدون دردسر و به دور از غوغا و مبارزه ، با حضرت همراه نمى شوند. در پاسخ دعوت امام به جهاد با مستکبران ، آیات تقیه را مى خوانند. امام زمان در مقابله با توجیه هاى کژاندیشانه آنان به قرآن استدلال مى کند و حق را بدون پرده آشکار مى سازد و سرانجام ، راحت طلبان را در ردیف منافقان کیفر مى دهد. امام صادق مى فرماید: (( انما جعلت التقیه لیحقن بها الدم . فاذا بلغت التقیه الدم فلا تقیه وایم الله لودعیتم لتنصرونا لقلتم لانفعل انما نتقى و لکانت التقیه احب الیکم من آبائکم و امهاتکم و لو قدقام القائم ما احتاج الى مسائلتکم عن ذلک و لاقام فى کثیر منکم من اهل الانفاق حدلله) فلسفه تشریع تقیه ، حفظ خونهاست . اگر تقیه ، به مرز خون رسد. جاى تقیه نیست . به خداى سوگند، اگر شما براى یارى ما دعوت شوید، خواهید گفت : ما در تقیه هستیم و نمى توانیم شما را یارى دهیم . همانا تقیه از پدران و مادران برایتان عزیرتر است . اگر قائم ما بپا خیزد، به یاوه گوییهاى شما گوش نخواهد داد و در حق بسیارى از شما مردم منافق ، حدود خداوند را جارى خواهد ساخت . 2. جمود اندیشان : از بامداد اسلام ، ظاهر گرایان از مهم ترین موانع احیاى دین و تحولات اجتماعى بوده اند، کسانى که به باطن و روح و هدف دین توجه نکرده و افق در کشان فراتر از پوست و قالب را نمى نگرد. دور بودن از واقعیتهاى عینى ، آنان را کوته بین کرده و به خود محورى دچار. محدود بودن در کشان نسبت به دین ، موجب مى شود که در زمانهاى حساس ، تکلیف را نشاسند و به رویارویى پیامبر و امامان کشانده شوند. در جریان نزول آیه روزه و نماز مسافر، پیامبر در سفر، دستورافطار دادند و خود روزه گشودند، ولى گروهى که به خیال مقدس مآبانه خود، هر سختى ثواب دارد، به روزه ادامه دادند. پیامبر با آنان برخورد کرد و بدیشان لقب گناهکار داد. وجود پیامبر و مخالفت صریح با این گروه ، به آنان عرصه میداندارى نمى داد. پس از پیامبر، تفکر قشرى و ظاهر بینى در لواى حراست از سنت و جماعت ، در میان مردم رایج شد و رود نحله هاى گوناگون فکرى به فرهنگ اسلامى ، بویژه در دوران غیبت ، آن را تشدید کرد. فرقه هاى گوناگون در عالم اسلام پیدا شد. ارباب مذاهب و فرق ، به اسلام به عنوان دینى جامع و حیات بخش توجه نکردند و با یکسونگرى به برخى از جوانب دین ، زمینه ناتوانى سایر اجزاء آن را فراهم کردند. عالم تشیع نیز، از این خوان بى نصیب نماند. غیبت امام و دور کردن شیعه از عرصه سیاست و اجتماع ، سبب شد که حرکت اجتهاد بیشتر در حل مسائل فردى متمرکز شود و دستورات اسلام به عنوان یک سیستم اجتماعى و اقتصادى و... کمتر در کار تحقیق و تدریس قرار گیرد. (557) سایه انداختن تفکر اخبارى گرى بر افکار گروهى از علما مساله را تشدید کرد و سبب شد که نوعى جمود و گذشته گرایى در محافل علمى شیعه رسوخ کند. و مراکز فرهمگى آن ، بویژه در سده هاى اخیر، در برخورد با مسائل نو ظهور کمتر واکنش مثبت نشان دهند. ریشه معارضه برخى از متدینین در برابر اندیشه هاى ناب امام امت را باید در گذشته گرایى و یکسو نگرى در مسائل اسلام ، جست و جو کرد. به هنگام ظهور امام ، تحجر در اندیشه ها و رفتار اجتماعى ، نه تنها از میان نرفته که در لفافه هاى نو ظهور جلوه هاى دیگر مى یابد. امام ، احیاگر دین است در همه مسائل فکرى و کاربردى اسلام ، به دگرگونیهاى وسیعى دست مى زند و دستوراتى را که در طى روزگاران دراز، بر توده مردم پنهان مانده و مردم ناشیانه به آن عمل مى کنند، آشکار مى سازد . حضرت ، براى ایجاد عدالت عمومى ، اموال نامشروع را مصادره مى کند، قطایع و زمینهایى که حکومتها به ناروا به افراد واگذار کرده اند، به بیت المال بر مى گرداند. دست حرامخواران را از اموال عمومى کوتاه مى کند و نقبهاى نامریى به بیت المال را مسدود مى کند) در اجراى عدالت ، تا آن جا پیش مى رود که راه را بر افرادى که به زیارت مستحبى خانه خدا مى روند بسته و حج واجب را در اولویت قرار مى دهد) . شیوه حرمسازى و مسجد نمایى را نمى پسندد و مساجد را از تزئینات غیر ضرورى پاک مى سازد) . در حرم پیامبر و مسجد الحرام تغییرات مهمى را به اجراء مى گذارد. در قضاوت ، شیوه داودى را پیش مى گیرد و با معیارها و موازین نوینى که در اختیار دارد، کشف حقیقت مى کند و تنها به شیوه قضایى گذشته ، یعنى بینه و سوگند اکتفا نمى کند( . در تفسیر قرآن ، اسرار پنهانى و رموزى که بر مردم پنهان مانده را آشکار ساخته و درهاى حکمت و معرفت را بر مردم مى گشاید. تاءویل قرآن و مصادیق بارز و پنهان آیات آن را بر مردم آشکار مى سازد( . امام زمان ، احکامى که پیامبر و امامان پیشین ، به سبب نبودن شرایط، نتوانسته اند اجرا کنند، جارى مى کند و اسلام را با همه شرایط و ویژگیها، در جهان حاکم مى سازد. تحولات مهم فرهنگى و اجتماعى و سیره امام در حکومت و قضاوت ، با ذهنیتى که مردم از دین دارند و تحجر اندیشان القا کرده اند، جدید جلوه مى کند و روش امام را با معتقدات خود بیگانه مى بینند. (( اذا قام القائم استانف دعاء جدیدا کما دعاء رسول الله )) ) . امام ، نه مشرع است و نه دین ساز، بلکه جدید بودن روش حضرت در ارتباط با شناخت واژگونه مردم آن دوره از دین است ، که کارهاى امام را جدید جلوه مى دهد، گویى دین جدید آورده است . گروهى که با اسلام اصیل بیگانه بوده و تنها بر ظواهر گذشته جمود دارند. روش امام را با سیرت نیاکان خود ناشناخته دیده ، زبان به اعتراض مى گشایند و با سلاح مذهب ، به مقابله امام مى شتابند. گروهى که از فهم بطون و معانى بلند قرآن عاجزند، به ظواهر قرآن ، علیه امام استشهاد مى کنند و عده اى با استدلال به سیره اى از پیامبر که در خیال دارند، به تحولات اجتماعى و اقتصادى امام انتقاد مى کنند. امام زمان ، در بیرون کردن این گروه از صحنه اجتماعى و افکار عمومى ، پیش از جدش پیامبر به زحمت مى افتد. پیامبر، با کافران بى پرده ، رو به رو بود که از اعلان دشمنى ابایى نداشتند و آشکار با اسلام و پیامبر مى جنگیدند. ولى این دسته از معارضان مهدى ، پینه بر پیشانى دارند و در میان مردم ، به زهد و ورع مشهورند و با سلاح دین ، به جنگ امام مى روند. بى کمترین تردید، به تیر تکفیرش مى زنند و با ایجاد شایعه و جنگ روانى افکار عمومى را علیه او بسیج مى کنند. امام صادق (ع ) مى فرماید: (( ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس مما استقبله رسول الله (ص ) من جهال الجاهلیة )) . (( فقلت : و کیف ذاک )) . (( قال : ان رسول الله (ص ) اتى الناس و هم یعبدون الحجارة و الصخور والعیدان والخشب المنحوته و ان قائمنا اذا قام اتى الناس و کلهم یتاول علیه کتاب الله و یحتج علیه به . ثم قال : اما والله لیدخلن علیهم عدل جوف بیوتهم کما یدخل الحر والقر)) .(566) آزردگیهایى که مهدى ما از سوى نادانان روزگار خود متحمل مى شود، بیش از زحماتى است که به پیامبر از جاهلان زمان خود وارد شده . گفتم : و چگونه ؟ فرمود: پیامبر در زمانى برانگیخته شد که مردم سنگ و درخت و چوب مى پرستیدند. قائم ، آن گاه که قیام کند، مردم علیه او قران را تاویل مى کنند. به خدا سوگند، همانند سرما و گرما عدالت وارد سراهاى آنان خواهد شد. در قضیه اى ، امام در جمع مردم سخن مى گوید و حقایق را بر مردم آشکار مى سازد، گروهى از مردم که تاب سخنان حضرت را نیاورده علیه امام خروج مى کنند. امام صادق (ع ) مى فرماید: (( انه اول قائم یقوم منا اهل البیت یحدثکم بحدیث لاتحتملونه فتخرجون علیه برمیلة الدسکرة فتقاتلونه فیقاتلکم فیقتلکم )) (567) . در وقت ظهور قائم ما، برایتان سخنانى گوید که تاب شنیدن آن را ندارید. علیه او در رمیله شورش خواهید کرد. او، با شما جنگیده و شما را نابود خواهد کرد. خطاب امام به شیعیان ، ((یحدثکم )) نشانگر آن است که این گروه ، از مخالفان امام ، از شیعیان هستند و همگى ، به دست امام از میان مى روند. 3. کافران و منافقان در طول تاریخ اسلام ، افرادى از منافقان ، با سوء استفاده از آزادیهاى اسلامى ، وارد مسلمانان شده و با تظاهر به شعائر اسلامى ، از امکانات جامعه مسلمانان ، استفاده کرده اند. مصالح اسلام ، ایجاب مى کرد پیامبر و ائمه ، با آنان مدارا کنند و از درونشان پى جویى نکنند در حکومت مهدى نیز، این گونه افراد در صدد نفوذ در حکومت و جامعه اسلامى بر مى آیند. منافقان ، گاه تردستانه ، تا سطح تصاحب مقامات عالى حتکومت امام پیش مى روند، ولى ذکاوت و قدرت امام جایى براى دست اندازى منافقان باقى نمى گذارد و شدیدا پاکسازى مى شوند(568) . دو چهرگان که آینده خود را در خطر مى بینند، با پخش شایعه و همکارى با گروههاى معارض ، دشمنى خود را آشکار مى کنند. در مناطق مرزى ، با دشمنان خارجى همدست مى شوند و در مرکز خلافت ، کوفه ، آشکارا با امام مى جنگند. حضرت ، پس از درهم شکستن مقاومت مخالفان ، پیروزمندانه وارد کوفه مى شود و منافقان را در ردیف سایر فرقه هاى منحرف نافرمان ، از میان بر مى دارد) . کفار نیز، که ادعاى سرکردگى مردم جهان را داشته و نهضت آزادى بخش مهدى را مانع منافع نارواى خود مى بینند، در برابر حضرت صف آرایى مى کنند. آنان ، براى جلوگیرى از مسلمان شدن مستضعفان و حاکمیت محرومان ، نیرو تهیه کرده و با سپاهیان امام درگیر مى شوند. امام صادق مى فرماید: (( اذا خرج القائم لم یبق مشرک بالله العظیم ولا کافر، الاکره خروجه (570) )) مشرکان و کفار از قیام مهدى ناخشنودند. دنیاى کفر، با دستاویز قرار دادن کیش نصرانیت ، با امام درگیر مى شوند و به دشمنان امام ، کمک مى رسانند و به هنگام شکست ، بدیشان پناه مى دهند(571) . از برخى از روایات استفاده مى شود، سفیانى ، مهم ترین مخالف امام نیز، صلیب در گردن دارد(572) . امام ، طى گفت و گوهاى اعتقادى و سیاسى ، معارضان غیر مسلمان را همراه خود مى کند و مشرکان کینه ورز جنگ افروز را، شکست مى دهد.