چگونه قدرتها در برابر او سر فرود مى آورند؟
چگونه قدرتها در برابر او سر فرود مى آورند؟ برگرفته از آثار آیة الله سید محمد کاظم قزوینی -------------------------------------------------------------------------------- این سؤ ال در صدر سلسله پرسشهایى است که پیرامون ظهور امام عصر علیه السلام مطرح مى گردد. بـسـیارى مى پرسند که : ((چگونه حکومتها در برابر امام مهدى علیه السلام خاضع مى گردند؟)) ((چگونه آن اصلاحگران بزرگ جهانى بر حکومت و دولتها پیروز مى شود؟)) ((و مـوضـع حـکـومـتـهـا و قـدرتـهـاى بـزرگ جـهانى در برابر آن حضرت چگونه خواهد بود؟)) ایـن مـوضـوع ، بـراسـتـى مـوضـوع حـسـاسـى اسـت و پـاسـخ آن نیاز به اندکى شرح و تحلیل دارد بدین صورت : 1 ـ حـقـیـقـت ایـن اسـت کـه حـکـومـتـهـا و دولتـهـا، هـمـواره از افـراد تشکیل مى گردند و همان افراد هستند که در کنار هم ، دست در دست هم ، هیاءتهاى حاکمه را مـى سـازنـد و روشـن اسـت کـه هـر انـسانى از این هیاءتهاى حاکمه ، به گونه اى امور و رخدادها را ارزیابى نموده و حوادث را مى فهمد. 2 ـ حکومتها در حیات خویش به سلاح و مهمات تکیه دارند و سلاح نیز در دست ارتشهاست ، در دست بزرگترین فرمانده تا کوچکترین فرد ارتش و یا نیروهاى مسلح . 3 ـ و نـیـز حـکـومـتـهـا بـر نـیـروهـاى مـسلحى چون : پلیس ، نیروهاى انتظامى ، دستگاههاى اطلاعاتى ، ارتش خلقى و پاسداران رنگارنگ تکیه دارند و اینها همه ، دستگاههایى هستند کـه حـکـومـتها و دولتها بدانها تکیه مى کنند و بوسیله آنها قدرت و نیرو مى یابند و با دست آنها با مخالفان خویش مى جنگند و آنان را سرکوب مى کنند. ایـنـک جـاى سـؤ ال اسـت کـه اگـر نـیـروهـاى مـسـلح و دسـتـگـاهـهـاى عـریـض و طـویـل کـه حکومتها بدانها تکیه مى کنند با حکومت موافق نبودند یا فرمانبردارى نکردند، دیگر از دولتها چه کارى ساخته است ؟ بعبارت دیگر: ((هیاءت حاکمه یا سران نظامى که نیروهاى نظامى آن را از نظر فکرى و عقیدتى با آنان موافق نباشند، چه مى کنند؟)) حـکـومـتـها همواره از ارتش و نیروى نظامى خویش بیشتر از نیروى بیگانه مى هراسند چرا کـه بـر نـیـروى خـارجـى مـمـکـن اسـت بـوسـیـله نـیـروى مـوجـود در داخـل پیروز شد و آن را نابود ساخت ، اما بر ارتش خودى ، هنگامى که همه ستون و بدنه و راءس یا بیشتر آن ، سر به طغیان و شورش برداشت ، چه مى توان کرد؟ دولتـها در برابر نیروهاى مسلح خویش هنگامى که از آنان جدا شوند یا از نظر فکرى و عقیدتى با دولت خویش مخالف باشند، قدرتى ندارند. آرى ! تـنـهـا وسیله رویارویى با چنین ارتش نظامى ، کمک گرفتن از ملت و یارى جستن از تـوده هـاى مـردم است و این تلاش نیز هنگامى که مردم به ارتش بپیوندند و یک صدا، بر ضد هیاءت حاکمه بشورند با شکست روبرو مى گردد و حکومت سقوط مى کند. در بـحـثـهـاى گـذشته ، خاطر نشان ساختیم که پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله به هـنـگـامه خبر دادن از ظهور امام مهدى علیه السلام فرمود: (( انه یخرج بالسیف . )) یعنى او با شمشیر عدالت قیام خواهد کرد. و ایـن سـخـن را بـرخـى به تمسخر گرفته و وسیله تاخت و تاز قرار داده و مى گویند: ((از شـمـشـیـر، در بـرابـر سـلاحهاى مرگبار که اگر بکار افتد، همه چیز را به خاک و خاکستر تبدیل مى کند، چه کارى ساخته است ؟ از سلاحهاى ویرانگر و مخربى چون : انواع بمبها، اقسام مسلسلها، انواع و اقسام تفنگها، تـانـکـهـا، زره پـوشـهـا، نـفـربـرهـا، هـواپـیـمـاهـا و دیـگـر وسـایـل جـنـگـى زمـیـنـى ، هـوایـى ، دریـایـى کـه اگـر بـه کـار افـتـد، نـسـل بـشـر را از صـفحه روزگار بر مى دارند، آخر در برابر اینها شمشیر چه ارزشى دارد؟ و اثر آن در برابر این سلاحهاى ویرانگر و نابود کننده و سریع چیست ؟)) براى پاسخ به این سؤ ال مقدمه اى ترسیم مى گردد، امید که مفید افتد. مقدمه : از انبوه روایاتى که گذشت به این واقعیت تصریح دارد که حضرت عیسى علیه السلام بـه هـنـگـام قـیـام امام مهدى علیه السلام ، از آسمان فرود مى آید و ضمن اقرار و تصدیق وجـود گـرانـمایه آن اصلاحگر بزرگ جهانى به او اقتدا مى کند. و این مطلب ثابت شده اسـت کـه خـداوند، عیسى علیه السلام را به آسمانها برده است ، چرا که کشته شدن او را به دست دشمنان رد مى کند و مى فرماید: (( وَ قَوْلِهِمْ إِنّا قَتَلْنَا المَْسِیحَ عِیسى ابْنَ مَرْیَمَ رَسولَ اللّهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صلَبُوهُ وَ لَکِن شبِّهَ لهَُمْ وَ إِنّ الّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِى شکٍ مِّنْهُ مَا لهَُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلا اتِّبَاعَ الظنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ یَقِینَا بَل رّفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ ... . )) (649) یعنى : و نیز بدان سبب که گفتند: ما مسیح ، پسر مریم ، پیامبر خدا را کشتیم در حالى که آنان مسیح را نکشتند و بر دار نکشیدند بلکه کار بر آنان مشتبه شد و بى تردید آنانکه در مـورد او اخـتـلاف مـى کـردنـد خـود در تردید بودند و به آن یقین نداشتند و تنها پیرو پندار خود بودند و عیسى را به یقین نکشته بودند. عـلاوه بـر قـرآن شـریـف و نیز روایات پیرامون صعود حضرت عیسى به آسمان ، بسیار اسـت و بـیـانـگـر ایـن واقـعـیـت که او در آسمانها زنده و روزى مى خورد و اینک از صعود او بیشتر از 1900 سال مى گذرد. و نـیـز ایـن روایات به صراحت بیانگر این واقعیت است که عیسى علیه السلام به هنگامه قیام امام مهدى علیه السلام از آسمان فرود مى آید و به آن گرامى اقتدا مى کند و به امامت او نماز مى گذارد. راسـتـى کـه حـکـمـت بـالغـه خدا و تدبیر عظیم او را نظاره کنید که چگونه حضرت عیسى عـلیه السلام را به آسمانها صعود مى دهد تا او را براى روزى بسیار شکوهبار و هدفى شکوهمند و مقصدى والا، ذخیره سازد راسـتـى چـه ثـمـره ، چه فایده و چه حکمتى در فرود آمدن عیسى علیه السلام به زمین در قیام جهانى امام مهدى علیه السلام است ؟ و چه رابطه اى میان این فرود و آن ظهور هست ؟ که از یک سو امام گرانقدر و پرشکوهى که براى اصلاح زمین و زمان ذخیره شده است بپا مـى خـیـزد و خـورشید جهان افروزش از پس ابرهاى غمبار غیبت طلوع مى کند و از دگر سو پـیامبر بزرگى که در آسمانها ذخیره شده است فرود مى آید و ضمن تصدیق قیام جهانى مـهـدى عـلیـه السلام به او اقتدا مى کند؟ راستى چه رابطه اى میان این دو رخداد شکوهمند است ؟ و چه مناسبتى میان این دو حادثه بى نظیر مى باشد؟ پـیـش از هر چیز شایسته است فراموش نکنیم که شمار مسیحیان جهان اکنون از هزار میلیون نفر مى گذرد، به عنوان مثال : زمـامـداران و دولتـهـا و مـلتـهـاى اروپـا هـمه یا بیشترشان مسیحى اند، بیشتر زمامداران و حـکـومـتـهـا و مردم قاره سیاه ، مسیحى هستند، همینطور دولتهاى آمریکاى شمالى و جنوبى و عـقـیـده مـسـیـحـیـان نـیـز در مورد عیسى علیه السلام مشهور است که قرآن ضمن انتقاد، آن را ترسیم و تصحیح مى کند. بدین صورت : 1 ـ (( وَ قَالَتِ النّصارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ . )) (650) و نصارى گفتند که عیسى پسر خداست . 2 ـ (( وَ إِذْ قَالَ اللّهُ یاعِیسى ابْنَ مَرْیَمَ ءَ أَنت قُلْت لِلنّاسِ اتخِذُونى وَ أُمِّىَ إِلَهَینِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سبْحانَک مَا یَکُونُ لى أَنْ أَقُولَ مَا لَیْس لى بِحَقٍ إِن کُنت قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فى نَفْسى وَ لا أَعْلَمُ مَا فى نَفْسِک إِنّک أَنت عَلاّمُ الْغُیُوبِ . )) (651) یـعـنـى : و یـادآور آنگاه را که خدا به عیسى بن مریم گفت : ((آیا تو به مردم گفتى که مرا و مادرم را جز خدا به خدایى گیرند؟)) گـفـت : ((تـو را بـه پـاکـى یاد مى کنم ، مرا نسزد چیزى بگویم که شایسته آن نباشم اگر من چنین گفته بودم تو خود مى دانستى تو به آنچه در ضمیر من مى گذرد دانایى و من از آنچه در ذات تو است بى خبرم ، چرا که تو خود، داناى رازهاى نهانى .)) 3 ـ (( لّقَدْ کفَرَ الّذِینَ قَالُوا إِنّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ . )) (652) یعنى : آنان که گفتند: ((خدا، همان مسیح پسر مریم است .)) کافر شدند. شاعر در مورد عقیده آنان به مسیح علیه السلام مى گوید: (( عجبا للمسیح بین النصارى حیث قالوا: ان الا له اءبوه ثم قالوا: ابن الاله اله ثم قاموا بجهلهم عبدوه )) یـعـنـى : در مـورد مـسیح ، میان پیروانش در شگفتم هنگامى که مى گویند: ((خدا، مسیح است .)) آنـگـاه مـى گـویـنـد: ((فـرزنـد خـدا، هـمـان خداست .)) و سپس ناآگاهانه و متعصبانه به پرستش او قیام مى کنند. ما در روزگار خویش به نشریات گمراه کننده اى که مبشران و مبلغان مسیحى آنها را چاپ و تـوزیـع مـى کـنند، بر مى خوریم که در عصر فرهنگ و دانش نیز همین خرافه و دروغ به صراحت آمده است . و آنان تصریح مى کنند که : ((عیسى ، خداست .)) و ((خدا، همان عیسى اسـت و او خـداى نـجـات دهـنـده اسـت .)) و سـخـنانى از این قماش بافته هاى کفر آلود که بـراسـتـى خـدا برتر و بالاتر از بافته هاى آنانست . و او بلند مرتبه و بزرگ از هر آنچه شرک گرایان مى پندارند، پاک و منزه است . بـه هـر حـال بـحـث در ایـن اسـت کـه : مـسـیحیان با این عقیده و اندیشه در مورد عیسى علیه السـلام هـنگامى که در سراسر جهان بشنوند که حضرت مهدى علیه السلام آن اصلاحگر بـزرگ عـصـرهـا و نسلها ظهور نمود و عیسى علیه السلام نیز از آسمان فرود آمده و ضمن تـصـدیـق آن حـضرت و اقرار به امامت او و کمک به قیام جهانیش ، به او اقتدا نموده و به امـامـت او نـمـاز مى خواند، در این صورت آیا در سراسر گیتى حکومت و دولت و ملتى پیدا مى شود که مسیحى باشند و باز هم با قیام جهانى امام مهدى علیه السلام مخالفت ورزند؟ و با او سر ستیز درآیند؟ روشـن است که هرگز! مسیحیان به پیروى از عیسى علیه السلام و به دستور او زیر پرچم امام عصر علیه السلام وارد مى گردند و اسلام واقعى را خواهند پذیرفت و از طرفداران امام عصر علیه السلام خواهند شد. اینک روایاتى را دبلکه همه ر این مورد مى آوریم : 1 ـ از امام باقر علیه السلام آورده اند که ضمن حدیث مفصلى فرمود: (( ...فـاذا اجـتـمـع عنده عشرة آلاف رجل ، فلا یبقى یهودى و لا نصرانى الا آمن به و صدقه ... . )) (653) یـعـنـى : هـنـگـامى که ده هزار نفر پیکارگر و آگاه بر گرد آن حضرت گرد آمدند دیگر یـهودى و مسیحى یافت نمى شود جز اینکه به او و قیام جهانى اش ایمان مى آورند و او را تصدیق مى کنند. 2 ـ این روایت بصورت دیگرى نیز آمده است که مى فرماید: (( ... فـاذا اجـتـمـع عـنـده العـقـد ـ عـشـرة آلاف رجـل ـ فـلا یـبـقـى یـهـودى و لا نـصـرانـى و لا اءحـد ممن یعبد غیر الله تعالى الا آمن به و صـدقـه و تـکـون المـلة واحـدة . مـلة الاسـلام و کـل ما کان فى الاءرض ـ من معبود سوى الله تعالى ـ تنزل علیه نار من السماء فتحرقه . )) (654) یـعـنـى : هـنـگـامـى کـه بـرگـرد امام مهدى علیه السلام پس از ظهورش ده هزار نفر انسان سـاخـتـه شده و فداکار، گرد آمدند، همه یهودیان و مسیحیان و کسانى که جز خداى یگانه را مى پرستند، به امامت و راه و رسم او ایمان مى آورند و قیام جهانى و دگرگونسازش را تصدیق و تاءیید مى کنند. آنگاه است که همه ملتها یک ملت مى شوند، ملت اسلام و پیروان همه ادیان به دین آسمانى اسلام مى گروند و همه معبودهاى دروغین مورد غضب خدا قرار مى گـیـرنـد و آتشى از آسمان فرود آمده و آنها را طعمه خویش مى سازد و همه را به خاکستر تبدیل مى کند. 3 ـ از امیرمؤ منان علیه السلام آورده اند که فرمود: (( اذا بـعـث السـفـیـانـى الى المـهـدى جـیـشـا فـخـسـف بـه بـالبـیـداء و بـلغ ذلک اءهـل الشـام قـالوا لخـلیـفـتـهـم : ((قـد خـرج المـهـدى فـبـایـعـه و ادخل فى طاعته ، و الا قتلناک .)) ((فـیـرسـل الیـه بـالبـیـعـة و یـسـیـر المـهـدى عـلیـه السـلام حـتـى یـنـزل بـیـت المـقـدس و تـنـقـل الیـه الخـزائن و تـدخـل العـرب و العـجـم و اءهـل الحـرب و الروم و غـیـرهـم فـى طـاعـتـه ، مـن غـیـر قتال ، حتى تبنى المساجد بالقسطنطنیة و مادونها. )) (655) یـعـنـى هـنـگـامـى کـه سـفـیـانـى سـپـاهـى را بـسـوى مـهـدى عـلیـه السـلام گـسـیل مى دارد و آن سپاه در بیابانى در میان مکه و مدینه به زمین فرو مى رود و خبر این حـادثه دهشتناک به شام و مردم آن رسد، آنان به زمامدار خویش مى گویند: ((مهدى نجات بخش ، ظهور کرده است ، با او بیعت کن و اطاعت او را گردن گذار! در غیر این صورت تو را نابود خواهیم ساخت .)) و او نـیـز بـه نـاچـار بـراى بـیـعت با امام مهدى علیه السلام گروهى را مى فرستد و آن حـضـرت هـمـه جـا را در مـسـیـر خـودش فـتـح مى کند تا در بیت المقدس فرود مى آید. همه گـنـجـیـنـه هـا بـسـوى او انـتـقـال مـى یـابـد و عـرب و عـجـم ، اهـل حـرب و روم و دیـگران ، حکومت عادلانه و راه و رسم انسانساز و رهایى بخش او را بى آنـکـه بـا او پـیکار کنند مى پذیرند. آنگاه حرکت جهانى او تا جایى پیش مى رود که همه جا، نداى توحید و عدالت ، طنین افکن مى شود و در قسطنطنیه و فراتر از آن و... مساجد را بنیاد مى کند.)) و با این بیان ، استفاده از سلاح ، ضرورت پیدا نمى کند و انواع اسلحه ها بى آنکه به وجود آنها احساس نیاز شود، کنار گذاشته مى شود. چگونه قدرتها در برابر او سر فرود مى آورند؟ برگرفته از آثار آیة الله سید محمد کاظم قزوینی ---------- این سؤ ال در صدر سلسله پرسشهایى است که پیرامون ظهور امام عصر علیه السلام مطرح مى گردد. بـسـیارى مى پرسند که : ((چگونه حکومتها در برابر امام مهدى علیه السلام خاضع مى گردند؟)) ((چگونه آن اصلاحگران بزرگ جهانى بر حکومت و دولتها پیروز مى شود؟)) ((و مـوضـع حـکـومـتـهـا و قـدرتـهـاى بـزرگ جـهانى در برابر آن حضرت چگونه خواهد بود؟)) ایـن مـوضـوع ، بـراسـتـى مـوضـوع حـسـاسـى اسـت و پـاسـخ آن نیاز به اندکى شرح و تحلیل دارد بدین صورت : 1 ـ حـقـیـقـت ایـن اسـت کـه حـکـومـتـهـا و دولتـهـا، هـمـواره از افـراد تشکیل مى گردند و همان افراد هستند که در کنار هم ، دست در دست هم ، هیاءتهاى حاکمه را مـى سـازنـد و روشـن اسـت کـه هـر انـسانى از این هیاءتهاى حاکمه ، به گونه اى امور و رخدادها را ارزیابى نموده و حوادث را مى فهمد. 2 ـ حکومتها در حیات خویش به سلاح و مهمات تکیه دارند و سلاح نیز در دست ارتشهاست ، در دست بزرگترین فرمانده تا کوچکترین فرد ارتش و یا نیروهاى مسلح . 3 ـ و نـیـز حـکـومـتـهـا بـر نـیـروهـاى مـسلحى چون : پلیس ، نیروهاى انتظامى ، دستگاههاى اطلاعاتى ، ارتش خلقى و پاسداران رنگارنگ تکیه دارند و اینها همه ، دستگاههایى هستند کـه حـکـومـتها و دولتها بدانها تکیه مى کنند و بوسیله آنها قدرت و نیرو مى یابند و با دست آنها با مخالفان خویش مى جنگند و آنان را سرکوب مى کنند. ایـنـک جـاى سـؤ ال اسـت کـه اگـر نـیـروهـاى مـسـلح و دسـتـگـاهـهـاى عـریـض و طـویـل کـه حکومتها بدانها تکیه مى کنند با حکومت موافق نبودند یا فرمانبردارى نکردند، دیگر از دولتها چه کارى ساخته است ؟ بعبارت دیگر: ((هیاءت حاکمه یا سران نظامى که نیروهاى نظامى آن را از نظر فکرى و عقیدتى با آنان موافق نباشند، چه مى کنند؟)) حـکـومـتـها همواره از ارتش و نیروى نظامى خویش بیشتر از نیروى بیگانه مى هراسند چرا کـه بـر نـیـروى خـارجـى مـمـکـن اسـت بـوسـیـله نـیـروى مـوجـود در داخـل پیروز شد و آن را نابود ساخت ، اما بر ارتش خودى ، هنگامى که همه ستون و بدنه و راءس یا بیشتر آن ، سر به طغیان و شورش برداشت ، چه مى توان کرد؟ دولتـها در برابر نیروهاى مسلح خویش هنگامى که از آنان جدا شوند یا از نظر فکرى و عقیدتى با دولت خویش مخالف باشند، قدرتى ندارند. آرى ! تـنـهـا وسیله رویارویى با چنین ارتش نظامى ، کمک گرفتن از ملت و یارى جستن از تـوده هـاى مـردم است و این تلاش نیز هنگامى که مردم به ارتش بپیوندند و یک صدا، بر ضد هیاءت حاکمه بشورند با شکست روبرو مى گردد و حکومت سقوط مى کند. در بـحـثـهـاى گـذشته ، خاطر نشان ساختیم که پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله به هـنـگـامه خبر دادن از ظهور امام مهدى علیه السلام فرمود: (( انه یخرج بالسیف . )) یعنى او با شمشیر عدالت قیام خواهد کرد. و ایـن سـخـن را بـرخـى به تمسخر گرفته و وسیله تاخت و تاز قرار داده و مى گویند: ((از شـمـشـیـر، در بـرابـر سـلاحهاى مرگبار که اگر بکار افتد، همه چیز را به خاک و خاکستر تبدیل مى کند، چه کارى ساخته است ؟ از سلاحهاى ویرانگر و مخربى چون : انواع بمبها، اقسام مسلسلها، انواع و اقسام تفنگها، تـانـکـهـا، زره پـوشـهـا، نـفـربـرهـا، هـواپـیـمـاهـا و دیـگـر وسـایـل جـنـگـى زمـیـنـى ، هـوایـى ، دریـایـى کـه اگـر بـه کـار افـتـد، نـسـل بـشـر را از صـفحه روزگار بر مى دارند، آخر در برابر اینها شمشیر چه ارزشى دارد؟ و اثر آن در برابر این سلاحهاى ویرانگر و نابود کننده و سریع چیست ؟)) براى پاسخ به این سؤ ال مقدمه اى ترسیم مى گردد، امید که مفید افتد. مقدمه : از انبوه روایاتى که گذشت به این واقعیت تصریح دارد که حضرت عیسى علیه السلام بـه هـنـگـام قـیـام امام مهدى علیه السلام ، از آسمان فرود مى آید و ضمن اقرار و تصدیق وجـود گـرانـمایه آن اصلاحگر بزرگ جهانى به او اقتدا مى کند. و این مطلب ثابت شده اسـت کـه خـداوند، عیسى علیه السلام را به آسمانها برده است ، چرا که کشته شدن او را به دست دشمنان رد مى کند و مى فرماید: (( وَ قَوْلِهِمْ إِنّا قَتَلْنَا المَْسِیحَ عِیسى ابْنَ مَرْیَمَ رَسولَ اللّهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صلَبُوهُ وَ لَکِن شبِّهَ لهَُمْ وَ إِنّ الّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِى شکٍ مِّنْهُ مَا لهَُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلا اتِّبَاعَ الظنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ یَقِینَا بَل رّفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ ... . )) (649) یعنى : و نیز بدان سبب که گفتند: ما مسیح ، پسر مریم ، پیامبر خدا را کشتیم در حالى که آنان مسیح را نکشتند و بر دار نکشیدند بلکه کار بر آنان مشتبه شد و بى تردید آنانکه در مـورد او اخـتـلاف مـى کـردنـد خـود در تردید بودند و به آن یقین نداشتند و تنها پیرو پندار خود بودند و عیسى را به یقین نکشته بودند. عـلاوه بـر قـرآن شـریـف و نیز روایات پیرامون صعود حضرت عیسى به آسمان ، بسیار اسـت و بـیـانـگـر ایـن واقـعـیـت که او در آسمانها زنده و روزى مى خورد و اینک از صعود او بیشتر از 1900 سال مى گذرد. و نـیـز ایـن روایات به صراحت بیانگر این واقعیت است که عیسى علیه السلام به هنگامه قیام امام مهدى علیه السلام از آسمان فرود مى آید و به آن گرامى اقتدا مى کند و به امامت او نماز مى گذارد. راسـتـى کـه حـکـمـت بـالغـه خدا و تدبیر عظیم او را نظاره کنید که چگونه حضرت عیسى عـلیه السلام را به آسمانها صعود مى دهد تا او را براى روزى بسیار شکوهبار و هدفى شکوهمند و مقصدى والا، ذخیره سازد راسـتـى چـه ثـمـره ، چه فایده و چه حکمتى در فرود آمدن عیسى علیه السلام به زمین در قیام جهانى امام مهدى علیه السلام است ؟ و چه رابطه اى میان این فرود و آن ظهور هست ؟ که از یک سو امام گرانقدر و پرشکوهى که براى اصلاح زمین و زمان ذخیره شده است بپا مـى خـیـزد و خـورشید جهان افروزش از پس ابرهاى غمبار غیبت طلوع مى کند و از دگر سو پـیامبر بزرگى که در آسمانها ذخیره شده است فرود مى آید و ضمن تصدیق قیام جهانى مـهـدى عـلیـه السلام به او اقتدا مى کند؟ راستى چه رابطه اى میان این دو رخداد شکوهمند است ؟ و چه مناسبتى میان این دو حادثه بى نظیر مى باشد؟ پـیـش از هر چیز شایسته است فراموش نکنیم که شمار مسیحیان جهان اکنون از هزار میلیون نفر مى گذرد، به عنوان مثال : زمـامـداران و دولتـهـا و مـلتـهـاى اروپـا هـمه یا بیشترشان مسیحى اند، بیشتر زمامداران و حـکـومـتـهـا و مردم قاره سیاه ، مسیحى هستند، همینطور دولتهاى آمریکاى شمالى و جنوبى و عـقـیـده مـسـیـحـیـان نـیـز در مورد عیسى علیه السلام مشهور است که قرآن ضمن انتقاد، آن را ترسیم و تصحیح مى کند. بدین صورت : 1 ـ (( وَ قَالَتِ النّصارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ . )) (650) و نصارى گفتند که عیسى پسر خداست . 2 ـ (( وَ إِذْ قَالَ اللّهُ یاعِیسى ابْنَ مَرْیَمَ ءَ أَنت قُلْت لِلنّاسِ اتخِذُونى وَ أُمِّىَ إِلَهَینِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سبْحانَک مَا یَکُونُ لى أَنْ أَقُولَ مَا لَیْس لى بِحَقٍ إِن کُنت قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فى نَفْسى وَ لا أَعْلَمُ مَا فى نَفْسِک إِنّک أَنت عَلاّمُ الْغُیُوبِ . )) (651) یـعـنـى : و یـادآور آنگاه را که خدا به عیسى بن مریم گفت : ((آیا تو به مردم گفتى که مرا و مادرم را جز خدا به خدایى گیرند؟)) گـفـت : ((تـو را بـه پـاکـى یاد مى کنم ، مرا نسزد چیزى بگویم که شایسته آن نباشم اگر من چنین گفته بودم تو خود مى دانستى تو به آنچه در ضمیر من مى گذرد دانایى و من از آنچه در ذات تو است بى خبرم ، چرا که تو خود، داناى رازهاى نهانى .)) 3 ـ (( لّقَدْ کفَرَ الّذِینَ قَالُوا إِنّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ . )) (652) یعنى : آنان که گفتند: ((خدا، همان مسیح پسر مریم است .)) کافر شدند. شاعر در مورد عقیده آنان به مسیح علیه السلام مى گوید: (( عجبا للمسیح بین النصارى حیث قالوا: ان الا له اءبوه ثم قالوا: ابن الاله اله ثم قاموا بجهلهم عبدوه )) یـعـنـى : در مـورد مـسیح ، میان پیروانش در شگفتم هنگامى که مى گویند: ((خدا، مسیح است .)) آنـگـاه مـى گـویـنـد: ((فـرزنـد خـدا، هـمـان خداست .)) و سپس ناآگاهانه و متعصبانه به پرستش او قیام مى کنند. ما در روزگار خویش به نشریات گمراه کننده اى که مبشران و مبلغان مسیحى آنها را چاپ و تـوزیـع مـى کـنند، بر مى خوریم که در عصر فرهنگ و دانش نیز همین خرافه و دروغ به صراحت آمده است . و آنان تصریح مى کنند که : ((عیسى ، خداست .)) و ((خدا، همان عیسى اسـت و او خـداى نـجـات دهـنـده اسـت .)) و سـخـنانى از این قماش بافته هاى کفر آلود که بـراسـتـى خـدا برتر و بالاتر از بافته هاى آنانست . و او بلند مرتبه و بزرگ از هر آنچه شرک گرایان مى پندارند، پاک و منزه است . بـه هـر حـال بـحـث در ایـن اسـت کـه : مـسـیحیان با این عقیده و اندیشه در مورد عیسى علیه السـلام هـنگامى که در سراسر جهان بشنوند که حضرت مهدى علیه السلام آن اصلاحگر بـزرگ عـصـرهـا و نسلها ظهور نمود و عیسى علیه السلام نیز از آسمان فرود آمده و ضمن تـصـدیـق آن حـضرت و اقرار به امامت او و کمک به قیام جهانیش ، به او اقتدا نموده و به امـامـت او نـمـاز مى خواند، در این صورت آیا در سراسر گیتى حکومت و دولت و ملتى پیدا مى شود که مسیحى باشند و باز هم با قیام جهانى امام مهدى علیه السلام مخالفت ورزند؟ و با او سر ستیز درآیند؟ روشـن است که هرگز! بلکه همه مسیحیان به پیروى از عیسى علیه السلام و به دستور او زیر پرچم امام عصر علیه السلام وارد مى گردند و اسلام واقعى را خواهند پذیرفت و از طرفداران امام عصر علیه السلام خواهند شد. اینک روایاتى را در این مورد مى آوریم : 1 ـ از امام باقر علیه السلام آورده اند که ضمن حدیث مفصلى فرمود: (( ...فـاذا اجـتـمـع عنده عشرة آلاف رجل ، فلا یبقى یهودى و لا نصرانى الا آمن به و صدقه ... . )) (653) یـعـنـى : هـنـگـامى که ده هزار نفر پیکارگر و آگاه بر گرد آن حضرت گرد آمدند دیگر یـهودى و مسیحى یافت نمى شود جز اینکه به او و قیام جهانى اش ایمان مى آورند و او را تصدیق مى کنند. 2 ـ این روایت بصورت دیگرى نیز آمده است که مى فرماید: (( ... فـاذا اجـتـمـع عـنـده العـقـد ـ عـشـرة آلاف رجـل ـ فـلا یـبـقـى یـهـودى و لا نـصـرانـى و لا اءحـد ممن یعبد غیر الله تعالى الا آمن به و صـدقـه و تـکـون المـلة واحـدة . مـلة الاسـلام و کـل ما کان فى الاءرض ـ من معبود سوى الله تعالى ـ تنزل علیه نار من السماء فتحرقه . )) (654) یـعـنـى : هـنـگـامـى کـه بـرگـرد امام مهدى علیه السلام پس از ظهورش ده هزار نفر انسان سـاخـتـه شده و فداکار، گرد آمدند، همه یهودیان و مسیحیان و کسانى که جز خداى یگانه را مى پرستند، به امامت و راه و رسم او ایمان مى آورند و قیام جهانى و دگرگونسازش را تصدیق و تاءیید مى کنند. آنگاه است که همه ملتها یک ملت مى شوند، ملت اسلام و پیروان همه ادیان به دین آسمانى اسلام مى گروند و همه معبودهاى دروغین مورد غضب خدا قرار مى گـیـرنـد و آتشى از آسمان فرود آمده و آنها را طعمه خویش مى سازد و همه را به خاکستر تبدیل مى کند. 3 ـ از امیرمؤ منان علیه السلام آورده اند که فرمود: (( اذا بـعـث السـفـیـانـى الى المـهـدى جـیـشـا فـخـسـف بـه بـالبـیـداء و بـلغ ذلک اءهـل الشـام قـالوا لخـلیـفـتـهـم : ((قـد خـرج المـهـدى فـبـایـعـه و ادخل فى طاعته ، و الا قتلناک .)) ((فـیـرسـل الیـه بـالبـیـعـة و یـسـیـر المـهـدى عـلیـه السـلام حـتـى یـنـزل بـیـت المـقـدس و تـنـقـل الیـه الخـزائن و تـدخـل العـرب و العـجـم و اءهـل الحـرب و الروم و غـیـرهـم فـى طـاعـتـه ، مـن غـیـر قتال ، حتى تبنى المساجد بالقسطنطنیة و مادونها. )) (655) یـعـنـى هـنـگـامـى کـه سـفـیـانـى سـپـاهـى را بـسـوى مـهـدى عـلیـه السـلام گـسـیل مى دارد و آن سپاه در بیابانى در میان مکه و مدینه به زمین فرو مى رود و خبر این حـادثه دهشتناک به شام و مردم آن رسد، آنان به زمامدار خویش مى گویند: ((مهدى نجات بخش ، ظهور کرده است ، با او بیعت کن و اطاعت او را گردن گذار! در غیر این صورت تو را نابود خواهیم ساخت .)) و او نـیـز بـه نـاچـار بـراى بـیـعت با امام مهدى علیه السلام گروهى را مى فرستد و آن حـضـرت هـمـه جـا را در مـسـیـر خـودش فـتـح مى کند تا در بیت المقدس فرود مى آید. همه گـنـجـیـنـه هـا بـسـوى او انـتـقـال مـى یـابـد و عـرب و عـجـم ، اهـل حـرب و روم و دیـگران ، حکومت عادلانه و راه و رسم انسانساز و رهایى بخش او را بى آنـکـه بـا او پـیکار کنند مى پذیرند. آنگاه حرکت جهانى او تا جایى پیش مى رود که همه جا، نداى توحید و عدالت ، طنین افکن مى شود و در قسطنطنیه و فراتر از آن و... مساجد را بنیاد مى کند.)) و با این بیان ، استفاده از سلاح ، ضرورت پیدا نمى کند و انواع اسلحه ها بى آنکه به وجود آنها احساس نیاز شود، کنار گذاشته مى شود.