عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

پرتوى از سیره و سیماى امام محمد باقر علیه السلام

    نظر

http://www.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/saidgodari/18.jpg

پرتوى از سیره و سیماى امام محمد باقر علیه السلام



حضرت امام محمد باقر(ع) اول ما رجب, یا سوم صفر سال 57 هجرى قمرى در مدینه متـولد گردید.پدر بزرگوارش حضرت على بـن الحسین و زین العابدیـن (ع) , و مادر مکـرمه اش , فاطمه معروف به (ام عبـدالله) دختـر امام حسـن مجتبـى مـى باشـد, از ایـن رو, آن حضـرت از نـاحیه پـدر ومـادر به بنـى هـاشـم منسوب است.
شهادت امام باقر(ع) در روز دوشنبه 7 ذیحجه سال 114 هجرى قمرى در 57 سالگى, به دستـور هشام بـن عبدالملک خلیفه اموى, به وسله خوراندن سـم, اتفاق افتاد و مزار شـریفـش در مـدنیه در قبـرستـان بقیع مـى بـاشـد.
آن حضرت یکى از اطفال اسیر فاجعه کربلا مى باشد که درآن وقت سه سال و شش ماه و ده روز از سـن مبارکش گذشته بود. حضرت باقر(ع) به علـم ودانش وفضیلت و تقوا معروف بـود و پیـوسته مـرجع حل مشکلات علمى مسلمانان به شمار مى رفت.
وجود امام محمد باقر (ع) مقدمه اى بود براى اقدام به وظایف دگرگونسازى امت. زیرا مردم, او را نشانه هاى فرزند کسانـى مـى شناختند که جان خـود را فدا کردند تا موج انحراف ـ که نزدیک بـود نشانه هاى اسلام را از میان ببـردـ متـوقف گردد.
آنان از ایـن رو قربانـى شـدند تا مسلمانان بـدانند که حکامـى که به نام اسلام حکـومت مـى کنند, از تطبیق اسلام با واقعیت آن به انـدازه اى دورانـد که مفاهیـم کتاب خدا و سنت رسـول اکرم (ص) در یک طرف قرار دارد و آن حاکمان منحرف در طرف دیگر. امام باقر (ع) بـر آن شـد تا انحـراف حاکمان و دورى آنان از حقایق اسلام را به مـردم بفهمانـد وبـراى مسلمانان آشکار سـازد که چنان امـورى تحقق یافته است.
هشـام بــن عبدالملک خلیفه نابکارى امـوى وقتـى به امام (ع) اشارت مى کند و مى پرسد که ایـن شخص کیست؟ به او مـى گـویند او کسـى است که مردم کـوفه شیفته و مفتون اویند. این شخص امام عراق است.
در مـوسـم حج از عراق و خـراسـان و دیگـر شهرها, هزاران مسلمان از او فتوا مى خـواستند و از هر باب از معارف اسلام از او مى پرسیدند. ایـن امر اندازه نفوذ وسیع او را در قلوب تـوده هاى مردم نشان مى داد. از سـوى فقیهان بزرگ که وابسته به حوزه هاى فکرى و علمى بـودند, مسائل دشوار در محضر او مطرح مى شد و گفتگوهاى بسیار با امام به عمل مىآمد, از او پاسخ مى خـواستند تا امام را در تنگنا قرار دهند و در مقابل مردم او را به خاموشى وادارند, ولى آن حضرت با پاسخهاى قانـع کننده ومستـدل و محکـم خـود آنان را به اعجـاب وامــى داشت . حـــوزه علمـى او بـراى صـدها دانشمنـد و محـدث که تـربیت کــرده بـود پـایگـاهـى مهم به شمـار مـىآمــد.
جابر جعفى گوید :
(ابوجعفر هفتاد هزار حدیث براى مـن روایت کرد. ) ومحمد بـن مسلـم گوید : (هر مسئله که در نظرم دشـوار مى نمود از ابوجعفر(ع) مى پرسیدم تا جایى که سى هزار حدیث از او سـوال کردم.)
امام باقر(ع) شیعیان خـود را چنیـن وصف مى کند :
(همانا شیعه ما , شیعه علـى, بادست ودل گشاده واز سر گشاده دستى و بى ریایى از ما طرفدارى مى کنند و براى زنده نگاهداشتـن دیـن, متحد و پشتیبان ما هستند.
اگر خشمگیـن گردند. ستـم نمى کنند واگر خرسند باشند از اندازه نمـى گذرند. براى آن کس که همسایه آنان باشد برکت دارند و با هرکـس که با آنان مخالف باشد طریق مسالمت پیـش مى گیرند. و شیعه ما اطاعت خدا مى کند.)(1)

امام باقر (ع) و خلفاى جـور

امام باقر(ع) با پنج خلیفه از خـلفاى بنى امـیه معـاصر بـود که عبارتند از : 1ـ ولید بن عبدالملک 2ـ سلیمان بن عبدالملک 3ـ عمر بن عبدالعزیز 4ـ یزید بن عبدالملک 5ـ هشام بن عبدالملک . و همه آنان جز عمربـن عبـدالعزیز در ستمگرى و استبـداد و خودکامگـى دست کمـى از نیاکان خـود نداشتنـد و پیـوسته بـراى امام باقر(ع) مشکلاتى فراهم مى نمودند. ولى در عیـن حال, او از طریق تعلیم و تربیت , جنبشـى علمى به وجـود آورد و مقدمات تـاسیـس یک مرکز علمى اسلامـى را در دوران امامت خـود پى ریزى کرد که در زمان فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق(ع) به نتیجه کامل رسیـد.
روش کار پیشیـوایان ما به ویژه امام سجاد و امـام بـاقـر(ع) کــه در اوضـاع فشـار و خفقان به سر مى بردند به شیوه مخفـى و زیرزمینى بـود, شیـوه اى که مـوجب مـى شد کسـى از کارهاى آنان مطلع نشـود. همیـن کارهاى پنهانـى , گاهى که آشکار مى شد, خلفارا سخت عصبانى مـى نمـود در نتیجه, وسایل تبعید وزندانـى آنهافراهـم مـى شــد.
سرانجـام, امـام بـاقر (ع) که پیــوسته مــورد خشــم و غـصـب خـلـیفه وقت , هشام بـن عبـدالملک بـود, به وسیله ایادى او مسمـوم شـد و در سال 114 هجرى به شهادت رسید. جنازه آن بزرگوار , کنار قبر پـدر بزرگـوارش در قبرستان بقیع, به خاک سپرده شد. (2)

فضل ودانـش امام باقر(ع)

امام محمد باقر(ع) در دوران امامت خـود , به نشر و پخـش معارف دین به ویژه فقه و احکام اسلامى پرداخت و ضمـن حل مشکلات علمى به تعلیـم و تربیت شاگردانـى فاضل و آگاه مانند : محمد بـن مسلـم, زراره بن اعین, ابونصیر , هشام بن سالم و جابربن یزید و حمران بـن اعین و برید بـن معاویه عجلـى, همت گماشت. آن حضـرت در فضل و فضیلت زهـد و تقـوا , اخلاف و معاشرت سرآمد بزرگان بنى هاشـم در عصر خـود بـود. آوازه علوم و دانـش او چنان اطـراف و اکناف پیچیـده بـود که ملقب به باقر العلـوم; یعنـى شکافنـده دانشهاگردید.
یکـى از علـمـاى بـزرگ سـنى بـه نـام ابـن حجر هیتمى درباره او مـى نـویسد : (محمد باقر به انـدازه اى گنجهاى پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته, حقایق احکام و حکمتها و لطایف دانشها را بیان نمـوده که جز بر عناصر بـى بصیرت یا بد سیرت پـوشیده نیست و از همیـن جاست که وى را شکافنده دانـش و جامع علـوم و بر افروزنده پرچـم دانش خوانده اند.)
عبدالله بـن عطا یکى از شخصیتهاى علمى زمان امام مـى گـوید :
(مـن هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجـمـعـى بـه انــدازه مـحـفـل محمدبـن على(ع) از نظر علمى حقیـر و کـوچـک نـدیـدم.) امام باقر(ع) در سخنان خـود, اغلب به آیات قران کریـم استناد مى نمـوده و از کلام خدا شاهد مـىآورده و فرمـوده است : ( هر مطلبى را گفتـم, از من بپرسید که در کجاى قرآن است تا آیه مربـوط به آن مـوضـوع را معرفى کنـم.)(3)

امام و مسابقه تیر اندازى

هشام بن عبدالملک تصمیم گرفت امام باقر را به مسابقه تیراندازى فرا خواند تا به واسطه شکست او در مسابقه , امام را در نظر مـردم حقیر و کوچک جلـوه دهد به همین جهت پیش از ورود امام (ع) به قصر خلافت, عده اى از دربـاریان را واداشت نشانه اى نصب کرده مشغول تیراندازى گردند. امام باقر وارد مجلـس شـد و انـدکـى نشست, ناگهان هشام رو به امام کـرد و گفت : آیا مایلیـد در مسابقه تیرانـدازى شکرت نمایید؟ حضرت فرمـود : مـن دیگر پیر شـده ام ووقت تیرانـدازىام گذشته است, مرا معذور دار. هشام که خیال مـى کرد فرصت خـوبـى به دست آورده و امام باقر را با شکست مـواجه ساخته است, اصرار و پافشارى کرد و وى را سـوگنـد داد و همزمان به یکـى از بزرگان بنى امیه اشاره کرد که تیر و کمال خـود را به آنحضرت بدهد.
امام(ع) دست بـرد و کمال را گرفت و تیرى در چله کمال نهاد و نشانه گیرى کـرد و تیر را درست به قلب هدف زد آن گاه تیر دوم را به کمال گذاشت و رها کرد و ایـن بار تیر در چـوبه تیر قبلى نشست و آن را شکافت تیر سـوم نیز به تیر دوم اصابت کرد و به همیـن ترتیب نه تیر پرتاب نمود که هر کدام به چـوبه تیر قبلى خورد!.
این عمل شگفت انگیز, حاضران را به شدت تحت تاثیر قرار داده, اعجاب و تحسین همه را برانگیخت. هشام که حسابهایش غلط از آب درآمده و نقشه اش نقـش بر آب شده بـود, سخت تحت تاثـیر قرار گرفت و بى اختیار گفت : آفریـن بر تو اى اباجعفر! تو سرآمد تیراندازان عرب وعجـم هستى, چگـونه مى گفتى پیر شده ام؟ آن گاه سر به زیر افکند و لحظه اى به فکر فرو رفت. سپـس امام باقر و فرزند برومندش امام صادق(ع) را در جایگاه مخصـوص کنار خـود جاى داد و فوق العاده تجلیل و احترام کرد و رو به امام کرد و گفت : قریـش از پرتو وجـود تـو شایسته سرورى بر عرب و عجـم است.
ایـن تیـر انـدازى را چه کسـى به تـو یاد داده است و در چه مـدتـى آن را فـرا گرفته اى ؟ حضرت فرمـود : مى دانى که اهل مدینه به ایـن کار عادت دارند, مـن نیز در ایام جـوانى مدتـى به ایـن کار سرگرم بـودم ولى بعد آن را رها کردم, امروز چـون تو اصـرار کردى ناگزیر پذیرفتـم. هشام گفت : آیا جعفـر نیز ماننـد تـو در تیراندازى مهارت دارد؟ امام فرمود : ما خاندان, اکمال دیـن و اتمام نعمت را که در آیه (الیوم اکملت لکم دینکم) آمده از یکدیگر به ارث مى بریم و هرگز زمیـن از چنیـن افرادى خالى نمى ماند.(4)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پى نوشت ها :
1 ـ پیشوایان ما, ص 170
2 ـ زندگانى امامان , ص 57.
3 ـ سیره پیشوایان , ص 307ـ 308.
4ـ پیشین ,ص 340.