سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

طریقه درست صدا زدن خداوند

    نظر

طریقه درست صدا زدن خداوند

 


دعا چیست؟ انسان چگونه باید دعا کند؟ امید چه فایده ای از دعا مى‏رود؟

 

 


 

دعا

 

پیش از هر سخنى ناچاریم بدانیم که دعا اهداف و حکمت هایى معیّن دارد که‏اگر انسان آنها را بداند گنجى را یافته است. گنجى که چه‏بسا قبلاً از آن هیچ‏نمى‏دانسته است و چاره‏اى براى مشکلات پیچیده‏اى که در زندگى خود بدانها مبتلا است، راه حلّى براى دشواری هایى که به او روى مى‏آورد و درمانى براى دردها و آلودگی هاى دل خود یافته است.

آیات کریمه با آنکه در قرآن به شکلى پراکنده، به‏مناسبت هاى گوناگون آمده‏اند، در مجموع از دعا اندیشه‏اى کامل به دست مى‏دهند. 

 

خدا را چگونه بخوانیم؟

«وَإِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِیْ‏وَلْیُ?ْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» ؛(سوره بقره، آیه 186)

"و زمانى که بندگان من از تو درباره من پرسند، من نزدیکم، دعاى دعا کننده را هنگامى که مرا بخواند اجابت مى‏کنم، پس باید دعوت مرا استجابت کنند و به من ایمان‏آورند تا شاید هدایت شوند."

«قُلْ أَرَأَیْتَکمْ إِنْ أَتَاکمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْکمُ السَّاعَةُ أَغَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِن کنْتُمْ‏صَادِقِینَ * بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِن شَاءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تُشْرِکونَ * وَلَقَدْأَرْسَلْنَا إِلَى‏ أُمَمٍ مِن قَبْلِک فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ * فَلَوْلَا إِذْجَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلکن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کانُوا یَعْمَلُونَ» ؛ (سوره انعام، آیات 43 - 40)

"بگو که اگر عذاب خدا، یا هنگام مرگ شما فرا رسد چه خواهید کرد؟ آیا در آن‏ساعت، غیر خدا را مى‏خوانید؟ اگر راستگو هستید، بلکه تنها خدا را مى‏خوانید تا اگرخواست شما را از سختى برهاند و آنچه را با خدا شریک قرار مى‏دهید فراموش مى‏کنید.وما پیامبرانى به سوى امّت هاى پیشین فرستادیم پس آنان را گرفتار بلا و مصیب کردیم تاشاید تضرّع کنند. چرا وقتى سختى ما به آنها رسید تضرّع نکردند؟ بدین سبب که‏دلهایشان را قساوت فرا گرفت و شیطان کردار آنها را براى آنها آراست."

«قُلْ مَن یُنَجِّیکم مِن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِن‏هذِهِ لَنَکونَنَّ مِنَ الشَّاکرِینَ * قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکم مِنْهَا وَمِن کلِّ کرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکونَ» (سوره انعام، آیات 64 - 63) ؛"بگو چه کسى شما را از تاریکى خشکى و دریا نجات مى‏دهد که او را با تضرّع‏ در نهان مى‏خوانید که اگر ما را از این نجات داد هر آینه شکر گزار خواهیم بود؟ بگو:خدا شما را از آن و از هر سختى و اندوه نجات مى‏دهد سپس شما شرک مى‏آورید."

تا زمانى که خدا دعاى تو را اجابت مى‏کند، تو نیز به نوبه خود باید فرمان ‏خدا را اجابت کنى و به او ایمان آورى و همه شئون زندگیت را بر طبق خواست خداو بر حسب تعالیم او شکل دهى. آرى! از این راه است که انسان به رشد مى‏رسد و رشد یافتن یعنى‏رسیدن به‏راه درست، پس هنگامى که‏انسان، فرمان ‏خدا را اجابت‏کند و به‏او ایمان‏آورد، بى شک رشد را در زندگى خویش تضمین کرده است

 

 

«وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ‏قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» ؛ (سوره اعراف، آیه 56)

 

"و در زمین بعد از اصلاح آن، فساد نکنید و خدا را از روى بیم و امید بخوانید،همانا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است."

«قَالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکمَا فَاسْتَقِیَما وَلَاتَتَّبِعَانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ» ؛ (سوره یونس، آیه 89)

"گفت: دعاى شما دو تن اجابت شد، پس به راه راست باشید و راه نادانان راپیروى نکنید."

 

تنها خدا را بخوانیم‏

خداى تعالى دعاى دعا کنندگان را اجابت مى‏کند، امّا به دو شرط :

اوّل- "وقتى مرا بخوانند"، پس واجب است که فقط خدا را بخوانیم، نه ‏هیچ‏کس دیگر را گویى انسان در ظاهر خدا را مى‏خواند، امّا به راستى خداى ‏حقیقیش را نمى‏خواند، بلکه روى دعایش به سوى شرکایى است که براى خدافرض کرده است.

او به زبان، " یاربّ " مى‏گوید و دستهایش را به دعا سوى آسمان ‏بلند مى‏کند، امّا دلش با خدا پیوند نمى‏گیرد، زبان او در کار نیایش است در حالی که ‏دلش خدا را نمى‏خواند. در تفسیر این آیه کریمه:

«...فَاخْلَعْ نَعْلَیْک إِنَّک بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً» ؛ (سوره طه، آیه 12) "کفش هایت را بر کن که تو در وادى مقدّس طُوى هستى."

آمده است که منظور از کفش، دوستى زن و فرزند است، یعنى تو تا زمانى که‏بر من وارد مى‏شوى و مى‏خواهى که مرا بخوانى باید دلت پیوندى با دوستى‏فرزندان نداشته باشد، زیرا حضرت موسى‏علیه السلام در آن بیابان و آن شب سرد، آن‏هنگام که تاریکى و سرما و کم گشتگى او را در خود پیچیده بود، به زنش که به‏زودى مى‏زایید مى‏اندیشید و براى او در جستجوى آتش بود.

وقتى مرا بخوانند، پس واجب است که فقط خدا را بخوانیم، نه‏هیچ‏کس دیگر را گویى انسان در ظاهر خدا را مى‏خواند، امّا به راستى خداى‏حقیقیش را نمى‏خواند، بلکه روى دعایش به سوى شرکایى است که براى خدافرض کرده است. او به زبان، "یاربّ" مى‏گوید و دستهایش را به دعا سوى آسمان‏بلند مى‏کند، امّا دلش با خدا پیوند نمى‏گیرد، زبان او در کار نیایش است در حالیکه‏دلش خدا را نمى‏خواند

 

 

و تو نیز به مسجد رفتى و نماز گزاردى و در این میان، اندیشه‏ات مشغول ‏فرزندان و مشکلاتت بود، پس تو خدا را نخوانده‏اى.

 

بنابر این از این آیه کریمه در مى‏یابیم که آنگاه که خواستى به دعا مشغول ‏شوى ناچار باید از پیوندهاى دیگر دور شوى و در توجّه خود به خدا، اخلاص‏ورزى، خداوند مى‏گوید:

«وَ إِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ...» ؛

"و زمانى که بندگان من از تو درباره من پرسند، من نزدیکم، دعاى دعا کننده را هنگامى که مرا بخواند اجابت مى‏کنم."

شرط دوّم - این شرط را در نیمه دوم آیه مى‏یابیم، آنجا که مى‏فرماید:

«...فَلْیَسْتَجِیبُوا لِیْ وَلْیُ?ْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» ؛ "پس باید دعوت مرا استجابت کنند و به من ایمان آورند تا شاید هدایت شوند."

تا زمانى که خدا دعاى تو را اجابت مى‏کند، تو نیز به نوبه خود باید فرمان ‏خدا را اجابت کنى و به او ایمان آورى و همه شئون زندگیت را بر طبق خواست خدا و بر حسب تعالیم او شکل دهى. آرى! از این راه است که انسان به رشد مى‏رسد و رشد یافتن یعنى‏ رسیدن به ‏راه درست، پس هنگامى که ‏انسان، فرمان ‏خدا را اجابت ‏کند و به ‏او ایمان‏ آورد، بى شک رشد را در زندگى خویش تضمین کرده است


تجارت خدا برای بنده اش!

    نظر

تجارت خدا برای بنده اش!

 


هر لحظه از زندگی سرشار از مشکلات کوچک و بزرگ است که به نحوی ذهن آدمی و کل زندگی او را تحت الشعاع قرار داده و او را به عرصه امتحان و آزمایش می کشاند، در این حین  است که آدمی لب به شکایت و نعوذ بالله کفر می گشاید و خدای خود را ظالم می شمارد .

 

امتحان

 

حکایت:

زنی به حضور حضرت داود (علیه السلام) آمده و عرض کرد یا نبی الله ! بگو ببینم پروردگار تو ظالم است یا عادل ؟ فرمود: وای بر تو ، خداوند عادل است هرگز ظلم نمی کند ، مگر قصه تو چیست؟ عرض کرد من زنی هستم بیوه . سه دختر دارم که آنها را با پشمی که با دست های خود می ریسم ، پرستاری می کنم. دیروز ریسمان خود را که رشته بودم توی خرقه سرخ نهادم و به سوی بازار روانه شدم تا آنها را بفروشم و تدارک نان فرزندان خود نمایم ناگاه پرنده ای از بالا فرود آمد و خرقه و غزْل را از دست من ربود و برد و من بی اختیار غمگین شدم که در باب خوراک خود چه چاره سازم؟

در همین سخن بودند که در را زندند و اذن دخول خواستند . ناگاه دیدند ده نفر از تجار وارد شدند که در پیش هر یکی صد دینار بود و دینارها را در حضور آن حضرت آورده و گفتند: یا نبی الله به مستحق برسانید. آن حضرت فرمود آیا این مطلب را سبب هست؟ عرض کردند بلی.

ما سوار کشتی بودیم ناگاه باد خیلی شدید و تندی وزید و کشتی را آسیبی رسانید و ما از غرق شدن ترسیدیم. ناگاه دیدیم، طایری ظاهر شد و خرقه سرخی که در آن ریسمان ها بود به طرف ما انداخت. ما عیب کشتی را با آنها برطرف ساختیم و باد هم از شدت افتاد. کشتی روانه شد و ما هر یکی گفتیم ، صد دینار تصدق نماییم. این است قضیه ما. پس به هر کسی که خواهی اینها را تصدق فرما.

حضرت داود (علیه السلام) به سوی زن توجه کرده و فرمود: پرردگار تو در صحرا و دریا به خاطر تو تجارت می کند و تو او را ظالم می خوانی؟ این هزار دینار به جهت نفقه اهل تو کفایت می کند و زن حمد و ثنای الهی را به جای آورد.

خداوند جز خیر و نیکی برای بنده اش نمی خواهد چگونه است که خداوندی که متصف به صفت رحمان و رحیم و عین رحمانیت و رحیمیت است، در حق بنده خویش که که در هر آن و هر لحظه همراه و یاور اوست شر و بدی را خواهد؟ او خود روزی بنده اش را تضمین کرده و خود روزی را به دست او می رساند و این بنده است که با اندک مشکلی صبر را از دست داده و از کوره به در می ورد و تمام خوبی هایی که خدا در حقش داشته را به فراموشی می سپارد

زندگی و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات:

ملحدان حکمت سختی ها و بلاهایى را که بر مردم وارد مى‏شود انکار مى‏کنند. آنان مى‏گویند: اگر جهان هستى آفرینشگر با رأفت و مهربانى داشت، چرا این بلاها و مصیبتها در آن پدید مى‏آید؟ آنان چنین مى‏خواهند که انسان در این دنیا نباید هیچ دشوارى و بلایى بچشد. او باید همواره خوش باشد.

در حالى که اگر انسان این گونه باشد، استکبار، سرمستى و راحتى، او را به فساد در دین و دنیا مى‏کشانند. چنان که بسیارى از رفاه‏طلبان و کسانى که در امن و آسایش رشد مى‏کنند در این فسادها سقوط مى‏کنند. اینان گاه حتى فراموش مى‏کنند که انسان هستند، پروردگار و سرپرستى دارند، زیانى به آنان خواهد رسید، ناخواسته‏اى برایشان واقع مى‏شود، باید ضعیفان را یارى کنند، فقیران را کمک رسانند، بر مبتلایان و گرفتار آمدگان رحم کنند و براى ناتوانان و بیچارگان دل بسوزانند. امّا هنگامى که انسان در سختیهایى گرفتار آمد و طعم تلخ آنها را چشید، موعظه مى‏شود و چشم خود را در برابر آنچه بیش از این نمى‏دانست و از آنها در غفلت بود مى‏گشاید و به بسیارى از وظایف خود آگاه مى‏شود و به آنها مى‏پردازد.

آنان که این بلاها و مصیبتها را بى‏فایده و خالى از حکمت مى‏پندارند مانند کودکانى هستند که داروهاى تلخ و شفابخش را نکوهش مى‏کنند و از اینکه از غذاهاى زیانبار منع مى‏شوند به خشم مى‏آیند، از ادب شدن و کار مى‏گریزند و دوست دارند که همواره بیکار باشند تا به سرگرمیها و بازیها بپردازند و هر غذا و شرابى میل کنند. آنان از پیامدها و آثار وخیم بیکارى و خوشگذرانى بى‏خبرند و نمى‏دانند که غذاهاى خوشمزه و زیانبار بر ایشان چه زیانى و غذاهاى بد مزه و مفید چه سودى دارد. خبر ندارند که ادب اگر چه ناگوار امّا چه پیامد و میوه شیرینى و داروى شفابخش اگر چه تلخ امّا چه سود و منفعتى دارد.

آنان که این بلاها و مصیبتها را بى‏فایده و خالى از حکمت مى‏پندارند مانند کودکانى هستند که داروهاى تلخ و شفابخش را نکوهش مى‏کنند و از اینکه از غذاهاى زیانبار منع مى‏شوند به خشم مى‏آیند، از ادب شدن و کار مى‏گریزند و دوست دارند که همواره بیکار باشند تا به سرگرمیها و بازیها بپردازند و هر غذا و شرابى میل کنند

خدا بندگان خود را دوست دارد:

شواهد کتاب و سنت بر این است که خداوند سبحان بندگان خود را دوست دارد و آن دو نوع است:

1. دوستی عام، که او را نسبت به جمیع مخلوقات از حیث اینکه همه از آثار آن ذات مقدس اند.

2. دوستی خاص، همچنان که از آیات و اخبار مستفاد می شود که خدا را نسبت به بعضی از بندگان نظر خاص و محبت مخصوصی است که با دیگران آن نظر و محبت را ندارد .

مراد از دوستی خدا در مورد بنده غیر عاصی این است که پرده را از پیش دل او برمی دارد و جمال خود را به دیده دل او می نماید و علامت بنده محبوب خدا این است که او خدا را دوست داشته باشد و او را بر همه محبوب های خود اختیار کند و ببیند که اسباب توفیق و سعادت او باطناً و ظاهراً مهیا شود و او را از معاصی باز دارد.

خداوند جز خیر و نیکی برای بنده اش نمی خواهد چگونه است که خداوندی که متصف به صفت رحمان و رحیم و عین رحمانیت و رحیمیت است، در حق بنده خویش که که در هر آن و هر لحظه همراه و یاور اوست شر و بدی را خواهد؟ او خود روزی بنده اش را تضمین کرده و خود روزی را به دست او می رساند و این بنده است که با اندک مشکلی صبر را از دست داده و از کوره به در می ورد و تمام خوبی هایی که خدا در حقش داشته را به فراموشی می سپارد، با این حال باز این خداوند است که مهربانی می کند. 


چرا ما به دانسته هایمان عمل نمی کنیم؟

    نظر

چرا ما به دانسته هایمان عمل نمی کنیم؟

 


چرا گاهی انسان با این‌که مطالبی را می‌داند، اما در مقام عمل به آن‌ها ترتیب اثر نمی‌دهد؟

 

تفکر

 

شاید مهم‌ترین جهتِ چنین واقعیتی، عدم تمرکز و بی‌توجهی به دانسته‌هاست. گاهی آگاهی‌های ما کاملا در کانون توجه ما قرار دارند و در صفحه ذهن ما زنده و بیدارند و گاهی بایگانی شده، مورد غفلت و فراموشی واقع می‌شوند به طوری‌که اگر از ما در باره آن‌ها س?ال کنند می‌توانیم پاسخ دهیم اما در شرایط عادی زندگی به گونه‌ای رفتار می‌کنیم که گویا چنین دانسته‌هایی نداریم.

آن طور که از آموزه‌های دینی استفاده می‌شود ، یکی از راه‌های کمک به زنده ماندن این دانسته‌ها و م?ثر بودن آن‌ها در رفتار انسان «تفکر» است. 

 

قرآن، معرفی‌کننده بهترین موضوعات تفکر

یکی از راه‌های انتخاب موضوع برای تفکر، توجه به توصیه‌های قرآن کریم و اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است. قرآن کریم و پیشوایان معصوم ما علاوه بر تأکید بر تفکر، موضوعاتی را هم برای این مهم مشخص کرده‌اند و این تفضلی فوق‌العاده است.

وقتی قرآن کریم بر توصیه به تفکر در باره برخی موضوعات اهتمام دارد انسان می‌تواند حدس قوی بزند - بلکه یقین پیدا کند- که تفکر درباره آن موضوعات از اهمیت بیشتری برخوردار است. چراکه خداوند بی‌جهت بر موضوعی اصرار نمی‌ورزد.

حضرت آیت‌الله بهجت رضوان‌الله‌علیه می‌فرمودند: «برخی افراد برای رسیدن به مقامات عالی به دنبال مطلبی می‌گردند که نه خدا آن را گفته باشد، نه پیغمبر و نه هیچ عالمی! و راز و سرّی باشد که هیچ کسی نداند و تنها افراد معدود و خاصی از آن مطلع باشند و او با دانستن و عمل به آن سرّ به خدا نزدیک شود.»

آیا واقعا باور کردنی است خدایی که بیش از همه مهربانان عالم، خواهان کمال و سعادت جاودانی ماست نکته‌ای که در تکامل ما بسیار تأثیر دارد را مخفی کند؟! برعکس باید بگوییم: هر چه که در قرآن بیشتر مورد تأکید واقع شده، بیشتر در کمال ما م?ثر است. خداوند قرآن را نازل کرد تا ما را به کمال برساند. پس هرچه در این راستا از اهمیت بیشتری برخوردار باشد بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است.

ابلیس لعین برای بازداشتن ما از راه صحیح و غافل کردن ما از آنچه مورد تأکید خداوند است در ذهن ما چنین القا می‌کند که اگر می‌خواهید به کمال برسید باید اسراری را یاد بگیرید وگرنه مطالبی را که همه می‌دانند، برای مقامات عالی مفید نیست. در حالی‌که خداوند آنچه را که بیشتر در سعادت ما م?ثر بوده برای ما بیشتر مورد تأکید قرار داده است.

بنابراین با وجود تأکید قرآن بر موضوعی ما باید مطمئن شویم که فکر کردن در آن موضوع مهم‌تر از سایر موضوعات است. اکنون باید مروری بر آیات شریف قرآن داشته باشیم تا ببینیم خداوند ما را به تفکر درباره چه موضوعاتی توصیه و ترغیب می‌کند.

وقتی قرآن کریم بر توصیه به تفکر در باره برخی موضوعات اهتمام دارد انسان می‌تواند حدس قوی بزند - بلکه یقین پیدا کند- که تفکر درباره آن موضوعات از اهمیت بیشتری برخوردار است. چراکه خداوند بی‌جهت بر موضوعی اصرار نمی‌ورزد

دعوت قرآن به اندیشه در آیات الهی

بعد از پذیرفتن این حقیقت که کمال نهایی انسان قرب به خدا و راه رسیدن به این کمال هم بندگی و اطاعت خداست برای رفع مشکل تنبلی در مقام عمل می‌توان حدس زد که تفکر باید به اموری اختصاص یابد که در نهایت ما را متوجه خداوند، یا متوجه مسئولیت ما در مقابل خداوند، یا متوجه سرانجام ابدی ما در پیشگاه الهی کند.

با مراجعه به قرآن کریم درمی‌یابیم که خداوند متعال در موارد بسیاری اموری را به عنوان آیات الهی معرفی کرده، ما را به تفکر در باره آن‌ها دعوت می‌کند.

در جایی می‌فرماید: إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِّقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ( رعد، 3 ) یا در جای دیگر می‌فرماید: کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ.( یونس، 24) مقصود از این آیات غیر از آیات قرآن است و با مراجعه به موارد آن‌ها جای هیچ تردیدی باقی نمی‌ماند که مقصود از آن‌ها آیات تکوینی است و از لحن برخی آیات قرآن روشن می‌شود که خدای متعال به دنبال این است که شنونده را به تفکر در کلیات نظام آفرینش وادار کند.

 

هستی

 

تفکر در آیه‌بودن نظام هستی

مستحب است انسان هنگام بیدار شدن برای تهجد در دل شب این آیه شریف را تلاوت کند:«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ لآیاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ * الَّذِینَ یذْکُرُونَ اللّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ.» ( آل‌عمران، 190 و 191) ؛ در سیره اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین فراوان نقل شده است که هنگامی‌که برای تهجد از خواب بیدار می‌شدند این آیه را می‌خواندند و گاهی تکرار می‌کردند. گاهی آن چنان در آن تأمل می‌کردند که مدت‌ها در حال سکوت باقی می‌ماندند. گویا غرق در فکر می‌شدند.

این آیه شریف نگرشی کلی و کلان به کل هستی داشته، می‌فرماید: در کل نظام هستی آیاتی هست که جای تأمل دارند و آن‌هایی که اهل لبّ و مغز هستند هنگامی‌که با این آیات مواجه می‌شوند در آن‌ها دقت می‌کنند و سریع از آن‌ها عبور نمی‌کنند، برخلاف انسان‌های سطحی‌نگر که تنها به دنبال اهداف مادی و پست خود هستند و توجهی به این آیات الهی ندارند. سپس در وصف أُوْلِی الألْبَابِ می‌فرماید: الَّذِینَ یذْکُرُونَ اللّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ. حالت بدن انسان یا ایستاده است یا نشسته یا خوابیده و ایشان در همه این حالات به خداوند توجه دارند.

 

تفکر در هدف هستی

یکی از معارفی که قرآن بسیار بر روی آن تأکید دارد و در آیات متعددی ما را دعوت به اندیشه در باره آن می‌نماید باطل و سرسری نبودن خلقت جهان هستی است (مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِکَ إِلاَّ بِالْحَقِّ).( یونس، 5)

ابلیس لعین برای بازداشتن ما از راه صحیح و غافل کردن ما از آنچه مورد تأکید خداوند است در ذهن ما چنین القا می‌کند که اگر می‌خواهید به کمال برسید باید اسراری مگو را یاد بگیرید وگرنه مطالبی را که همه می‌دانند، برای مقامات عالی مفید نیست. در حالی‌که خداوند آنچه را که بیشتر در سعادت ما م?ثر بوده برای ما بیشتر مورد تأکید قرار داده است. بنابراین با وجود تأکید قرآن بر موضوعی ما باید مطمئن شویم که فکر کردن در آن موضوع مهم‌تر از سایر موضوعات است

 

 

آن‌هایی که اهل دقت‌اند از همان آغازِ مواجهه با این پدیده‌های عجیبِ عالم هستی متوجه می‌شوند که امکان ندارد این نظام آفرینش بی‌هدف و بی‌برنامه باشد و فکرشان به این‌جا منتهی می‌شود که این آفرینش با این عظمت نقشه، تقدیر و تدبیری داشته است و کسی با هدفی خاص این عالم را خلق کرده است (رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً).

این‌گونه افراد در ادامه تفکر خود به این‌جا می‌رسند که وقتی آفرینش عالم هدفی داشته آفرینش ما هم که بخشی از این عالم هستیم قطعا هدفی دارد و ما نیز بیهوده آفریده نشده‌ایم. این‌گونه نیست که هر کسی هر طور که بخواهد زندگی کند و هیچ حساب و کتابی در کار نباشد. این بخشی از مسائلی است که انسان باید درباره‌ آن‌ها فکر کند تا توجه به خدا پیدا کند؛ توجهی که در رفتار او اثر گذارد. این‌گونه تفکر موجب می‌شود که انسان مراقب رفتارش باشد و هر کاری که دلش خواست انجام ندهد.

 

 

نحوه خلقت انسان، آیت شگفت خداوند

قرآن می‌فرماید: «وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ؛ و از آیات الهی این است که شما را از خاک آفرید.» قرآن در صدر اسلام باید این آیات را به گونه‌ای بیان می‌کرده است که مستمعان او این حقایق را بفهمند. اگر مطالبی را بیان می‌کرد که اصلا نمی‌فهمیدند یا نمی‌توانستند باور کنند اثری نمی‌بخشید. از این رو می‌فرماید: منشأ پیدایش حیات شما خاک است. از همین خاک گیاه می‌روید و گیاه را حیوان می‌خورد و شما از گوشت آن حیوان برای خود غذا تهیه می‌کنید. از آن غذا ماده‌ای در بدن شما به وجود می‌آید که منشأ پیدایش فرزند می‌شود. بنابراین اصل حیات شما از خاک است. فکر کنید ببنید چگونه خداوند شما را از خاک آفرید و چه مراحلی را گذرانده‌اید تا پا به عالم دنیا نهاده‌اید.

به راستی، ما که اهل ایمان و اهل هدایت شده‌ایم چه قدر از این آیات الهی بهره می‌بریم؟ تفکر در این امور باعث می‌شود انسان بفهمد با چه کسی سر و کار دارد و چه کسی در حال پرورش اوست و در مقابل او چه وظیفه‌ای دارد؟ این‌ها بخشی از مسائل و موضوعاتی است که تفکر در آن‌ها می‌تواند بر رفتار انسان تأثیرگذار باشد و او را بر آن دارد که رفتار عاقلانه انجام دهد .


10 شرط لازم برای وام به خدا

    نظر

10 شرط لازم برای وام به خدا

 


قرآن مجید تعبیر لطیف و بزرگوارانه اى در مورد انفاق در راه خدا دارد و از آن به عنوان وام دادن به خدا تعبیر مى کند ، وامى که سود کلانى از سوى خدا به آن پرداخته مى شود.

انفاق

 

جالب این است که از آن تعبیر به «قرض الحسنه» مى کند این تعبیر، اشاره اى به این حقیقت دارد که وام دادن انواع و اقسامى دارد که بعضى را «وام نیکو» و بعضى را وام کم ارزش و یا حتّى بى ارزش مى توان شمرد !

 

قرآن مجید شرایط وام نیکو را در برابر خداوند، یا به تعبیر دیگر، «انفاق ارزشمند» را در آیات مختلف بیان کرده است، و بعضى از مفسّران از جمع آورى آن ده شرط به شرح زیر استفاده کرده اند.

انفاق از بهترین قسمت مال انتخاب شود، نه از اموال کم ارزش:

«یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَنْفِقُواْ مِنْ طَیِّبَاتِ مَاکَسَبْتُمْ وَمِمَّآ أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الاَْرْضِ وَلاَتَیَمَّمُواْ ا لْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِــَاخِذِیهِ إِلاَّ  أَن تُغْمِضُواْ فِیهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حَمِیدٌ » (1) ؛

اى کسانى که ایمان آورده اید، از اموال پاکیزه اى که به دست آورده اید، یا از زمین براى شما خارج ساخته ایم، انفاق کنید و به سراغ قسمتهاى ناپاک (براى انفاق) نروید، در حالى که خودتان حاضر نیستید آنها را بپذیرید، مگر از روى اغماض، و بدانید خداوند بى نیاز و شایسته ستایش است.

از اموالى که مورد نیاز مردم است، باشد، همان گونه که مى فرماید :

«وَیُ?ْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ » ؛(2)

آنها دیگران را بر خود مقدّم مى دارند، هر چند خود شدیداً نیازمند باشند.

به کسانى انفاق کند که سخت به آن نیازمندند و اولویّتها را در نظر گیرد:

«لِلْفُقَرَآءِ الَّذِینَ أُحْصِرُواْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ » ؛ (3)

(انفاق شما مخصوصاً) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا در محاصره قرار گرفته اند.

اى کسانى که ایمان آورده اید، از اموال پاکیزه اى که به دست آورده اید، یا از زمین براى شما خارج ساخته ایم، انفاق کنید و به سراغ قسمتهاى ناپاک (براى انفاق) نروید، در حالى که خودتان حاضر نیستید آنها را بپذیرید، مگر از روى اغماض، و بدانید خداوند بى نیاز و شایسته ستایش است

 

 

انفاق اگر مکتوم باشد، بهتر است:

 

«و إن تُخْفُوهَا وَتُ?ْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ » (4) ؛

هر گاه آنها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید، براى شما بهتر است.

هرگز منّت و آزارى با آن همراه نباشد:

«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنّ وَالأَذَى» (5) ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، انفاقهاى خود را با منّت و آزار باطل نکنید! 

انفاق باید توأم با اخلاص و پاکى نیّت باشد:

«یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللهِ » (6) ؛ (کسانى که) اموالشان را براى جلب خشنودى خداوند انفاق مى کنند.

آنچه را انفاق مى کند، کوچک و کم اهمّیّت بشمارد، هر چند ظاهراً بزرگ باشد:

«وَلاَ تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ » (7) ؛

(به هنگام انفاق) منّت مگذار و آن را بزرگ مشمر !

از اموالى باشد که به آن دل بسته است و مورد علاقه او است:

«لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ »(8) ؛

انفاق کنید از آنچه خداوند شما را نماینده خود در آن قرار داده است. و قبل از هر چیز باید انفاق از اموال حلال باشد، چرا که خداوند فقط آن را مى پذیرد

 

 

هرگز به حقیقت نیکوکارى نمى رسید مگر این که از آنچه دوست دارید، انفاق کنید.

 

هرگز خود را مالک حقیقى تصوّر نکند، بلکه خود را واسطه اى میان خالق و خلق بداند:

«وانفقوا ممّا جعلکم مستخلفین فیه » (9) ؛ انفاق کنید از آنچه خداوند شما را نماینده خود در آن قرار داده است.

و قبل از هر چیز باید انفاق از اموال حلال باشد، چرا که خداوند فقط آن را مى پذیرد:

«إنّما یتقبّل الله من المتّقین » (10) ؛ خداوند تنها از پرهیزگاران قبول مى کند.

آنچه گفته شد در واقع قسمت مهمّى از اوصاف و شرایط لازم انفاق مقبول است، ولى منحصر به اینها نیست، و با دقّت و تأمّل در آیات و روایات اسلامى به شرایط دیگرى نیز مى توان دست یافت.

ضمناً آنچه گفته شد، بعضى از شرایط «واجب» است (مانند عدم منّت و آزار و ریاکارى) ، و بعضى، از شرایط کمال است (مانند ایثار به نفس در موقع حاجت خویشتن) ، که عدم آن، ارزش انفاق را از میان نمى برد هر چند در سطح اعلا قرار نگیرد.

 

پی نوشت ها :

1. سوره بقره، آیه 267.

2. سوره حشر، آیه 9.

3. سوره بقره، ایه 273.

4. سوره بقره، آیه 271.

5 . سوره بقره ، آیه 264 .

6 . سوره بقره ، آیه 265 .

7 . سوره مدثّر ، آیه 6 .

8 . سوره آل عمران ، آیه 92 .

9 . سوره حدید ، آیه 7 .

10. سوره مائده ، آیه 27 .


امام زمان (ع) و سرانجام یهود

    نظر

http://www.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/saidgodari/6.jpgاز پیامبر(ص) نقل شده که فرمود: «تورات و انجیل را از سرزمینی که انطاکیه نامیده می‌شود، بیرون می‌آورد». حضرت رسول(ص) فرمود: «صندوق مقدّس، از دریاچة طبریّه به دست وی آشکار می‌شود و یارانش آن را آورده و در پیشگاه او در بیت‌المقدّس قرار می‌دهند و چون یهودیان آن را مشاهده نمایند، جمعیّت زیادی از آنها اسلام می‌آورند که حدود سی‌هزار هستند».
یکی از دشمنان خطرناک حضرت مهدی(ع) و یارانش، یهود است؛ خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «همانا شدیدترین مردم، در دشمنی با آنان که ایمان آورده‌اند، یهودیان و مشرکان هستند».1
چنان‌که از بعضی روایات استفاده می‌شود، سفیانی ـ سخت‌ترین دشمن امام زمان(ع) ـ از جانب غربی‌ها و یهود حمایت می‌شود. اساساً سفیانی را برای حمایت از مرزهای اسرائیل و سرکوب نیروهای انقلابی، روی کار می‌آورند تا اربابان او از خطر حملة سپاه خراسانی و یاوران مهدی(ع) ـ که برای آزادی قدس، به حرکت آمده‌اند ـ در امان باشند. در آیاتی از سورة مبارکة اسراء چنین آمده است: «ما به بنی‌اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دوبار در زمین، فساد خواهید کرد و برتری‌جویی بزرگی خواهید نمود ? هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضدّ شما می‌انگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند؛ حتّی برای به دست آوردن مجرمان)، خانه‌ها را جستجو می‌کنند و این وعده‌ای است قطعی ? سپس شما را بر آنها چیره می‌کنیم و شما را به وسیلة دارایی‌ها و فرزندانی کمک می‌کنیم و نفرات شما را بیشتر قرار می‌دهیم ? اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می‌کنید؛ و اگر بدی کنید باز هم به خود می‌کنید و هنگامی که وعدة دوم فرا رسد، (آنچنان بر شما سخت خواهند گرفت که) آثار غم و اندوه در صورت‌هایتان ظاهر می‌شود؛ داخل مسجد (الاقصی) می‌شوند همان‌گونه که بار اوّل وارد شدند؛ و آنچه را زیر سلطة خود می‌گیرند، درهم می‌کوبند».2
امام صادق(ع) در تفسیر «بندگان پیکارجوی خود را بر ضدّ شما می‌انگیزیم» فرمودند: «آنان کسانی هستند که خداوند، قبل از ظهور قائم، آنها را برمی‌انگیزد و آنان، دشمنی از دشمنان آل پیامبر را فرا نمی‌خوانند مگر اینکه او را به قتل می‌رسانند».3
عیاشی در تفسیر خود، از امام باقر(ع) روایت کرده که حضرت، پس از تلاوت آیة «بعثنا علیکم عباداً لنا» فرمودند: «او، قائم و یاران اویند که دارای قوّت و نیروی زیادی هستند».4 از امام صادق(ع) نقل شده که آن حضرت، آیة شریفة فوق را تلاوت فرمود؛ یکی از یاران عرض کرد: فدایت شوم! اینها چه کسانی هستند؟ حضرت سه مرتبه فرمود: «به خدا قسم! آنان اهل قم هستند».5
بنا به ظاهر روایات موجود در منابع شیعه و سنّی، مراد از نبرد مسلمانان با یهود در آخرالزّمان، همین نبرد است؛ چنان‌که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمودند: «قیامت برپا نمی‌شود، مگر آنکه بین مسلمانان و یهود، کارزاری رخ می‌دهد؛ به گونه‌ای که مسلمانان، همة آنها را به هلاکت می‌رسانند، تا جایی که اگر شخصی یهودی (محارب) در پشت صخره یا درخت، پنهان شود، آن سنگ و درخت به صدا درآید و گوید: ای مسلمان! این یهودی (محارب) است که در پناه من مخفی شده، او را هلاک کن!».6از روایات یادشده به دست می‌آید که خداوند، به وسیلة ایرانیان، زمینة ظهور را فراهم می‌کند و مقاومت یهود در برابر مسلمانان، در چند نوبت است که نابودی نهایی یهود، به دست حضرت مهدی(ع) است.
بیرون آوردن تورات اصلی، از غار انطاکیه و کوهی در شام و فلسطین و دریاچة طبریّه، توسط حضرت مهدی(ع) و استدلال آن حضرت بر یهودیان نیز، نمونه‌ای از برخوردهای فرهنگی است که در مقام ارائة برهان، از آن استفاده می‌شود. از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود: «تورات و انجیل را از سرزمینی که انطاکیه نامیده می‌شود، بیرون می‌آورد».7 حضرت رسول(ص) فرمود: «صندوق مقدّس، از دریاچة طبریّه به دست وی آشکار می‌شود و یارانش آن را آورده و در پیشگاه او در بیت‌المقدّس قرار می‌دهند و چون یهودیان آن را مشاهده نمایند، جمعیّت زیادی از آنها اسلام می‌آورند که حدود سی‌هزار هستند».8

پی‌نوشت‌ها:
? برگرفته از: حضرت مهدی(ع)؛ از ظهور تا پیروزی، سیّد حسین تقوی، صص 301 ـ 304.
1. سورة مائده (5)، آیة 83.
2. سورة اسراء (17)، آیات 4ـ7.
3. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 138.
4. همان.
5. بحارالانوار، ج60، ص 216.
6. مسند احمد، ج 2، ص 417؛ معجم احادیث الامام المهدی، ج 1، ص 312.
7. بحارالانوار، ج 51، ص 25.
8. معجم احادیث الامام المهدی، ج 1، ص 344؛ الملاحم و الفتن، ص 69.