خوشبختی چیست؟
خوشبختی چیست؟ |
اهمیت و لزوم کسب اساسی ترین علم ( اصول سه گانه )
کسب علم براساس نیاز آخرتی
اثرات مخرب جهل در زندگی انسانها
معنای علم در احادیث اسلامی
جایگاه علم در زندگی انسان
جایگاه و رتبهُ طالب علم
آفات عدم کسب علم
خوشبختی چیست؟
تفاوتهای «خود» حیوانی و انسانی
شناخت ابعاد وجودی انسان، لازمه خوشبختی
............................................................................................................
اهمیت و لزوم کسب اساسی ترین علم ( اصول سه گانه )
طاعت یعنی عامل نجات دهنده، فقط شامل نماز ، روزه و... نیست؛ بلکه انجام وظیفه الهی در مقابل خانواده، دوست و همسایه می باشد . انسان در برخورد با هر یک از موارد مذکور نیازمند کسب علم و آگاهی است . کسب معارف الهیه، لازم ترین و مهم ترین علمی است که بدون آنها، هیچ علمی را نمی توان به درستی کسب کرد . بدون این معارف انسان دچار افراط و تفریط خواهد شد .
آنچه عمل را بالا برده و به آن ارزش می دهد، آگاهی و بینش فرد است . پیامبر (صل الله و علیه و آله) می فرماید: عمل کم با علم بسیار، بهتر از عمل زیاد با علم کم است ..
کسب علم براساس نیاز آخرتی
کسانی که در دنیا خیلی سریع عمل کرده و همواره خود را محاسبه می کنند، در آخرت بدون معطلی و عذاب، به حسابشان رسیدگی می شود؛ لذا در کسب علم باید وقت خود را براساس نیازهای آخرتی تنظیم کرد.
لازم ترین علم،علمی است که انسان را اصلاح کند و آفت های راه را به او بشناساند . زیرا مهم این است عملی را که انجام می دهیم، حفظ کرده و سالم با خودمان به ابدیت ببریم . چنین علمی ندانستنش به ما آسیب می زند و در حرکت به ابدیت دچار مشکل خواهیم شد هر چند که یادگیری علوم دنیایی در جهت ساختن آخرت زیباتر خواهد بود .
مهم ترین علومی که انسان برای یادگیری آنها وقت بگذارد و حتی سختی بکشد، حلال و حرام است . در واقع مهم ترین عامل در تامین سعادت ابدی، تولد سالم و ماندن در صراط مستقیم، یادگیری مسائل دینی، عبادی، معاشرتی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ... آشنا بودن با آلودگیها و آفتهای راه است .
کسی که علم و آگاهی ندارد، رشد و تکاملی هم نخواهد داشت ودر طول مسیر زندگی، در حال حرکت است، اما همواره در انتهای راه است وهمیشه نتیجه زحماتش تباه می شود؛ زیرا عمر خود را برای امور موقتی در دنیا تلف می کند .
امام صادق ( علیه السلام) می فرماید : دوست دارم جوان را در دو حالت ببینم؛ یا در حال یادگیری علوم باشد و یا در حال انجام وظیفه انسانی باشد . افراد گروه سوم به خاشاک روی آب تعبیر شده اند که با هر موج و نسیمی روحشان متلاطم می شود دائما متلون اند، در نتیجه روح خود را تباه می کنند .
اثرات مخرب جهل در زندگی انسانها :
جاهل نمی تواند حق را اداء کند؛ پس در روابط خود دچار افراط و تفریط شده و چون نمی تواند رابطه درستی بر قرار کند، باعث می شود روح او، استعدادها و نعمتهای خدایی را ضایع کند و دچار گناه می شود.
معنای علم در احادیث اسلامی
علم به معنای شناخت قوانین حرکت انسان از دنیا به آخرت (عقاید، اخلاق، احکام ) است که الگوی حرکت انسان برای حرکت به سمت کسب روح سالم می باشد به طوری که می توان گفت : اطاعت صحیح، تنها در گرو کسب علم است .
پیامبر (صل الله و علیه و آله) فرمودند :برای هر چیزی راهی است و راه بهشت، کسب علم است .
جایگاه علم در زندگی انسان :
طلب علم گاهی بر شب زنده داری وعمل به مستحبات برتری دارد . پیامبر اکرم (صل الله و علیه وآله) فرمودند :« العلم افضل العباده » . علم از عبادت بالاتراست . چرا که کسب معرفت ، اولین مرحله هر حرکت است و عبادت نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد .
جایگاه و رتبهُ طالب علم :
حجم اطلاعات علمی انسان مهم نیست؛ مهم این است که شوق حرکت و تلاش برای کسب علم در وجودش بوده و دائمی باشد . در این صورت، مشمول آمرزش و مغفرت خاص خداوند قرار می گیرد .
تمام موجودات جهان برای طالب علم استغفار می کنند .کسی که در طلب علم است، بهشت هم در طلب اوست .
آفات عدم کسب علم:
1- بدون کسب علم، هرگز آفت های مسیر حرکت ابدی مان را نخواهیم شناخت و در صدد رفع آنها بر نمی آییم .
2- تنها سرمایه ما روح ماست و تنها هدف ما از زندگی کسب قلب سلیم و روح سالم است . لذا با جهل و نادانی روح را به تباهی کشانده و دچار خسران خواهیم شد .
خوشبختی چیست؟
خوشبختی یعنی تأمین معقول نیازهای مادی و معنوی انسان و بهخاطر حب ذات و خودخواهی، همه به دنبال خوشبختی هستند. همه انسانها امنیت، رفاه، سلامتی، زیبایی، قدرت و... را دوست دارند، اما تفاوت انسانها در تأمین نیازهایی که خوشبختی میآورد، برمیگردد به اینکه استعدادهای «خود حیوانی» خود را بیشتر شکوفا کرده باشند یا «خود الهی» خود را.
تفاوتهای «خود» حیوانی و انسانی
خودخواه حیوانی:
1 ـ در تأمین مادیات زندگی، تا هر اندازه بتواند پیش میرود و حیوانیت خود را تقویت کرده و در همان حد حیوانیت باقی میماند.
2 ـ همه چیز را برای خودش میخواهد و حتی همسر و فرزند و پدر و مادرش را فدای خود میکند تا مثلاً به حکومت برسد.
3 ـ دوست دارد به هرچه از خیرها دست مییابد، هیچکس دیگری نداشته باشد. او «تنهاخور» است.
4 ـ کارهایش با صفات حیوانی مثل بخل، حسادت، کینه و... همراه است.
5 ـ خوشبختی را محدود به لذات همین دنیا میداند.
خودخواه الهی:
1 ـ در تأمین مادیات زندگی، از حد نیاز فراتر نرفته و اصراف نمیکند، بلکه مادیات را زمینهساز حرکت معنوی کرده و عمر را صرف کمالات انسانی خود میکند.
2 ـ حاضر نیست آنچه بهدست میآورد، خارج از اصولی باشد که خداوند تعیین فرموده است.
3 ـ دوست دارد به هرچه از خیر دست مییابد، دیگران هم برسند. مؤمن «تنهاخور» نیست.
4 ـ از کلیه صفات حیوانی به دور است.
5 ـ خوشبختی را محدود به لذات زودگذر دنیا نمیبیند، بلکه زندگی و سعادت را ابدی میبیند.
شناخت ابعاد وجودی انسان، لازمه خوشبختی
برای رسیدن به خوشبختی باید درباره ابعاد وجودی انسان شناخت کسب کنیم. این شناخت در خصوص این موارد است:
1 ـ بدن، 2 ـ روح، 3 ـ رابطه جسم و روح، 4 ـ طبیعت، 5 ـ رابطه انسان و طبیعت
1 ـ شناخت بدن: برای خوشبختی باید نیازهای معقول و حقیقی بدن را بشناسیم. بدن انسان خیلی پیچیده است و بشر با وجود انبوهی از اطلاعاتی که طی هزاران سال، درباره آن جمعآوری کرده، هنوز تنها شناخت مختصری بهدست آورده است.
بشر هنوز بسیاری از بیماریها را نمیشناسد. تقریباً در طول هر دو سه هفته، یک بیماری جدید کشف میشود و تا راههای مقابله با بیماریها و درمان برخی از آنها را یاد میگیرد، بیماریهای جدیدتری کشف میشوند.
بشر هنوز در حال دست و پنجه نرم کردن با بیماریهای مهلکی همچون سوزاک و سفلیس بود که بیماری ایدز پا به عرصه وجود گذاشت و اکنون آمار تلفات آن، روز به روز افزایش مییابد، اما هنوز دارویی برای درمان آن کشف نشده است.
بشر بسیاری از بیماریها را نمیشناسد و با عجز و ناتوانی، نام آن را میگذارد «سرطان». انواع سرطانها دائماً از انسان تلفات میگیرند. داروها نیز اکثراً در عین حال که یک بیماری را درمان میکنند، چند بیماری دیگر ایجاد میکنند. دانشمندان مکرراً میگویند فلان خوراکی برای انسان مفید است و مدتی بعد نظرشان عوض میشود.
آلکسیس کارل در کتاب «انسان موجود ناشناخته» میگوید: «بشر کوشش زیادی در راه شناخت خود به عمل آورده، اما با وجود اطلاعات فراوان، تنها توانسته است بخش معینی از وجود خود را بشناسد و در کنار هر یک از اجزای بدن انسان،هالهای از ابهام قرار دارد که حقایق ناشناختهای را در خود دارد و در این میان، مجهولات و نادانی ما بسیار است.»
«روسو» میگوید: عقل کلی که برای بشر قانون تعیین میکند، باید شهوات و نیازهای ما را ببیند تا آنها را تأمین کند، اما خود شهوت نداشته باشد.
2 ـ شناخت روح: اطلاعات بشر در مورد روح هم بسیار ناچیز است. در مورد روانشناسی اصلاً کار جدی نشده است. حتی پیشرفتهترین کشورها، دارای بیشترین آمار افسردگی، خودکشی و انواع بیماری روانی هستند. همجنسبازی میکنند و آثار و تبعات سوء روحی و جسمی آن را نمیفهمند.
اسرار مرگ و زندگی و فلسفه خلقت و... معماهایی است که برای بشر حل نشده است. نمیدانیم از کجا آمدهایم و به کجا میرویم و بعد از قبر چه خبر است. وقتی ما انسان را نمیشناسیم چگونه برای او قوانین وضع میکنیم تا به خوشبختی برسد؟
«روسو» میگوید: یک عقل کل باید برای بشر قانون تعیین کند، بشر را خوب بشناسد، سعادت او به بشر مربوط نباشد، اما حاضر باشد به سعادت او کمک کند. احتیاجی به بشر نداشته باشد و منافع شخصی نداشته باشد.
3 ـ رابطه روح و جسم: هرچه اطلاعات بشر در مورد جسم و روح کم است، اطلاعاتش درباره رابطه روح و جسم کمتر است.
رابطهی روح و جسم مسألهای است که بسیاری از دانشمندان را به حیرت آورده است.
فلاماریون میگوید: میبینم، فکر میکنم، اما فکر چیست؟ راه میروم. حقیقت این عمل عضلانی چیست؟ اراده من غیرعادی است، بلکه تمام ویژگیهای روحی من غیرعادی است. وقتی اراده میکنم دستم را بلند کنم، میبینم که اراده من، بدن و جسم مرا حرکت میدهد. حقیقت این حادثه چیست؟ واسطهای که موجب صدور یک امر عادی و قوه حیات است چیست؟ چگونه عصبهای بصری، صورتهای خارجی را به فکر انسان انتقال میدهد؟ فکر چگونه درک میکند؟ محل آن کجاست؟
لارژ میگوید: شادی و اندوه چیست؟ چرا گاهی شاد و گاهی اندوهناکیم؟
«روسو» دانشمند فرانسوی میگوید: «برای کسب بهترین قوانین که به درد همه ملتها بخورد، یک عقل کل لازم است. اگر قرار باشد بشر خوشبختی خود را تأمین کند، باید تابع قوانینی شود که هم جسم و هم روح را به نیازهای حقیقی خود برساند. آن عقل کل باید رابطه «روح و جسم» را درک کند و قوانین بشری را تعیین کند.»
روسو تأکید میکند: «عقل کل باید همه شئون انسان را بشناسد ولی از آن تأثیر نپذیرد.»
«موریس مترلینگ» میگوید: «بشر درباره چیزی اظهارنظر میکند و پس از مدتی از نظر خود برمیگردد.»
4 ـ شناخت طبیعت: در عالم رمز و رازهای فراوانی هست که بشر از درک اکثر آنها عاجز است.
«آلبرت اینشتین» نابغه آلمانی میگوید: «هیچ رازی در جهان فیزیک و طبیعت نیست که به راز دیگری در ورای خود منتهی نشود. هر رازی که کشف میشود، سؤالهای متعدد دیگری را برای انسان ایجاد میکند.» وی تأکید میکند: «همه بزرگراههای عقل و کورهراههای علوم نظری، با همه فرضیات و حدسیات، سرانجام به فضای بیپایانی منتهی میشود که عقل بشر از درک آن قاصر است.»
«روسو» میگوید: عقل کلی که برای بشر قانون تعیین میکند، باید طبیعت را خوب بشناسد، اما خودش رابطهای با آن نداشته باشد.»
5 ـ شناخت رابطه انسان با طبیعت: انسان باید بداند برای کسب خوشبختی، با طبیعت چگونه باید رابطه برقرار کند. از چه چیزهایی باید بپرهیزد تا منجر به تلخکامی او نشود. میلیاردها عامل در طبیعت هست که بر زندگی بشر تأثیر دارد، اما بشر آثار آنها را نمیشناسد. حتی برخی از آنها را هم که شناخته، راه برخورد درست با آنها را نمیداند. در پی مصرف زیاد گازهای شیمیایی، و سوراخ شدن لایهی اُزُن و تابش اشعه فرابنفش خورشید، از هر 60 نفر استرالیایی یک نفر سرطان پوست میگیرد و پس از مدتی میمیرد.
سوره اسراء آیه [1]
|