سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

داستانک/خوابیده بودم چون فکر میکردم تو بیداری!

    نظر

داستانک/خوابیده بودم چون فکر می‌کردم تو بیداری!

شب که می شود حوصله ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم. داستانک فردا منتظر پیشنهادات شماست.

روزی مردی رو به دربار خان زند می‌آورد و با ناله و فریاد می‌خواهد کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می‌شوند. خان زند ناله و فریاد مرد را می‌شنود و می‌پرسد ماجرا چیست؟

خان پس از گزارش سربازان، دستور می‌دهد مرد را به حضورش ببرند.

خان می‌پرسد: چه شده مرد که چنین ناله و فریاد می‌کنی؟

مرد با درشتی می‌گوید همه امولم را دزد برده و الان هیچ در بساط ندارم.

خان می‌پرسد وقتی اموالت به سرقت می‌رفت تو کجا بودی؟

مرد می‌گوید: خوابیده بودم.

خان می‌گوید: چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟

مرد پاسخی می‌دهد: من خوابیده بودم چون فکر می‌کردم تو بیداری!!!

کریمخان زند لحظه‌ای سکوت می‌کند و سپس دستور می‌دهد خسارتش را جبران کنند و می‌گوید حق با او است ما باید بیدار باشیم.


چرا مقدار پوشش بدن زنان باید بیشتر از پوشش مردان باشد؟ /؟؟؟؟؟؟؟؟

    نظر

چرا مقدار پوشش بدن زنان باید بیشتر از پوشش مردان باشد؟

تحقیقات علمی درباره ی تفاوت های جسمی و روحی زن و مرد ثابت کرده است که مردان نسبت به محرک های چشمی حساس تر از زنان می باشند.

جواب: تحقیقات علمی درباره ی تفاوت های جسمی و روحی زن و مرد ثابت کرده است که مردان نسبت به محرک های چشمی حساس تر از زنان می باشند. تجربه های علمی نشان می دهد که آن اندازه که مرد از تحریک نمی شود. در روانشناسی جنسی نیز ثابت شده است که تمامی سطح بدن زن برای مرد محرک است اما در زنان چنین نیست.

دین مقدس اسلام نیز متناسب با ویژگی ها و تفاوت های تکوینی زن و مرد، احکام و تعالیم نورانی خود را تشریع کرده است. مثلاً برای حفاظت مردان از مفاسد ناشی از حساسیت بیشتر آنان نسبت به محرک های چشمی شهوت انگیز؛ آن ها را به مراقبت و کنترل بیشتر چشم در مواجهه با نامحرم مأمور کرده است.

در حدیثی از امام رضا علیه السلام نقل شده است : «حُرِّمَ النَّظَرُ إِلَی شُعُورِ النِّسَاءِ الْمَحْجُوبَاتِ بِالْأزْوَاجِ وَ غَیْرِهِنَّ مِنَ النِّسَاءِ لِمَا فِیهِ مِنْ تَهْیِیجِ الرِّجَالِ وَ مَا یَدْعُوا التَّهْیِیجُ اِلَی الْفَسَادِ وَ‌ الدُّخُولِ فِیمَا لَا یَحِلُّ وَ لَا یَحْمِلُ [یَجْمُلُ] وَ کَذَلِکَ مَا أشْبَهَ الشُّعُورَ إِلَّا الَّذِی قَالَ اللهُ تَعَالَی وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ‌ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ الْجِلْبَابِ وَ لَا بَأسَ بِالنَّظَرِ إِلَی شُعُورِ مِثْلِهِنَّ.»


نگاه کردن به موهای زنان شوهردار و غیرشوهردار، حرام است؛ زیرا این نگاه، مرد را تهییج و تحریک می‌کند. و تهییج، شخص را به فساد و داخل شدن در حرام و اعمال ناپسندیده می‌کشاند و همچنین است حکم نگاه به غیر مو،‌ [که نگاه مرد به آنها حلال نیست،] مگر در موردی که حق‌تعالی [در قرآن، آن را استثنا کرده و]

فرموده است: ‏(وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ‌ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ)؛ «بر زنان سالخورده که از ولادت و عادت بازنشسته، امید ازدواج ندارند باکی نیست که لباسهایشان را غیر از چادر بر زمین بگذارند و اشکالی ندارد که به موهای مثل این زنان نگاه شود.

خداوند نگاه کردن به موهای زنان را حرام کرده؛ زیرا نگاه شهوت انگیز مردان باعث تهییج جنسی و فساد می شود.

و لذا خداوند آن ها را به حجاب و پوشش بیشتر در مواجهه با مردان نامحرم دستور داده است و طبق ، فتوای مراجع تقلید، زنان باید در مقابل نامحرم همه ی بدن به استثنای وجه و کفین را بپوشانند، ولی این مقدار پوشش برای مردان واجب نیست و به عبارت دیگر علت این که دستور پوشش کامل اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب ها، دل مرد شکار است و زن شکارچی، هم چنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی.

میل زن به خودآرایی از نوع حس شکارچی گری او ناشی می شود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس های بدن نما بپوشند و آرایش های تحریک آمیز انجام دهند، بلکه این زنان هستند که به حکم طبیعت خاص خود می خواهند دلبری کنند و مردان را دلباخته و در دام علاقه ی به خود اسیر نمایند. لذا انحراف برهنگی از انحراف های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.


درد ما!

    نظر
می دانم ؛‌می دانم که چشم های خسته اما هنوز امیدوارت نشان از رنجی است که هر ماه و هفته و ساعت و ثانیه می کشی. رنجی عمیق که جگر را به تیر های چند شعبه می دوزد و آب حیات را – ناجوانمردانه – از لب هایت دور می کند .
 به نام حق

 

درد ما !


 

می دانم ؛‌می دانم که چشم های خسته اما هنوز امیدوارت نشان از رنجی است که هر ماه و هفته و ساعت و ثانیه می کشی. رنجی عمیق که جگر را به تیر های چند شعبه می دوزد و آب حیات را – ناجوانمردانه – از لب هایت دور می کند .


 

می دانم ؛ می دانم که هیچ وقت نخواسته ای بر سر کسی به خاطر آنچه می کنی منت بگذاری . اما حیف که نمی گذارند کارت را بکنی. نه تنها حرف هایت را زندانی می کنند که خود نیز بی خیال و آرام به زندگی شان ادامه می دهند. تو را ، نه عقاید خلاف دشمنان ،که منع دوستان از حرکت بازداشته است... و این دوستان سوزش تیر را بیشتر می کنند. بی تعارف ...


 

ناله هایت را از نگاه بغض آمیز اما آرامت می خوانم. مژگانت چه خوب این مجموعه ی شورانگیز متناقض را قاب گرفته اند. فروغ چشم هایت گرچه به نور شمعی از دور در صحرایی از تاریکی می ماند اما در این دنیای ظلمت دل هر جوینده ای را زنده می کند به نور یافتن . دل های زنده شده خوب حرفم را می فهمند . نگاه زندگی بخشت را محکم نگه دار.


 

دردت را خوب می فهمم. شاید تا اندکی پیش تر وقتی می گفتند : "نهاد های مسئول در موضوع حجاب" یاد مسئولیت می افتادیم. یاد یک عده که شب و روز ندارند! یک تکاپوی جمعی . اتاق فکر های متعدد . امروز اما وقتی می گویند : حجاب یاد یک دنیای مرده می افتیم. هم من ؛ هم تو و هم هر دختر دغدغه مند دیگری ... و هر فریادی در این دنیای مرده درون تاریکی گم خواهد شد. بهتر بگویم . مرده نیست. خود را به مردگی زده است. راحت! نه فریاد های تو را می شنود. نه بی حجابی ها را می بیند. ادعای هر دو را هم ، بی هیچ شرمی ! دارد . تا دیروز ها فکر می کردم ادعای مدیر جمهوری اسلامی برایش مسئولیت آور است و از همین باب بهتر است ادعا کند تا فردا سر همین ادعا بشود وادارش کرد به پاسخگویی . اما امروز ها ! و با این ادعا ها ! ادعا هایی که مسئولیت آور نیستند و فقط "خودبالابر" هستند از هرچی مدعی متنفرم ... !


 

نوشته ام که بگویم : تنها نیستی ... ! باور نمی کنی؟ باور نمی کنی که حرفت را هیچ کس نشنود ؛ طرحت را هیچ کس نخواهد ؛ هزاران منت بر سرت بگذارند و من ، یک غریبه ی دور بگویم تنها نیستی... حق داری باور نکنی . اما من با اطمینان ، قاطعیت و هر کلمه ی دیگری که بوی آرامش قلب داشته باشد می گویم : تنها نیستی! جماعت چادری و محجبه های محکم و با عقیده هرچند نمایش بیرونی آن چنانی ندارند ؛ اما محکم و قاطع ایستاده اند ... همچون تو ... شاید مثل من ... مثل هر دختر دغدغه مند دیگری...


 

و حالا نگاه وسیعت را می دوزی به افق و می گویی : وقتی نمی رسیم ؛ چه فرقی می کند حرکت تنهایی یا جمعی ... و من نگاهم را می دوزم به آسمان و می گویم در راه عشق آن چه مهم است وصال نیست . تو باش . تو محکم باش. تو چادرت را نگه دار. تو حجاب رفتارت را حفظ کن. تو از فعالیت برای ترویج "تاج بندگی" خسته نشو . وصال حاصل خواهد شد. نگاهم می کنی و لبخند می زنی ... من میان امواج نگاه تو ، تو میان آسمان منعکس در نگاه من غرق شده ایم ...


 

تو به دل نگیر اگر می گویند : زیر همین چادر فتنه ها می کنید و می گویند : گرمتان نمی شود ؟ طعنه می زنند ؛ انگار نمی دانند آتش طعنه هایشان از هر گرمایی برای جان و روح و دل ما سوزاننده تر است.


 

به دل نگیر اگر انتقاد تو از مسئول را می گیرند به زیر سوال بردن نظام جمهوری اسلامی ! و همین تو ... شاید از همان مسئول ... مجبوری دفاع کنی مقابل مخالفان بی انصاف و دم نزنی ... و اگر دفاع نتوانی باید خجالت عملکرد بد او را تو بکشی . زجر بی خیالی او را تو می بینی و حق نداری انتقاد کنی چون می گویند نظام زیر سوال می رود. که می گوید ؟همان مسئول.بغض راه گلویت را می گیرد... بدحجابی را تو می بینی . طعنه را تو می شنوی. نقد را به جان تو می کنند. اما تو ... حق نداری هیچ بگویی . هرچه هم می گویی از پشت دیوار امن ادارت شنیده نمی شودو این قصه سر دراز دارد ...


گاه کلمه ها دستانی هستند که برای یک خسته نباشید محکم ، یک پیروز باشید درست و حسابی ، یک شوق بی حد جلو آمده اند. گرمای دست هایت را منتظرم... به همراهی تو تا آسمان راهی نیست.


دیدن امام زمان (عج)

    نظر

شاگرد: استاد، چکار کنم که خواب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رو ببینم؟

استاد: شب یک غذای شور بخور ، آب نخور و بخواب. شاگرد دستور استاد رو اجرا کرد و برگشت.

شاگرد: استاد دیشب دائم خواب آب می دیدم!‏ خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب می نوشم ، کنار نهر آبی در حال خوردن آب هستم! در ساحل رودخانه ای مشغول...!

استاد فرمود: تشنه آب بودی خواب آب دیدی‏؛‏ تشنه امام زمان(عج) بشو تا خواب امام زمان(عج) ببینی...!