سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

باید گذاشت و گذشت (پند)

    نظر

باید گذاشت و گذشت (پند)

 
ناصرالدین شاه پس از مطالعه برخی آثار ملاهادی سبزواری (از علمای بزرگ آن عهد)، مشتاق دیدار وی شد. ازاین‏رو، دیدار با ملاهادی را در برنامه سفرش به مشهد گنجاند. وقتی به سبزوار رسید، دستور داد پیکی برود و ملاهادی را از آمدن او باخبر کند. سپس ره‏سپار خانه وی شد.
هنگام ظهر بود که ناصرالدین شاه وارد خانه ملاهادی شد و وی را مشغول خوردن ناهار دید. کنار سفره روی زمین نشست. سپس حال صاحب‏خانه را پرسید و نگاهی به اطراف انداخت. در آن اتاق و دو اتاق دیگر جز نمد چیز دیگری وجود نداشت. آن‏گاه نگاهش به ناهار ملاهادی افتاد. به نظر وی نان و سرکه، ناهار لذیذ و خوبی نبود. ازاین‏رو، از ملاهادی پرسید: «چرا این‏گونه ساده زندگی می‏کنی؟ من فکر می‏کردم وضع مالی‏ات بهتر از اینها باشد. اکنون می‏بینم این‏گونه نیست.» ملاهادی با شنیدن سخنان شاه گفت: «همین سه نمد را نیز باید بگذارم و بروم و نمی‏توانم آن را با خودم به آن دنیا ببرم.» شاه پرسید: «چرا با این سن و سال، نان و سرکه می‏خورید؟ برای شما ضرر دارد!» ملا هادی گفت: «باید به مستحقان بسیاری کمک کنم. ازاین‏رو، چیزی بیش از نان و سرکه به خودم نمی‏رسد».